eitaa logo
قاصدک های شهر
1.1هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
345 فایل
|•° ﷽ °•| تاسیس۱۳۹۷/۹/۱۲ قاصدک ها خبری درراه است...عشق داره برمیگرده... 💎مطالب کانال وقفِ#امام_زمان (ارواحنا فداه)💖 ارتباط بامدیرکانال: @ghasdak313
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌دانشجوهافرمودند: درفضای‌مجازی‌غرق‌نشوید،بعضی‌ها نشسته‌اندکه‌ازطرف‌فضای‌مجازی‌سیل‌وار تحلیل‌وخبرومطلب‌ومبنابه‌اینهاداده‌بشود این‌غلط‌است.شماروی‌فضای‌مجازی‌سوار شوید،شمافضای‌مجازی‌راهدایت‌کنید! @gasdak313🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام سجاد علیه السلام: ✨تعجب می کنم از کسی که... @gasdak313
✨اعضای محترم کانال سلام✨ 🕊 ختم صلوات این هفته به نیت فرج مولا صاحب الزمان(عج)، حفظ سلامتی و توفیقات نایب بزرگوار ایشان، حفظ امنیت و آرامش کشور، و حاجت روایی، هدیه به 🌺شهید محمدرضا تورجی زاده🌺 است.(۵ اردیبهشت سالروز شهادت این شهید بزرگوار است.) 🕊لطفا تعداد صلواتی را که تا روز جمعه میفرستید به آی دی زیر ارسال کنید👇🏻 @Y_samadzade @gasdak313
آرامش 01.mp3
10.68M
۱ معنایِ واقعیِ آرامش چیست؟ هر فرد برای حفظ و کنترل آرامش درونی خود ، لازم است به چه عوامل و نکاتی توجه کند ؟ @gasdak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 کتاب: دخترها بابایی اند 🖊به قلم: بهزاد دانشگر روایتی پر احساس از خانواده شهید مدافع حرم جواد محمدی محمدی از جوانان فعال فرهنگی و انقلابی در شهر درچه از توابع اصفهان بود. وی از همان دوره نوجوانی به فعالیت های انقلابی پایگاه های بسیج جذب شد و بعدها به دلیل همین علاقمندی ها وارد سپاه پاسداران شد. این کتاب شرحی است از روابط پر احساس و پر عاطفه جواد محمدی و خانواده اش. از ارتباط جواد محمدی و مادرش، از ارتباط جواد محمدی و همسرش. روایتی جدید که هر راوی از منظری شخصی و تازه قهرمانش را روایت می کند. همه این روایت ها به گونه ای درهم آمیخته شده اند که ضمن تکمیل همدیگر استقلال خودشان را هم حفظ می کنند. 📌شما میتوانید این کتاب را از طاقچه دریافت کنید: https://taaghche.com/book/80571 @gasdak313
گزیده ای از کتاب دخترها بابایی اند: روایتی از خاله شهید مدافع حرم جواد محمدی " قاب عکس جواد را جایی گذاشته ام که هر جای خانه باشم، بتوانم ببینمش. توی آشپزخانه که می ایستم، یا پای تلویزیون که می نشینم، از همه جا اول جواد را می بینم. پسرم می گوید مامان، حالا داری فیلم را می بینی یا جواد را، و من می گویم هردو را! هم خودم و هم آنها می دانند که هردو را نه، من فقط جواد را می بینم. وقت هایی که کسی در خانه نباشد، می نشینم پای عکسش و با هم حرف می زنیم. یادم به روزهایی می افتد که تا می خواستم سمتش بروم، از دستم فرار می کرد. بهش میگفتم کجا می روی جواد؟ چرا فرار میکنی؟ میگفت تو من را می زنی. می گفتم نه خاله، من دوستت دارم! می خواستم بوست کنم! راست میگفت. میگرفتمش و محکم می چلاندمش. اینقدر محکم بوسش میکردم که میگفت خاله، دردم می آید! می گفت طوری نیست." @gasdak313