🌸برنامه و ختم ثابت شنبه ها✅
1⃣خواندن دعای فرج به جهت گشایش در کارها
2⃣خواندن یک صفحه قرآن
3⃣خواندن۱۰۰مرتبه ذکر مجرب استغفار
4⃣خواندن ۱۰۰صلوات به نیت هدیه به رسول اکرم(ص)«چون امروز متعلق به ایشون هست»
5⃣خواندن ذکر روز شنبه(یارب العالمین۱۰۰مرتبه)
6⃣خواندن سوره ذاریات به حهت رزق و روزی ،بسیارمجرب است.
7⃣نماز روز شنبه
🔴معرفی شهدا
🌷شهید پنجم
❤️دکتر مصطفی چمران
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🎉سالروز زمینی شدن:سال۱۳۱۱
خورشیدی
🖤سالروز آسمانی شدن:۳۱خرداد۱۳۶۰
🎊محل تولد:سرپولک
🍂محل شهادت:دهلاویه
✏️مصطفی چمران در سال ۱۳۱١ خورشیدی در خیابان پانزده خرداد تهران، بازار آهنگرها، محله سرپولک به دنیا آمد.
✏️شخصیتی عارفانه داشت و به اشعار مولوی علاقه داشت
✏️ در زمان تحصیل در خارج از ایران، او به همراه ابراهیم یزدی، علی شریعتی وصادق قطبزاده، شاخه خارج از کشوری نهضت آزادی ایران و همچنین انجمن اسلامی دانشجویان ایران در آمریکا را تأسیس کرد.
✏️پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، او به ایران بازگشت و در دولت بازرگان، مدتی وزارت دفاع را برعهده داشت. او به عنوان یکی از اعضای نهضت آزادی، دردوره نخست مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد.
✏️در جریان جنگ ایران و عراق، وی یکی از فرماندهان ایران بود. چمران با شروع جنگ، به اهواز رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیانگذاری کرد.
✏️ از دیگر کارهای مهم وی ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند.
⭕️مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه-سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در ۴٩ سالگی به فیض شهادت نائل آمد.⭕️
✏️ در قتلگاه او در دهلاویه نیز بنای یادبودی ساختهاند.
✏️ابراهیم حاتمی کیا، کارگردان ایرانی، فیلمی را به نام( چِ )دربارهٔ مصطفی چمران ساخت که پیشنهاد آن را مهدی چمران ۱۵ سال پیش به وی داده بود.
📚نام کتاب:نیمه ی پنهان ماه🌘
#دفاع_مقدس
#مصطفی_چمران
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@dokhtarayehalavi
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
💙وصیت نامه شهید💙
🖤بسم رب الشهدا والصدیقین🖤
بسمه تعالی
اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند و بر من رحمت آورد بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم و آتشفشان درونم را آرام کنم.هنگامی که شدت درد و رنج طاقت فرسا می شد و آتشی سوزان از درونم زبانه می کشید و دیگر نمی توانستم آتشفشان وجود را کنترل کنم، آنگاه قلم به دست می گرفتم و شراره های شکنجه و درد را ذره ذره از وجودم می کندم و بر کاغذ سرازیر می کردم ... و آرام آرام به سکون و آرامش می رسیدم. آنچه در دل داشتم بر روی کاغذ می نوشتم و در مقابلم می گذاشتم و در اوج تنهایی خود با قلب خود راز و نیاز می کردم آنچه را داشتم به کاغذ می دادم و انعکاس وجود خود را از صفحه مقابلم دریافت می کردم و از تنهایی به در می آمدم... اینها را ننوشته ام که بر کسی منت بگذارم، بلکه کاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شکنجه درونم را تقبل کرده اند...اینجا قلب می سوزد اشک می جوشد وجود خاکستر می شود و احساس سخن می گوید.اینجا کسی چیزی نمی خواهد انتظاری ندارد ادعایی نمی کند ... فریاد ضجه ای است که از سینه ای پردرد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریادها بر این صفحات نقش بسته است. چه زیباست راز و نیازهای درویشی دلسوخته و ناامید در نیمه شب، فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ، اعتراض خشونت بار مظلومی زیر شمشیر ستمگر، اشک سرد یاس و شکست بر رخساره زرد دلشکسته ای در میان برادران به خاک و خون غلتیده، فریاد پرشکوه حق، از حلقوم از جان گذشته ای علیه ستمگران روزگار.
چه خوش است دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن، از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن، پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوتها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن. جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند، دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید...آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد و همه قدرتها و حتی قداستها فرو می ریزند و هیچکس جز خدا - فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.من آن آزادی را دوست دارم و از اینکه در دوره های سخت حیات آن را تجربه کرده ام خوشحالم و به آن اخلاص و سبکی و ایثار و لذت روحی و معراج که در آن تجربه ها به آدمی دست می دهد حسرت می خورم.خوش دارم که کوله بار هستی خود را که از غم ودرد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@dokhtarayehalavi
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯