*♨️ فعلا با مرغ ها مذاکره کنید!!!*
🔻رئیس جمهور پس #تاخیر ۵ ساله اعلام کرد مذاکره با آمریکا و اجرای برجام به صورت تعهد در برابر تعهد خواهد بود.
🔻اما این راهبرد توسط رهبر انقلاب در ابتدای اجرای برجام ابلاغ شده بود تا منابع و دستاوردهای کشور در حوزه فناوری های علمی و داشته های هسته ای به تاراج نرود ولی متاسفانه آن روز مجریان به این سیاست عمل نکردند و با سرعت هیجان زدگی تعهدات طرف ایرانی به صورت یکطرفه انجام دادند.
🔻اکنون بایدن به دولت کنونی ایران، نگاه یک #دولت_پایان_یافته را دارد؛ اما دولت دوازدهم به شدت در حال ارسال پالس التماس و مذاکره است.
🔻این پالس مذاکره برای بایدن بی ارزش است مگر اینکه بتواند این التماس غربگرایان ایرانی را تبدیل به #بنزین آتش اختلاف داخلی و تحمیل برجام موشکی کند و این اتفاق یعنی پایان بد دولت دوازدهم.
🔻امیدواریم دولتی های امروز به جای اینکه ۵ سال بعد حسرت بخورند که کاش همت و شجاعت به خرج میدادند و با تکیه به توان داخلی مشکلات را #مدیریت میکردند تا پایان خوبی داشته باشند؛ با تکیه بر التماس مذاکره با شیطان به #بدترین_پایان نرسند.
*🔻پ.ن: اگر پایان خوب هم نمی خواهند لااقل با مرغ ها مذاکره کنند تا اینقدر از دسترس مردم دور نشوند بعد به مذاکره با الاغ ها بیاندیشند.*
*🔰صامدون*
https://chat.whatsapp.com/LnmNGHaZ75GEK7lyHLpO31
https://chat.whatsapp.com/HwegiNKcH9UAsQtAU5dylP
#هُوَالْهُو
برای آنان که دل به امام نسپردهاند،
این وادی ، عرصه بیفردای دهشتی طاقتفرساست.
اما برای اصحاب عاشورایی امامعشق...
آنها در کوی دوست منزل گرفتهاند و اینچنین
از زمان و مکان و جبر و اختیار گذشتهاند...
این باد نیست که بر آنان میوزد؛
آنها هستند که بر باد میوزند .
آنها از اختیار خویش گذشتهاند تا جز آنچه او
میفرماید ارادهای نکنند و چون اینچنین شد ،
جبروت حق از آیینه اختیار تو ساطع میشود.
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
@GOOLLEYAS
🔸بسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🔸
شهــید بــه قلبت نگـاه میکند
اگـــر جا برایش گذاشته باشــــی
می آیـد و لا نـه میکند تا شهیـدت کند🕊
در عالَم رؤیا به شهید گفتم: چرا برای ما دعا نمیکنید
که شهید بشیم؟! شهید گفت:
ما دعا میکنیم،
شهادت هم براتون مینویسن،
ولی گناه میکنید،. پاک میشه! 🕊
#عاشقا بسم الله 🕊
هر که دارد عشق #شهادت😍 یا علی
همه با هم پیش به سوی جست وجوی شهادت💔
گفتم به کجا؟گفت صدایم کردند
گل بودم واز شاخه جدایم کردند
گفتم که فرشتگان چه کردندت؟گفت
روزی خورسفره ی خدایم کردند🕊
@GOOLLEYAS
4.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | آن سوی معبر
👌 اگه میخوای راه شهدا رو ادامه بدی و کار رو تموم کنی این راهشه!
🌹 بغض آقا در بازخوانی سخنان یک شهید!
🌱 به مناسبت سالروز شهادت شهید چیتسازیان
@GOOLLEYAS
تلخترین فاصله گذاری این روزها
فاصلهای است که بین ما و شما افتاده؛
قدمتش به درازای هزار سال
و دلیلش غفلت و دل بیمار ماست!!
طبیب دلها ...
ما اینجا، کنج مریضخانه غیبت و غفلت،
بستری شدهایم؛
نفسهایمان به شماره افتاده
و مرگ، انتظار دل خستهمان را میکشد؛
چشمان منتظر از پشت این همه فاصله
فقط تو را آرزو میکند؛
کاش که این فاصله را کم کنی ...
ای کاش باور میکردیم
که منشا و تمام مصیبتهای عالم
بخاطر غیبت حجت خداست ...
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
@GOOLLEYAS
اگر خواستی سرزمین ات را آزاد کنی؛
ده گلوله در تفنگ ات بگذار!
9 گلوله برای خائنین و آدم فروشان،
و تنها یک گلوله برای دشمن ات کافی ست!
آدولف هیتلر
@GOOLLEYAS
سلام و عرض ادب
باتوجه به نزدیک شدن به ایام فاطمیه ، وقایع بعد از سقیفه را که منتج به شهادت حضرت صدیقه ی طاهره شد به قلم استاد خدامیان،
در کانال قرار میدهیم ان شاءالله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
آن شب، سؤال مهمّى را از من پرسيدى، سؤالى كه مرا به فكر واداشت. تو رو به من كردى و گفتى: بهترين سرمايه اى كه خدا به تو داده است، چيست؟ من مى خواهم همان را از خدا طلب كنم.
نمى دانم سكوت من چقدر طول كشيد، به من نگاه مى كردى، در فكر بودم. من بايد حقيقت را به تو مى گفتم، اين شرط رفاقت بود.
جواب را يافتم، سرم را بالا گرفتم و گفتم: "عشق فاطمه(س) بهترين سرمايه من است. خدا هر چه را از من مى خواهد بگيرد، بگيرد، امّا اين عشق را هرگز از من نگيرد!".
چند شب از رفتن تو گذشت، خبردار شدم كه عدّه اى درباره شهادت فاطمه(س)سؤال هايى را مطرح كرده اند و اين گونه خواسته اند شهادت آن حضرت را انكار كنند.
قلم را در دست گرفتم، مى خواستم از مظلوميّت فاطمه(س)دفاع كنم، بايد مطالعه و تحقيق مى كردم، بايد مى نوشتم، آرى! همان سرمايه اى كه خدا در قلبم قرار داده بود، راه را برايم آسان نمود و به راستى چه شكوهى دارد اين نوشتن براى فاطمه(س)!
@GOOLLEYAS
فصل 1 كتاب روشنى مهتاب🌺🌺🌺
در جستجوى من هستى، از چند نفر سراغ مى گيرى، كوچه به كوچه مى آيى تا به خانه ام مى رسى، دير وقت است. لحظه اى ترديد مى كنى كه درِ خانه را بزنى يا نه، سرانجام دستت را بر روى زنگ مى فشارى.
به سوى تو مى آيم، درِ خانه را به رويت باز مى كنم، بعد از سلام و احوال پرسى، خودت را معرّفى مى كنى، دانشجويى هستى كه در جستجوى جواب آمده اى.
تو را به داخل خانه دعوت مى كنم، تو مى گويى: شرمنده ام كه اين وقت شب مزاحم شده ام، شايد شما مى خواستيد استراحت كنيد.
نگاهى به تو مى كنم و اين چنين پاسخ مى دهم: كدام نويسنده را ديدى كه شب استراحت كند؟ شب، بهار نوشتن است!
مى روم و براى تو چاى مى آورم و درست روبه روى تو مى نشينم، از تو مى خواهم تا سؤال خود را بپرسى، شايد بتوانم به تو كمكى كنم.
كيف خود را باز مى كنى و چند صفحه را از آن بيرون مى آورى و مى گويى:
ــ هر چه هست در اين نوشته ها مى باشد! اين ها مرا بيچاره كردند!
ــ مگر در اين كاغذها چه چيزى نوشته شده؟
ــ اين سخنان آقاى بَسطامى است، آيا خبر داريد او چه گفته؟
ــ نه. من او را نمى شناسم، دفعه اوّلى است كه اسم او را مى شنوم.
ــ او يكى از علماى اهل سنّت جنوب ايران است. او درباره شهادت حضرت فاطمه(س) مطالبى را گفته. از وقتى كه من سخنان او را خوانده ام، دچار شكّ و ترديد شده ام.
ــ مگر او چه حرف هايى زده؟
ــ او گفته كه شهادت حضرت فاطمه(س)، بزرگ ترين دروغ تاريخ است!
ــ عجب!
ــ آرى! از وقتى كه من نوشته او را خواندم، به خيلى چيزها شك كرده ام. امشب به اينجا آمدم تا شما به من كمك كنيد. من مى خواهم حقيقت را بفهمم.
ــ اين سخنان را به من بده تا بخوانم
نوشته ها را به من مى دهى و مشغول مطالعه آن مى شوم. اين آقا چه حرف هاى عجيبى در اينجا نوشته است...
وقتى همه سخنان او را مى خوانم، رو به تو مى كنم و مى گويم:
ــ اين آقا در اينجا، سؤالات زيادى را مطرح كرده است كه بايد سرِ فرصت به آن جواب داد و اين وقت زيادى مى خواهد.
ــ يعنى شما الآن نمى توانيد جواب بدهيد؟
ــ چرا اين قدر عجله مى كنيد؟ مقدارى صبر و حوصله داشته باشيد. با توكّل به خدا همه اين سؤال ها، جواب داده خواهد شد.
تو خوشحال مى شوى و از جاى خود برمى خيزى و خداحافظى مى كنى و مى روى.
* * *
آقاى بسطامى! به سخنان تو فكر مى كنم... من تو را به اين نام مى خوانم: آقاى سُنّى!
تو شهادت حضرت فاطمه(س) را بزرگ ترين دروغ تاريخ مى دانى و مى گويى: "ما معتقديم اين مسأله، بزرگ ترين دروغ تاريخ است و هرگز چنين چيزى صحّت ندارد!".
من بايد به دنبال جواب بروم، بايد حقيقت را بازگو كنم، راهى طولانى در پيش رو دارم، بايد جواب تو را بدهم.
* * *
همه مردم شهر در خوابند و من بيدارم! نگاهى به ساعت مى كنم، ساعت سه نيمه شب است، من معمولاً كتاب هاى عربى مى خوانم، شايد بدانى كه كتاب هاى اصلى و معتبر در زمينه علوم اسلامى، به زبان عربى هستند.
از جاى خود برمى خيزم، خوب است به داخل حياط بروم، قدرى قدم بزنم، واى! گويا مى خواهد باران بيايد، من عاشق باران هستم، بوى باران مرا مدهوش مى كند، باران بهارى در اين دل شب با دل من چه مى كند!
زير باران قدم مى زنم، فكر مى كنم، مطالبى را كه خوانده ام در ذهن خود مرور مى كنم. فكرى به ذهنم مى رسد: من بايد جواب آن آقاى سُنّى را از خودِ كتاب هاى اهل سنّت بدهم، بعد از آن به مطالعه كتاب هاى شيعه بپردازم.
نگاهى به قفسه كتاب هايم مى كنم، بيشتر كتاب هاى من، كتاب هاى علماى شيعه است. من فردا بايد به كتابخانه بروم، خدا كند كتاب هايى را كه نياز دارم بتوانم آنجا پيدا كنم!
* * *
اينجا كتابخانه آيت الله نجفى مرعشى (قدس سره) در شهر قم است. من در حال مطالعه هستم، همه كتاب هايى را كه نياز دارم، در اينجا هست.
گاهى مطالبى را كه برايم جالب است، در فيش هاى خود مى نويسم. راستى يادم باشد كه از تو تشكّر كنم، تو كار بزرگى كردى كه مرا با اين مطلب آشنا كردى! من بايد به تو بگويم كه اگر ديشب تا ديروقت مطالعه كردم و امروز هم به اينجا آمده ام، علّت خاصّى دارد، من مى خواهم از حقانيّت مادرم، فاطمه()دفاع كنم.
روزها به كتابخانه مى آيم، خيلى خوشحال هستم كه قسمتى از اين كتابخانه، به صورت "قفسه باز" است، به راحتى به همه كتاب ها دسترسى دارم، مطالب زيادى را به صورت فيش آماده كرده ام، شكر خدا كه به نتايج خوبى رسيده ام.
اين ها همه فيش هاى تحقيقى من است، وقتى كار فيش بردارى تمام شود، آن وقت تازه، نوشتن شروع مى شود، آرى! آن وقت است كه زندگيم شروع مى شود، زندگى در نگاه من، فقط فرصتى است براى نوشتن!
از آن شب كه مهمان من بودى، يك ماه گذشته است، اكنون ديگر وقت آن شده كه نوشتن را آغاز كنم، بسم الله مى گويم، قلم در دست مى گيرم و چه شكوهى دارى تو اى قلم كه خدا هم به تو سوگند ياد كرده است!
ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ... (آيه اول سوره قلم)
@GOOLLEYAS