مادرِ آرمان تو معراج میگفت:
آرمان یادته همیشه مداحی
غریب گیر آوردنت رو گوش میکردی؟!
+دیدی آخرش غریب گیر آوردنت مامان..💔
سرباز فراری از وطن میگه!
غاصب از همه پرسی میگه!
پویان مختاری از غیرت میگه!
علی کریمی از شرف میگه!
+به آخر الزمان خوش آمدید..:)
بِذارید با این عمامه هایی که
میپرونن خوش باشن!
اینا از اون تاجی که ما ۴۳ سالِ قبل
پروندیم دارن می سوزن..!
آقا میایُ..
بالاخره دردمون درمون میشه
فقط تا اونموقع
خودت مراقب ما باش..
واسمون دعا کن..
شما باشی
هیچ ترسی نمیتونه ما رو کنار بزنه!
ما زیر این پرچم
تا اخرین قطره های خونِمون
پای اعتقادمون وایسادیم🖐🏻
#العجل
رفیق!
+اون اشک ها و فریاد های
تو هیئت رو یادت بیار!
اونا خشابِ این روزا بودن!
حق نداری از خستگی و ناامیدی حرف بزنی..
وقتی که از شیرخوارگی پایِ
روضه های حسین نشستی..
یه چی به ذهنم اومد از بین هزاران فکر
و جملهای که در روز به ذهنم میاد..
نخواستم فقط من تنها بهش فکر کنم..!
میدونی؟ نیرویی که بدون اینکه یه هزاری بگیره؛
داوطلبانه اومده.. از صبح آمادهباش هستش،
با هزاران استرسِ زنده موندن یا نموندن،
مراقب باشه گازوئیلی که رو زمین ریختن موتورش رو زمین نزنه، از بالا سنگ و بلوک سیمانی نندازن رو سرش، با چاقو تو قلبش نزنن.. نیرویی که با همه این مسائل آمادهباش هستش اونم چندین روز تا نیمههای شب؛
دیگه شب نایِ دویدن نداره دیگه..
هیچی.. شب بود.. اکباتان.. دنبالش کردن..
خدا رحمتت کنه آقایِ آرمان..💔