۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
تا امشب در خواب ناله میزد
نزن نامرد، پهلویش درد می گیرد..
ولی امشب قصه فرق دارد:
"نزن نامرد، مادرم زنده نمیماند.."((:
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین به چه وضعی افتاده علی..
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از از کتابها تا من.
از سینهی ِشکسته شدهی مادر زیاد شنیدیم . .
با میخ ِدربی که از سینهاش خارج شد و بیرون زد
هم رون رون اشک ریختیم . .
بخاطر تن ِکتک خورده و پهلوی زخم شده و دل ِسوختهای
که غم ِسقط محسن رو حمل میکرد کمرمون خم شد . .
با اینحال ؛ بازهم
اگه تموم حروف و واژه ها و کلمات و اصطلاحات ِ
حزنآلود و غم افزای ِدنیارو با هر زبونی
دونه به دونه کنارِ هم بچینیم، نمیتونیم در وصفِ غم ِ
پهلوونی که درِ خیبر رو با یک دست انداخت ، ولی وقتی جسم بیجون ِفاطمه رو دید ، زانو زدو با چشمایی که به سرخیِ گلگون دراومده بود گفت:
‹ کمکام کنید ، پیکرش واسم سنگینه ›
حتی یک کلمهی درخور بنویسیم. به وَلله ، به وَلله ، به وَلله
که گر بمیریم این دم از غم هم؛ رواست !
۱۵ آذر ۱۴۰۳