تربیت فرزند نوردیده:
بر سر قبر کشیشی نوشته شده بود :
کودک که بودم ...
می خواستم دنیا را تغییر دهم
بزرگتر که شدم فهمیدم دنیا بزرگ است
من باید انگلستان را تغییر دهم
بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم
و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم
در سالخوردگی تصمیم گرفتم
خانواده ام را متحول کنم …
اینک که در آستانه ی مرگ هستم
میفهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید میتوانستم دنیا را هم تغییر دهم
@GOOLLEYAS
#کلامــی ازبزرگان
🌹آیت الله بهجت قدس سرة🌹
👈اگر بےتفاوت باشیم
و براےرفع گرفتارےها و بلاهایےکه اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم ؛
آن بلاها به ماهم نزدیک خواهد بود.
@GOOLLEYAS✍کلیک کنید
🕉 مبانی اخلاقی یوگا
#یوگا
هدف یوگا رهایی از رنج است و راه رهایی از رنج را توقف ذهن می داند. یعنی کسی که ذهنش هیچ کنش و واکنشی نداشته باشد، هیچ رنجی را درک نخواهد کرد. تا وقتی که ذهن فعال است هر کاری می کنیم به آثار و نتایجش فکر می کنیم به آنچه می خواستیم و نشد و.... و این افکار و نتایج کارما یا نتیجه اعمال و نیات ماست که موجب رنج می شود.
اگر کسی به توقف ذهن نزدیک شود، دیگر کارمایی برایش ذخیره نمیگردد. در این صورت ممکن است به هر کاری دست بزند، بدون اینکه پیامدهایی داشته باشد. «فرد متولد از تمرکز از تأثیرات رهاست.» (یوگاسوتره. فصل4: بند6) یعنی کسی که با تمرکز و برنامه های ذهنی یوگا ذهنش را متوقف کرده، شخصیت دیگری شده و دیگر شخصیت سابق نیست. بهتر است بگوییم دیگر خودش نیست. و کس دیگری شده است. و همچنین از آثار اعمال و افکار گذشته اش رها می شود.
🕊☘ برگرفته از آثار «حمیدرضا مظاهری سیف»
@mobahesegroup
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
💠ببخشید من عذر دارم !!
وارد اتوبوس شدم، جایی برای نشستن نبود، همانجا روبروی در، دستم را به میله گرفتم…
پیرمرد با کُتی کهنه، پشت به من، دستش به ردیف آخر صندلی های اقایون گره کرده! (که میشود گفت تقریبا در قسمت خانم ها)
خانم دیگری وارد اتوبوس شد، کنار دست من ایستاد، چپ چپ نگاهی به پیردمرد انداخت، شروع کرد به غرلند کردن!
ـ برای چی اومده تو قسمت زنونه! مگه مردونه جا نداره؟ این همه صندلی خالی!
ـ خانم جان اینطوری نگو، حتما نمی تونسته بره!
ـ دستش کجه نمی تونه بشینه یا پاش خم نمیشه؟
ـ خب پیرمرد ِ! شاید پاش درد میکنه نمی تونه بره بشینه!
ـ آدم چشم داره می بینه! نیگاه کن پاش تکون میخوره، این روزها حیاء کجا رفته؟!…
سکوت کردم، گفتم اگر همینطور ادامه دهم بازی را به بازار می کشاند! فقط خدا خدا میکردم پیرمرد صحبت ها را نشنیده باشد!
بیخیال شدم، صورتم را طرف پنجره کردم تا بارش برفها را تماشا کنم…
به ایستگاه نزدیک می شدیم
پیرمرد میخواست پیاده شود
دستش را داخل جیبش برد
پنجاه تومنی پاره ایی را جلوی صورتم گرفت
گفت:”دخترم این چند تومنیه؟”
بغض گلویم را گرفت، پیرمرد نابینا بود! خانم بغل دست من خجالت زده سرش را پایین انداخت و سرخ شد…
نجوا …
@GOOLLEYAS
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 واکنش جالب کودک👶 به عکس رهبر
🔺 عشخم 😍
@BisimchiMedia