#جلسه1️⃣8️⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای خانم اُمِّ کلثوم:
داشت از مردم مردار، مردم مقبور، مردم جنازه صدا درمیآمد که:
- چه شده است؟⁉️ دختر پیامبر با خلیفه سخن نمیگوید.
و اینها میبایست، فکری بیندیشند، به خدعهای بیاویزند و نیرنگی بسازند.
دهها نفر را واسطه کردند تا از تو وقت ملاقات بگیرند و تو به همه پاسخ رد دادی.
آخر الامر دست به دامان پدرم علی شدند.
علی به باران میماند، بر مومن و کافر بیمضایقه میبارد. علی که از سینهی عمرو بن عبدود بیتقاضا برمیخیزد، تقاضای دشمنش را زمین نمیزند، هر چند که در جوف این تمنا، نیرنگ خفته باشد و او این نیرنگ را بداند و خدعهسازان و نیرنگ بازان را بشناسد.
(مولای مظلوم، مولای مهربون😭
پدر به تو گفت:
- آن دو تقاضای ملاقات کردهاند، شما چه میگوئید؟⁉️
تو گفتی:
- علی جان! تو رای مرا میدانی، اما خانه، خانهی توست و من مطیع فرمان تو.
وقتی آن دو وارد شدند و سلام کردند، تو روی برگرداندی و دیوار را بر آن دو ترجیح دادی.
ابوبکر گفت:
- ما اشتباه کردهایم، پشیمانیم، آمدهایم که از گناه ما بگذری و ما را ببخشی.
دروغ میگفتند، وقاحت بسیار میخواست گفتن این چند کلام. آنچه آنها کرده بودند اول غصب خلافت بود، دوم غصب فدک و باقی کارها به تبع آن.
بازگشت از این دو اشتباه یعنی دست برداشتن از خلافت و پاکشیدن از فدک.
و زمان برای این هر دو دیر نبود.
پس آنها قائل به اشتباه خود نبودند، دروغ میگفتند، از کردههای خود پشیمان نبودند، میخواستند هم خلافت و فدک را داشته باشند و هم از خشم و غضب تو در منظر عام در امان بمانند و این هر دو با هم نمیشد.
زر و زور را گرفته بودند، میخواستند به ریسمان تزویر هم چنگ بزنند و تو این ریسمان را با خنجر کیاست بریدی.
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@dokhtarayehalavi
#جلسه2️⃣8️⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای خانم اُمِّ کلثوم:
گفتی- البته نه به آنها- به پدرم علی گفتی که به آنها بگوید:
- من عهد کردهام با شما سخن نگویم، اما اکنون یک سئوال از شما میکنم، حاضرید که به صدق جواب دهید؟
آن هر دو سوگند خوردند به خدا که جز به راستی پاسخ نگویند.
به پدر گفتی که از آنها بپرسد، این کلام رسول الله را به گوش خود شنیدهاند که:
✨فاطمه پارهی تن من است و من از اویم، هر که او را بیازارد، مرا آزاده و هر که مرا بیازارد، خدا را آزاده و هر که پس از مرگم او را بیازارد، همانند کسی است که در زمان حیاتم او را آزاده و هر که در زمان حیاتم او را بیازارد، همانند کسی است که پس از مرگم او را آزرده.
آندو گفتند:
- آری بخدا سوگند که این کلام پیامبر را شنیدهایم.
بار دوم و سوم همان سوال را پرسیدی و همین پاسخ را شنیدی.
و بعد تو مادر! رو به آسمان کردی و گفتی:
✨«خدایا. من تو را گواه میگیرم و همه اینها را که در اینجا نشستهاند به شهادت میطلبم که ایندو مرا آزردهاند، من از ایندو ناراضیام و تازمان لقای خداوند با ایندو سخن نخواهم گفت.
خدایا! من به هنگام دیدار، شکایت ایندو را به تو خواهم کرد و به تو خواهم گفت که ایندو با من چه کردند.»
ابوبکر این حرفها را که شنید، اظهر گریه و ناراحتی کرد و گفت: «کاش من مرده بودم، کاش مادرم مرا نزائیده بود.»
اما از آنچه گرفته بود، هیچ پس نداد. عمر که خیال کرد گریه و اظهار تاسف، واقعی است بر آشفت و ابوبکر را دعوا کرد:
«این چه وضعی است؟ تعجب از مردمی است که تو پیرمرد بیعقل را خلیفهی خود کردهاند. تویی که به خاطر خشم یک زن بیتابی میکنی و از رضایتش خوشحال میشوی. تو را با خشم یک زن چه کار؟ بلند شو.»
همیشه عمر بود که ابوبکر را بلند میکرد و مینشاند.
هر دو بلند شدند و از خانه رفتند، چیزی برای فریفتن عوام به دست نیاورده بودند.
پدر که خود اسوهی صلابت بود، از اینهمه استواری تو لذت میبرد، اما دلش از مشاهدهی حال و روز تو خون بود. زنی هیجده ساله، اما این طور مریض و رنجور و خسته.😭😭😭
خدا بکشد دشمنان تو را مادر. که در طول چند ماه با سوهان خباثت، رشته حیات تو را بریدند. ام کلثوم به فدای چشمهایی که لحظه به لحظه بیفروغتر میشوند.
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@dokhtarayehalavi
#جلسه3️⃣8️⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
من هم مثل شما تعجب کردم وقتی که دیدم عدهای زن پشت در خانه جمع شدهاند.
شما به من فرمودید:
اسماء!
ببین چه خبر است.
من رفتم و خبر آوردم که:
عدهای از زنان مهاجر و انصار به عیادت شما آمدهاند.
من میدانستم که دل مبارکتان از هر چه مهاجر و انصار، خون است اما هم میدانستم که کرامت شما میهمان را از در خانه نمیراند، اگر چه میهمان، جفا کار و خیانت پیشه باشد.
این بود که گفتم داخل شوند.
عدهشان زیاد بود. وقتی دور بستر شما را گرفتند، اتاق کاملا پر شد. آدمی در این چهار روز عمر چه چیزهای غریبی که نمیبیند. آن از مفلاقات عمر و ابوبکر و این هم از عیادت زنان مهاجر و انصار.
پیکر را غرق زخم میکنند و میآیند به عیادت زخمی
نشتر بر جگر فرو میبرند و بعد از حال و روز جراحت سئوال میکنند.
کاش بیایند برای زخم زدن، لااقل جای سالم را برمیگزینند.
میآیند به عنوان مرهم گذاشتن و درست بر روی زخم مینشینند.
یکی از آنها به نیابت از سوی همه سوال کرد:
- کَیْفَ اَصْبَحْتِ مِنْ عِلّتکِ یا اِبْنَةَ رَسُولِاللَّه؟
- ای دختر رسول خدا! با این بیماری شب را چگونه به صبح آوردید؟
اگر چه پهلوتان شکسته بود، اگر چه میخهای در به سینهتان فرو رفته بود، اگر چه کودک نازنینتان سقط شده بود، اگر چه بازویتان مجروح بود و صورتتان کبود، اما اینها همه منشا روحی داشت، منشاء معنوی داشت.
شما به حادثهای طبیعی که بیمار نشده بودید، پایتان که به سنگ نگرفته بود، جسمتان که غفلتا به زمین و در و دیوار نخورده بود، اگر چنین بود، در مقابل سئوال آنان میگفتید:
- دردم کم شده است یا نشده است، جراحتم بهبود یافته یا نیافته است...
اما بیماری شما که اینها نبود، اینها تبعات بیماری بود.
علت بیماری شما، شوی من ابوبکر و فرماندهش عمر بودند و فضای مناسب برای بروز و رشد بیماری همین مردم، همین مهاجر و انصار. همین دور افتادگان از وادی شرف.
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@dokhtarayehalavi
#جلسه4️⃣8️⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
اگر همین مردم در دام جهل مرکب فرو نمیافتادند که غصب خلافت ممکن نمیشد و اولین ضربه بر فرق روح شما وارد نمیآمد.
اگر همین مردم، افسار بیغیرتی و بیحمیتی را از گردن خود در میآوردند که فدک به سادگی مصادره نمیشد و دومین شمشیر بر سینهی روح شما فرود نمیآمد و شما را از پا درنمیآورد.
در شب تاریک جهالت مردم است که میتوان به خانهی دختر پیامبر هجوم برد و آن را به آتش کشید، در روز روشن بصیرت که دست از پا نمیتوان خطا کرد.
وقتی مردم به بن بستهای خیانت پناه بردهاند و خیابانهای سیاست را خالی گذاشتهاند میتوان در خیابان مدینة النبی، به گونهی عزیز خدا و دختر رسول خدا سیلی زد آنچنانکه خود در چشمهایش بستند و اشک از دیدگانش بریزد.
گاهی من تصور میکنم، خدایی که اشک بندگان را دوست دارد، حتی گریههای محرابی شما را دلش نمیآید ببیند، چگونه سنگ دل این مردم را سیل اشکهای مظلومانهی شما تکان نداد!؟
آری بانوی من، وقتی مردم به سردابهای آسایش میخزند، میتوان ریسمان در گردن خورشید انداخت و از او بیعت با شب را طلب کرد.
خورشید عهد ببندد که- چند سال؟ نتابد تا شب بتواند راحت زندگی کند.
همیشه کور باد این چشمهای شب جوی شبپرست.
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@dokhtarayehalavi
#جلسه5️⃣8️⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
به ابوبکر گفتم:
- من اگر چه با مرکب جهالت به خانهی تو فرود آمدم، اما شان من بسیار برتر از همسری با توست، شان من کنیزی زهراست، اگر که منت گذارد و راه دهد و بپذیرد.
و شما پذیرفتید و عاقبت و آخرت مرا نجات دادید، اکنون که میروید سلام مرا به پدرتان برسانید و بگوئید که اسماء بنت عمیس اینجایی است، آنجایی نیست.
کنیز این کوخ است، بانوی آن کاخ نیست. از قول من به آسیه هم سلام برسانید.
من بیتاب بودم ببینم شما در مقابل سئوال این عیادت کنندگان چه پاسخی میدهید، و اصلا تردید داشتم که شما با آن کسالت و نقاهت و حضور اینان و تداعی آنهمه درد، بتوانید لب بگشائید و حرفی بزنید.
اما غوغا کردید، انگار این کلام: «کیف اصبحت؟»، چگونه صبح کردید؟،
طوفانی بود که خاکسترها را از روی آتش کنار زد و شعلههای درد، زبانه کشید.
انگار نشتری بود بر زخم کهنه که خون تازه از آن جاری کرد.
محکم و استوار نشستید و با نام نامی معبود شروع کردید:
اَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عائِفةً لِدُنْیا کُنَّ، قالِیَةً لِرِجا لِکُنَّ.
لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ
وَ شَنَئْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُم
فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدّ
وَالْلَعْبَ بَعْدَ الْجِدِ
وَقَرْعِ الصَفاةِ وَ صَرْعِ الْقَناةِ
وَ خَطَلِ آلاراء وَ زَلَلِ اَلْاَهْواء
وَ بِئسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ
اَنْ سَخِطَ اللَّه عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُون...
به خدا در حالی صبح کردم که از دنیای شما بیزارم و از مردم شما خشمگین.
مردانتان را آزمودم، تنفرم را برانگیختند.
دینداری و پایمردی شان را محک زدم، بیدین و ناجوانمرد از بوتهی آزمایش درآمدند و روسیاهی جاودانی را برای خود خریدند.
مردان شما به شمشیرهای شکسته و تیغهای کند و زنگار خورده میمانند و چه زشت است این سستی و مسخرگی و رخوت بعد از آنهمه تلاش و کوشش و جدیت.
و چه قبیح است این شکاف برداشتن نیزهی مردانگی و خواری و تسلیم در برابر هر کس که بر آنان فرمانروایی کند.
و چه دردآور است این لغزش در مسیر و انحراف از هدف و فساد در عقل و اندیشه.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
@dokhtarayehalavi
چالش داریم😍
نوع چالش:پرسش و پاسخ و ایموجی🖊😉
ظرفیت:6تا10نفر✅
زمان:15دقیقه دیگه5️⃣1️⃣
جایزه:10تم+2رمان+1کتاب😊
به پی وی زیر اسم بدید(اسم خودتون نباشه)
@Mozahrammad
اسامی شرکت کنندگان👇🏻
🌱گمنام🌱
🌱ابراهیم هادی🌱
🌱خادم الشهدا🌱
🌱گمنام2🌱
🌱شهیدصدرزاده🌱
🌱شهیدمصطفوی🌱
سوال اول 📣
۱. قران میفرماید انسان....خلق شده است
۱. قوی ۲. ضعیف ۳. مغرور ٤. باهوش
جواب کدوم یکی از گزینه هاست؟@Mozahrammad