📸 از همین گریهها میترسند
امام خمینی(ره):
🔹جوانهای ما خیال نکنند که مساله، مساله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملت گریه»! آنها از همین گریهها میترسند، برای اینکه گریهای است که بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ بشود. اینها یک شعائر سیاسی است که باید حفظ بشود. ۳۰ مهر ۱۳۵۸
@GOOLLEYAS
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
@ostad_shojaeسلوک در مکتب روضه_1.mp3
زمان:
حجم:
13.77M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۱
در هر تجمّعی، به تناسب محور این جمع، و نوع محتوایِ ارائه شده ؛ تغییراتی در نفس ایجاد میشود !
مکانسیم تأثیر مجالس اباعبداللهالحسین علیهالسلام، در روح، چگونه است؟
▪️ @ostad_shojae ▪️
شماره شایعه:1228
🔆متن شایعه
http://yon.ir/jyt6e
" این عکس یه خواننده رپ هست که اسمشو حسین ابلیس گذاشته مراقب باشید! حسین یا حصین ؟ اینروزها نزدیک محرم شاهد پیراهن های مشکی هستیم که با خط درشت اسم حصین روی آن چاپ شده است. و اما حصین : حصین بن تمیم . توجه توجه
حسین یا حصین؟ اینروزها نزدیک محرم شاهد پیراهن های مشکی هستیم که با خط درشت اسم حصین روی آن چاپ شده است. و اما حصین : حصین بن تمیم سردسته کمانداران و تیراندازان سپاه عمربن سعد کسی بود که پس از ورود او به صحنه نبرد باران تیر از هر سو به اصحاب امام عشق باریدن گرفت . چرا قلب فاطمه زهرا و امام زمانمان را با چنین غفلتی و ناآگاهیهایی ازین دست می شکنیم خاص بودن پوشش به چه قیمتی اگه عشق به سیدالشهدا دارید اطلاع رسانی کنید که قبل از فرارسیدن ماه عزای سالار شهیدان این پیراهنها از بین مردم جمع بشه این عکس هم عکس یک خواننده رپ هست به نام حسین ابلیس مراقب باشید! "
🔆پاسخ شایعه
1⃣. این تصویر "شاتر استوک" یا تصویر پایه یک مانکن خارجی برای ایجاد نمونه تبلیغ است که هر طرحی را میتوان بر روی آن مونتاژ کرد!
http://yon.ir/tshirts2
🔎 @GhararGahShayeat
2⃣. موردی از تبلیغ یا فروش گسترده این پیراهن پیش از محرم ۹۵ به دست نیامد! انتشار این تصویر به اوائل سال ۹۴ توسط یک وبلاگ فروش تی شرت عکس دار خوانندگان رپ باز می گردد!
http://shayeaat.ir/extrapage/t_shirt
3⃣. استفاده از "ص" بجای "س" در "حسین" اشاره به حصین بن نمیر تمیمی ندارد! این تغییر برای متمایز کردن نام هنری خواننده بوده، چنانکه در نام لاتین او هم بجای S، عدد 3 درج شده است!
http://shayeaat.ir/extrapage/ho3ein
4⃣. با فرض نیت خیر نویسنده، معرفی عکسی که انتشار چندانی نداشته و تحلیل نادرست آن، بیشتر تبلیغ و بزرگنمایی این خواننده زیر زمینی بوده، خصوصا که طرح این پیراهن با ذائقه عمومی و مخاطبان چنین تحلیلی هم همخوانی ندارد! و باعث تبلیغ برای باطل میشود. شایسته است که شایعه را نشر ندهیم
🔎 @GhararGahShayeat
5⃣. جا دارد افراد دغدغه مند پیش از تحلیل پیامها و انتشار مطالب در فضای مجازی، جوانب مختلف آن را با دید بازتری بررسی کنند.
منبع:سایت شایعات با اضافات
نشر این پیام صدقه جاریه است.
📚 📖 📚 📖 📚 📖 📚 📖
👈قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات👉 در تلگرام 👇
https://telegram.me/joinchat/A9RIwjvuaKGX3QS979_J_w
در سروش 👇
http://sapp.ir/gharargahshayat
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2775384064Ccbdd7dd634
🏴🏴🏴🏴🏴
السلام عليك يا آبا عبدالله
فرارسيدن ماه محرم ماه عزاي حسيني را محضر همه اعضاي محترم گروه تسليت و تعزيت عرض ميكنم و درخواست ميكنم براي پاسداشت عزاي حسيني امسال هر خانه يك حسينيه شود و پرچم هاي سياه عزا را درب منازل و حتي داخل منازل نصب كنيم و شور و شعور حسيني را در دلها و در خانه ها و در ادارات و در معابر به پا داريم
از همه عزيزان التماس دعا دارم
خدا به حق اين ماه عزيز زيارت با معرفت عتبات به زودي نصيب مان گرداند .
الهي آمين
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✍ دلنوشته
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ : " ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ؟ "
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔸ﺣﺴﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﺗﺎﺧﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﻣﻦ ﺳﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ:
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔸ﺣﺴﯿﻦ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ...
ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻋﺮﺵ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﭘﺲ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺮﺍﻣﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔸ﺣﺴﯿﻦ ﺭﻣﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﺪ: ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ؟
ﻣﻦ ﻣﺤﺘﺎﻃﺎﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﻟﺒﯿﮏ ...
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﮐﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ، ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﯾﺎﺭﯾﻢ ﮐﻦ ...
ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﻟﺒﯿﮏ ...
🔻ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺮﻭﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ...
ﻣﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ ...🔻
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
"ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ "...
ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﻦ ﻃﻠﺐ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﻣﻬﺪﯼ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ... ﺣﺴﯿﻦ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ..
〰〰➰〰〰➰〰〰
دوستان بیایید تو این ایام محرم تصمیم جدی بگیریم برای ترک کردن رفتارهای بد خودمون...✌️
بیایید واقعا با شرکت در عزاداری امام حسین (ع )رفتار و اعمال خودمون هم باب میل سید و سرور شهیدان کنیم و واقعا با ایشون بیعت کنیم.
بیایید یک تصمیم محکم بگیریم وبه امامون قول بدیم که حسینی باشیم.
یا علی ...التماس دعا
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
@GOOLLEYAS
✨ مناجات ✨
ای خدای مهربان
دست گشاده به امید فضل و کرم و لطف وا حسان تو به سوی تو آمده ام.
ناامیدم مکن که هیچ کس از درگاه تو ناامید باز نگردد.
الهی، با بخشش ات بر من از گنجینه بی کرانت کاسته نخواهد شد؛
پس بر من ببخش که نه به اتکای عملی صالح آمده ام و نه به شفاعت مخلوقی جز محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت او،
که درود تو بر آنان باد.
خدایا، امیدوار به عفو و بخشش بی پایانت به درگاهت آمده ام.
مولای من، شیوه همیشه تو احسان و لطف است و شیوه همیشه من خطا و بیراهه رفتن.
از تو می خواهم به حق محمد صلی الله علیه و آله وسلم و خاندان پاکش،
که از گناهانِ بسیارم درگذری که کسی جز تو ـ ای خدای بزرگ ـ آن را نبخشاید، یا عظیم.
الهی، من به بهشت تو محتاجم و نیازمند گذشت توام.
تو را می خوانم و هرگز از لطفت ناامید نمی شوم.
تو را صدا می زنم و از خشمت احتراز نمی کنم.
خدایا، ندایم را پاسخ ده
و به غفران شیرینت بر من منت گذار.
در جامه اسلام بمیرانم
و در زمره خوبان و نیکان جایم ده.
خدایا، لطیفا، از لطفت محرومم مدار و تنها و خسران زده رهایم مکن.
الهی گاهِ فراقِ عزیزانم بر من رحم آور.
بر تنهایی ام در قبر و غریبی ام در قیامت و بیچارگی ام در روز حساب، با من مهربانی کن.
📚دعایسجده بعد از نماز از حضرتفاطمه زهرا علیهاالسلام
┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄
@GOOLLEYAS
هدایت شده از احسان عبادی | ما و او
زمان:
حجم:
540.5K
🎤 توصیه ای ساده و مختصر برای اوقاتی که حال نداریم ادعیه ای مثل دعای ندبه ، دعای کمیل و... را کامل بخوانیم...
👌 انشالله با این راهکار، هیچ جمعه ای بدون دعای ندبه نباشیم 🌺
@ma_va_o
قطعا امسال محرم رنگ و بوی دیگری دارد
انگار سیدالشهدا علیه السلام دوباره چراغ خیمه رو خاموش کرده تا هرکس خسته شده و شک دارد به ماندن یا رفتن تکلیفش را روشن کند و برود
خداوندا
بحق امام حسین علیه السلام دستمان را بگیر تا باز هم
با حسین
بمانیم
🏴🏴🏴
@GOOLLEYAS
فصل 1 كتاب هفت شهر عشق
دوست من، سلام! از اينكه اين كتاب را در دست گرفته اى خيلى خوشحالم.
من و تو مى خواهيم ريشه هاى قيام امام حسين(ع) را بررسى كنيم. پس براى دسترسى به اطلاعات بيشتر، بايد به شام سفر كنيم. آيا شام را مى شناسى؟ شهرى كه مركز حكومت معاويه بوده است.
سفر ما آغاز مى شود و ما به شهر شام ( دمشق ) مى رويم...
شب نيمه رجب سال شصت هجرى ، خبرى در شام مى پيچد و خيلى ها را بيمناك مى كند. معاويه سخت بيمار شده و طبيبان از معالجه او نااميد شده اند.
معاويه، كسى است كه به دستور خليفه دوم (عُمر بن خطّاب) امير شام شد و او توانست سال هاى زيادى با مكر و حيله، در آنجا حكومت كند، امّا او اكنون بايد خود را براى مرگ آماده كند.
معاويه، سراغ پسرش يزيد را مى گيرد، ولى يزيد به مسافرت رفته است. او با حسرت، به درِ قصر خود نگاه مى كند تا شايد تنها پسرش وارد شود.
معاويه خطاب به اطرافيان مى گويد: "نامه اى به يزيد بنويسيد و از او بخواهيد كه هر چه زودتر نزد من بيايد". نامه را به يك پيك تندرو مى دهند تا آن را به يزيد برساند.
آيا معاويه براى آخرين بار پسرش را خواهد ديد؟
حالِ معاويه لحظه به لحظه بدتر مى شود. طبيبان مخصوص دربار، به هيچ كس اجازه ملاقات نمى دهند. همه مأموران حكومتى در آماده باش كامل به سر مى برند و همه رفت و آمدها، كنترل مى شود.
معاويه در بستر مرگ است. او فهميده است كه نفس هاى آخر را مى كشد.
نگاه كن! معاويه با خودش سخن مى گويد: "كاش براى رسيدن به رياست دنيا، اين قدر تلاش نمى كردم! كاش همچون فقيران زندگى مى كردم و همواره لباسى كهنه بر تن داشتم!".
حالا كه وقت مرگش فرا رسيده، گويا فراموش كرده كه براى رياست چند روزه دنيا، چقدر ظلم و ستم كرده است. اكنون موقع آن است كه به سزاى اعمال خود برسد. آرى، معاويه مى ميرد و خبر مرگ او به زودى در شهر شام، پخش مى شود، ولى يزيد هنوز از سفر نيامده است.
* * *
يزيد با عجله به سوى شهر شام مى آيد. سه روز از مرگ معاويه گذشته است. او بايد هر چه سريع تر خود را به مركز خلافت برساند.
نگاه كن! گروهى از بزرگان شهر شام، به خارج شهر رفته اند تا از خليفه جديد استقبال كنند. اكنون يزيد، جانشين پدر و خليفه مسلمانان است.
يزيد وارد شهر مى شود. كنار قبر پدر خود مى رود و نماز مى خواند. يكى از اطرافيان يزيد جلو مى آيد و مى گويد: "اى يزيد، خدا به تو در اين مصيبت بزرگ صبر بدهد و به پدرت مقامى بزرگ ببخشد و تو را در راه خلافت يارى كند. اگر چه اين مصيبت، بسيار سخت است، امّا اكنون تو به آرزوى بزرگ خود رسيده اى!".
يزيد به قصر مى رود. مأموران خبر آورده اند كه عدّه اى در سطح شهر، زمزمه مخالفت با خليفه را دارند و مردم را به نافرمانى از حكومت او تشويق مى كنند.
يزيد به فكر فرو مى رود! به راستى، او براى مقابله با آنها چه مى كند؟ آيا بايد دست به شمشير برد؟
از طرف ديگر، اوضاع ناآرام عراق باعث نگرانى يزيد شده است. او مى داند وقتى خبر مرگ معاويه به عراق برسد، موج فتنه همه جا را فرا خواهد گرفت.
اكنون سه روز است كه يزيد در قصر است. او در اين مدّت، در فكر آن بوده است كه چگونه مردم را فريب دهد. به همين دليل دستور مى دهد تا همه مردم، در مسجد بزرگ شهر جمع شوند.
پس از ساعتى، مسجد پر از جمعيّت مى شود. همه مردم براى شنيدن اوّلين سخنرانى يزيد آمده اند. يزيد در حالى كه خود را بسيار غمناك نشان مى دهد، بر بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: "اى مردم! من مى خواهم دين خدا را يارى كنم و مى دانم شما، مردم خوب و شريفى هستيد. من خواب ديدم كه ميان من و مردم عراق، رودى از خون جريان دارد. آگاه باشيد به زودى بين من و مردم عراق، جنگ بزرگى آغاز خواهد شد".
عدّه اى فرياد مى زنند: "اى يزيد! ما همه، سرباز تو هستيم، ما با همان شمشيرهايى كه در صفيّن به جنگ مردم عراق رفتيم، در خدمت تو هستيم". يزيد با شنيدن اين سخنان با دست، به مأموران خود اشاره مى كند.
كيسه هاى طلا را نگاه كن! آرى، آنها، همان "بيت المال" است كه براى وفادارى مردم شام، بين آنها تقسيم مى شود.
صداى يزيد در فضاى مسجد مى پيچد: "به هر كسى كه در مسجد است، از اين طلاها بدهيد".
تا چند لحظه قبل، فقط چند نفر، براى شمشير زدن در ركاب يزيد آمادگى خود را اعلام كردند امّا حالا فريادِ "ما سرباز تو هستيم" همه مردم به گوش مى رسد.
مردم در حالى كه سكّه هاى سرخ طلا را در دست دارند، وفادارى خود را به يزيد اعلام مى كنند. آرى! كيست كه به طلاى سرخ وفادار نباشد؟
يزيد ادامه مى دهد: "آگاه باشيد كه من به شما پول و ثروت زيادى خواهم داد".
مردم با شنيدن وعده هاى يزيد، خوشحال مى شوند و صداى "الله اكبر" در تمام مسجد مى پيچد. يزيد با اين كار، نظر همه مردم را به خود جلب كرد و اكنون همه آنها، حكومت او را دوست دارند.
مگر مردم شام جز پول و آرامش چيز ديگرى میخواستند؟