eitaa logo
حاج قاسم سلیمانے 🌷
58 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
66 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی آقا حججی امروز راهپیمایی 🇮🇷🎈 ✅فرزندت روز به روز بزرگ می‌شود و قدم در راهی که رفتی می‌گذارد. پ.ن؛همسر شهید محسن حججی در مصاحبه ای میگفتن که هرچی علی آقا بزرگ تر میشه بیشتر شبیه باباش میشه... الان همه جوره شباهت رو حس میکنیم..💔
26.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مادر برام قصه بگو 🔹تصاویری از اجرای گروه سرود ۲۰۰نفره در میدان امام(ره)
هدایت شده از کانال وعده صادق ۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یک معادله ساده است ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ با اربعین تا ظهور ۳۱۳ https://eitaa.com/baarbaeintazohor313/34 ┅┅┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅┅┅
28.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷کلیپ زیبای ۲۷ فرمانده در تجلیل از ۲۷شهید والا مقام حادثه تروریستی جاده خاش زاهدان •┈••••✾🌷••✾•••┈• @shahidanehha •┈••••✾🌷••✾•••┈•
هدایت شده از روشنگری
من جوان گناهکاری بودم و خیلی هم به نماز توجه ای نمی کردم! مادرم از نوجوانی مرا به این امر دعوت می کرد اما اعتنایی نمی کردم. البته گاهی می خواندم، بعد از ازدواج، شغل رانندگی را انتخاب کردم. در یکی از سفرهایم موقعی که من بار زده و از مشهد به قصد یکی از شهرها خارج شدم. در بین راه هوا طوفانی شد و برف زیادی آمد که راه بسته شد و من در برف ماندم. موتور ماشین هم خاموش شد و از کار افتاد. هر چه کوشش کردم نتوانستم ماشین را روشن کنم. در اثر شدت سرما، مرگ خود را مجسم دیدم! سرم را روی فرمان ماشین گذاشتم و به فکر فرو رفتم که خدایا راه چاره چیست؟ یادم آمدسال های قبل، واعظی که درمنزل ما منبر می رفت، بالای منبر گفت: «مردم هر وقت در تنگنا قرار گرفتید واز همه جا مأیوس شدید متوسل به آقا امام زمان (عج)شوید که ان شاء الله حضرت کمک می کند» بی اختیار متوسل به آقا امام زمان شدم و از ماشین پایین آمدم و باز هم موتور را بررسی کردمT شاید روشن شود ولی موفق نشدم و دو مرتبه به ماشین برگشته و پشت فرمان نشستم و با خداوند تعهد کردم که «اگر من از این مهلکه نجات پیدا کنم و دوباره زن و فرزندم را ببینم، از گناهانی که تا آن روز آلوده به آن بوده، فاصله بگیرم و نمازهایم را هم اول وقت بخوانم» این دو عهد رابا خدا بستم که در صورت نجات از این مهلکه، این دو برنامه را انجام دهم. یک وقت متوجه شدم یک نفر داخل برف ها به سمت من در حرکت است. احساس کردم او هم راننده ای است که ماشینش در این نزدیکی ها در برف ها گیر کرده است و حالا به دنبال کمک آمده است. به من سلام کرد و فرمود: «چرا سرگردانی؟» من هم از خاموشی ماشین و طوفان برایش گفتم. آن شخص فرمود: من ماشین را راه می اندازم. من ندیدم دست ایشان به موتور ماشین بخورد ولی فرمود: «استارت بزن » سوئیچ ماشین را زدم، ماشین روشن شد و فرمود: «حرکت کن و برو» گفتم: «الان میروم جلوتر میمانم، راه بسته است» فرمود: «ماشين شما در راه نمی ماند، حرکت کن.» گفتم: «ماشين شما کجاست، می خواهید به شما کمکی بدهم؟» فرمود: «من به کمک شما احتیاج ندارم.» و تصمیم گرفتم مقدار پولی که داشتم به ایشان بدهم. شیشه پایین بود و من هم پشت فرمان گفتم: «اجازه بدهید مقداری پول به شما بدهم.» فرمود: «من به پول شما احتیاج ندارم.» پرسیدم: «عیب ماشین من چه بود؟» فرمود:«هرچه بود رفع شد» گفتم: «آخر این که نشد، شما به پول و کمک من احتیاج ندارید و از نظر استادی هم مهارت فوق العاده ای نشان دادید، من از اینجا حرکت نمی کنم تا خدمتی به شما بنمایم، چون من راننده جوانمردی هستم» باچهره ای متبسم فرمود:«تفاوت راننده جوانمرد با ناجوانمرد چیست؟ گفتم:«شما خودت راننده ای میدانی، شوفر ناجوانمرد اگر از کسی خدمت و نیکی ببیند نادیده می گیرد و می گوید وظیفه اش را انجام داده! ولی شوفر جوانمرد تا آن نیکی و خدمت را جبران نکند، وجدانش راحت نمیشود» ایشان فرمود:«خیلی خوب! حالا اگر می خواهی به ما خدمت کنی تعهدی را که با خدا بستی، عمل کن که این خدمت به ماست» گفتم: «من چه تعهدی بستم؟» فرمود: «یکی اینکه از گناه فاصله بگیری و دوم اینکه نمازهایت را در اول وقت بخوانی» وقتی این مطلب را شنیدم تعجب کردم که این آقا از کجا فهمیده و به ضمیر من آگاه شده؟! در ماشین را باز کردم و آمدم پایین که این شخص را از نزدیک ببینم، دیدم کسی نیست! فهمیدم همان توسلی که به آقا و مولایم صاحب الزمان (عج) کردم اثر گذاشت و این وجود مبارک آقا بود که نجاتم داد. جای پای آقا را هم درجاده ندیدم، کامیون بدون هیچ توقفی روی برف حرکت کرد، به سلامت به خانه رسیدم، زن و بچه ام را دور خود جمع نموده موضوع مسافرت را با آنها در میان گذاشتم و از آنها نیز خواستم که این بی بند و باری را کنار بگذارند و نمازشان را اول وقت بخوانند. آن ها هم قبول کردند یک آقای روحانی را به منزل دعوت کردم که مرتب بیاید و احکام دین را بگوید تا به وظایف دینی مان آشنا شویم در مسافرت ها هم اول وقت، نماز را می خواندم. روزی در یکی از گاراژ ها، منتظر خالی کردن بار بودم که ظهر شد. راننده های دیگر گفتند:«برویم برای غذا و با هم باشیم» گفتم:«من نمازم را می خوانم بعد می آیم» همه به هم نگاه کردند و گفتند: این دیوانه شده، میخواهد نماز بخواند» و مرا شدیدا مسخره کردند. من تا آن زمان مایل نبودم خاطره سفر مشهد را برای کسی بگویم، اما چون این ها اینگونه به نماز توهین کرده و مسخره نمودند، مجبور شدم سرگذشتم را برایشان بگویم. چنان برآنها اثر گذاشت که همه از من عذرخواهی کردند و با تمام کسانی که در گاراژ بودند به نماز ایستادیم. از تمام کسانی که از مالشان قبلا حیف و میل کرده بودم به گفته آقای روحانی حلالیت طلب کردم و همیشه هنگام اذان به یاد قولم می افتادم و با یاد امام زمان(عج) و آن خاطره شیرین، نمازم را می خواندم. منبع: کتاب شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ، ج ۲، ص۳۵۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بَه بَه بَه بَه عالیه دل آقامون شاد باشه با این شیرزنان شیرپرور و چشم دشمنانش کورِ کور باد @arabzadehnotes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او نگران نمازش بود بعد از پنج روز که کودک سوری را از زیر آوار بیرون می آورند می گوید وای چند روز است‌ که نخوانده‌ام اولین سوال قیامت = نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸🔹🔸یادواره شهدای امنیت حادثه تروریستی جاده خاش-زاهدان🔹🔸🔹🔸 🌹شهید عبدالرضا بروجی 🌹شهید حسن مجیدی 👇👇👇 🔸با اجرای :برادر مسلم نبی 🔹سخنران: حجت‌الاسلام علیدادی 🔸با روایتگری :برادر ابوذر براتی(بازمانده حادثه) 🔹با مداحی :کربلایی سید احمد معنوی ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ 💚زمــــــــان ‌و مــــــکـــــــان:💚 ⏳ چهارشنبه 26 بهمن ماه از ساعت19:30⏳ اصـفـهـان؛خیـابـان قــائــمــیــه مقابل کوچه 53_مسجد صاحب الزمان (عج) 🌺| پایگاه بسیج شهید بروجی 🌺| پایگاه بسیج بانو مجتهده امین 🌺| مجموعه فرهنگی سائلان حضرت زهرا(س)‌