بسم الله الرحمن الرحیم
رب اشرح لی صدری، و یسرلی امری، واحلل عقده من لسانی، یفقهوا قولی
سلام رفقا🌿✨
عیدتون مبارک
طاعات و عباداتتون قبول
موافقید با هم معنی یه سری آیه از جزء ۴ که برای دیروز بود و بخونیم؟
اول از همه آیه ۱۱۸ سوره آل عمران
اون بخشیش که میگه "مسلمانان! سفره دلتان را پیش هر کس و ناکسی باز نکنید" حقیقتا خیلی زیباست :)
این آیه در مورد دوستی مؤمنان با کافران هست ولی برای من تداعی کننده معنای فراتری بود
من یاد کلیپ ما صاحب داریم افتادم که میگفت "لازم نیست تو به کسی بگی حالم بده
امام میدونه
ما صاحب داریم
به غریبه ها نگید حال بدتون رو
تو خلوتتون به صاحبتون بگید
اهل بیت دوست دارن به خودشون بگی :) "
آیه ۱۵۳ سوره آلعمران
"اینجا بود که خدا از لطف خودش کاری کرد که برای همه سهلانگاریهایتان حسابی غمگین و پشیمان شوید تا ... سرخورده نشوید"
شما لطافت و ببینید :)
توی همهی غمهاتون یادتون باشه که خدا یه وقتایی یه سری غمهایی رو به دلمون میاندازه تا حالمون بدتر نشه! یعنی با یه غمی جلوی یه غم خیلی بزرگ و میگیره.
بعد تازه دقت کنید. میگه از سر لطف خود!
آیه در مورد چیه؟ در مورد یک سری مومن که در جنگ احد ترسیدن و فرار کردن. بعد خدا همینقدر مهربانانه میگه جلوی سرخوردگیتون و میگیرم :)
همینقدر لطیف...
- از سخنان رسول خدا اینگونه فهمیدم که وقتی میگوید علی، انگار گفته قرآن! و وقتی میگوید قرآن، انگار گفته علی! جوری از علی و قرآن سخن گفت که باورم شد این دو در هم تنیده شدهاند و علی قرآن ناطق است!
ماهان با تعجب رطب را از دست پیرزن میگیرد و در دهان میگذارد. پیرزن ادامه میدهد:
- بیراه نگفتهام اگر بگویم اکنون که در برابر تو نشستهام اعتقادم این است، قرآن سرشار از فضائل علی است!
- کتاب مخفی -
- دین محمد علیست! من جزء مدح علی از این مرد نشنیدم! حرف از این عجیبتر؟! یکبار میان ما نشسته بود که علی وارد شد. محمد به احترام علی از جای برخاست! میفهمید؟! محمد که تمام عرب به احترامش از جای برمیخیزند، برای علی از جایش بلند شد و تمام قد ایستاد! او را به آغوش گرفت و گفت: "اگر کسی خدا را به اندازه نوح عبادت کند! و به اندازه سنگینی کوه احد در راه خدا طلا انفاق کند، و اگر هزار بار با پای پیاده به حج برود و میان صفا و مروه مظلومانه کشته شود! دین او پذیرفته نیست اگر که علی را نخواهد و نپذیرد!"
- کتاب مخفی -
یکبار من و چند نفر دیگر در گوشهای نشسته بودیم و سخن از علی میگفتیم! نمیدانم محمد از کجا پیدایش شد. جوری در چهرههای ما دقیق شد که انگار میدانست چه گفتهایم و چه در سر و دل داریم! آمد میان ما. سلام کردیم و او به سردی جواب داد. به تکتک ما خیره شد و گفت: "مبادا با علی دشمنی کنید! گناه و بدی به همه ضرر میرساند، جز به کسی که علی را دوست بدارد و او را بپذیرد! و عمل نیک و ثواب برای هر بندهای فایده دارد، جز برای کسی که با علی دشمن باشد و او را نپذیرد! اگر نمیترسیدم که غالیان او را خدا بنامند، درباره او سخنانی میگفتم که مردمان خاک زیر پای علی را برای تبرک و شفا بردارند!"
- کتاب مخفی -
- علی بشر نیست! اینرا بارها گفتهام و خندیدهاید! علی بشر نیست! او از ما جداست! با ما یکی نیست! چشمانِ او پشت دیوارها و درها و درونِ سینهها را میبیند! دستانِ او کوه را مثل پیالهای سفالین جابهجا میکند! زبانِ او بُرنده و گزنده و اعجابآور است! شیر را میترساند و فولاد را نرم میکند! علی بشر نیست! یتیمان عرب دوستش دارند و پهلوانان عرب از او میهراسند! اینها قصه نیست خالد. من جنگاوری علی را دیدهام! من رجز خواندنِ او را شنیدهام. من درباره جنگِ خونین او با اجنه شنیدهام!
- کتاب مخفی -