*یک تجربه تربیتی*
جناب علی جعفری- فرزند علامه محمد تقی جعفری-نقل میکردند که:
مرحوم پدر- علامه جعفری- اوایل انقلاب یک سخنرانی در دانشکده فنی دانشگاه تهران داشتند.
آن زمان در دانشگاهها، وضعیت نامناسبی بود، برای همین من و دوستانم همراه پدر به دانشگاه رفته بودیم تا برای ایشان اتفاقی نیفتد
آن روز علامه ۴ ساعت سخنرانی و پرسش و پاسخ داشتند
و بسیار خسته شدند.
موقع رفتن باز هم بسیاری از دانشجویان، اطراف ایشان را گرفتند و شروع به پرسیدن سؤال کردند.
در پایان که همه رفتند، یک جوان دیگر که میخواست از پدر سؤال کند، ماند اما لحنش تند و تحکم آمیز بود به طوری که پدر را تو خطاب میکرد و میگفت:
فلان حرفت غلط است
وقتی آن جوان سؤال کرد، علامه به شدت خسته شده بودند از طرفی هم درِ سالن را بسته بودند و جایی نبود که پدر بر روی آن بنشینند
به همین دلیل عبایشان را روی زمین پهن کردند تا بتوانند بنشینند و پاسخ آن جوان را بدهند.
هنگامی که پدر روی عبا نشستند، به آن جوانِ عصبانی گفتند:
تو هم بیا این جا بنشین، تا جوابت را بدهم
چند بار گفتند ولی آن جوان جوابی نداد!
بعد جوان با حالتی خجالت زده به پدر نگاه کرد و گفت:
من جواب همه سؤالاتم را گرفتم!!؟؟
بعدها که این جوان برای تحصیل به خارج از کشور رفت، با پدر تماس گرفت و گفت:
*آن تازیانهای که آن روز با اخلاقتان به من زدید، هم چنان دارد مرا در زندگی با خود میبرد!*
@GOOLLEYAS
♦️آرایش انتخاباتی از نوع اصولگرایی
دیشب ساعت ده شب بود عزیزی زنگ زد و با صدایی لرزان و تعجب آمیز گفت: حاج آقا برای انتخابات چه کار کنیم؟
ادامه داد:
حاجی ما مانده ایم چه کنیم
بزرگی از اصولگرایان تماس گرفته است که ستادهای رییسی را راه بیاندازید و ایشان می آید
بزرگی دیگر تماس گرفته است که ستادهای جلیلی را راه بیاندازید و ایشان می آید
بزرگی دیگر با بچه های فعال جلسه عمومی گرفته است و با زیر سوال بردن سایر کاندیداها، گفته است همه برای سعید محمد کار کنیم که ایشان "پدیده انتخابات" است
چند روز بعد هم بزرگی دیگر تماس گرفته و گفته است دست نگه دارید ما در حال راضی کردن آقای قالیباف برای آمدن هستیم
و ...
از دیشب تا کنون بیش از ده نفر با بنده تماس گرفته و تقریبا همین نکات را گفته اند.
این بود که لازم دانستم چند نکته را خدمت عزیزان عرض کنم:
1- آقایان اصولگرا این رسم آرایش انتخاباتی و چینش فضا نیست، بفهمید که زمانه عوض شده است و تصمیمات این چنینی را در اطاقهای دربسته با تفکرات فسیلی و حاجی بازاری های قدیمی نمی گیرند!
2- خواهش می کنم به قوه قضاییه که بعد از مدتها صاحب یک "مجتهد مدیر" شده است و برای اولین بار در طول تاریخ این قوه مدیری از جنس خودش پیدا کرده و ساختارهای درون قوه را می شناسد، دست نزنید و این قوه را از وجود مردی که بهترین جای ممکن قرار گرفته است خالی نکنید. اگر ایشان از قوه قضاییه منفک شوند مدیری از درون قوه و در حد این قوه نداریم و مجدد مجبوریم که مدیری خارج از این قوه بیاوریم و باز همان آش و همان کاسه!
3- اگر یک اطاق فکر درستی داشتید، هرگز دچار چنین فلاکتی نمی شدید. اما هنوز هم دیر نشده است. سعی کنید اصلی ترین رکن یک تشکیلات یعنی قوه عاقله و پیش برنده آنرا متشکل از جوانان امروزی و مجربین دیروزی شکل دهید. اما نه مثل گذشته که یک جوان را به عنوان زینت المجالس بیاورید! نه مثل گذشته بدون نظرسنجی و عدم مشارکت و مشاورت از افرادی که می خواهید نقش گفتمان سازها و پیاده نظام ماراتن انتخاباتی را داشته باشند بلکه آنها را هم حساب بیاورید تا احساس مشارکت کنند!، نگویید نمی شود که خوب هم می شود. مخصوصا با زیرساخت های مجازی که به لطف کرونا در اختیار داریم.
4- نکات دیگری هم هست که بماند برای بعد! فقط بدانید با این نقشه ی راه یا بازنده اید یا در یک انتخابات با مشارکت پایین رای می آورید که در آن صورت هم بازنده اید!
✍️محمد علی رنجبر
@GOOLLEYAS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️صفرتاصد تحلیل های انتخاباتی درکمتر ۱دقیقه!!!
🔹️دیدن این کلیپ فقط به کسانی توصیه میشود که به دنبال انتخاب اصلح وبرطرف شدن مشکلات کشور هستند!
🔹️نشردهید
@GOOLLEYAS
🔴 بررسی وضعیت اسلام و تبلیغ آن در ژاپن از نگاه متفکر مسلمان ژاپنی، خانم آتسکو هوشینو
🔻شناخت مردم ژاپن ازدین اسلام و فرهنگ اسلامی بسیار کم است و این به دلیل ضعف فعالیت های تبلیغی ما مسلمان هاست.
🔻من بودایی بودم ولی چند سال پیش از طریق ترجمه دعای «یستشیر»امام علی (ع) که مضامین بسیار عالی دارد با اسلام آشنا شدم.
🔻وضعیت ترجمه کتاب های دینی اسلامی به زبان ژاپنی خوب نیست. مردم ژاپن اهل مطالعه هستند و این یعنی اگر کتب اسلامی به زبان ژاپنی ترجمه بشوند از آنها استقبال می شود.
🔻وقتی با بودایی ها صحبت میکنم به آنها میگویم مطالب خوبی که شما در آیین بودا دارید، کاملترش در اسلام هست.
🔻وقتی نخست وزیر ژاپن به ایران آمد و به علت اُبُهَّت آیت الله خامنه ای جرأت نکرد نامه ترامپ را به ایشان بدهد، مردم ژاپن در فضای مجازی گفتند کاش رهبری مثل ایشان در ژاپن داشتیم.
@GOOLLEYAS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سید محسن دهنوی:
دولت می خواهد کشور را بهم بریزد...‼️
@GOOLLEYAS
30.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اینترنت ماهوارهای و انتخابات
🔹انگیزههای پشت پرده طرح عملیات روانی با کلیدواژه اینترنت ماهوارهای
🔸فیلم کامل #گفتگوی جنجالی زندهٔ دکتر جاویدنیا با موضوع اینترنت ماهوارهای را در آدرس زیر ببینید:
www.aparat.com/v/CbiHu
💠✍کانال #دکتر_جاویدنیا
🆔 @Dr_Javidnia
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🍁
🍁
🎥 #کلیپ/ نبض صبح
💠 موضوع: آمریکا چگونه بی صدا مردم را میکشد؟!
🔸🌺🔹
❇️بخش قایل توجهی از تحقیقات علمی در آمریکا توسط سازمان سیا و ارتش آمریکا با هدف ساخت سلاح های بیولوژیک و شیمیایی، اختراع داروهایی برای گرفتن اعتراف از متهمان و دستیابی به نسل های جدیدی از مواد مخدر صورت می گیرد.
@GOOLLEYAS
سرگذشت_واقعی شهیده_زینب_کمائی
قسمت5️⃣1️⃣
فصل چهارم
مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و دخترهایم لباس های راحتی خانه را می دوخت. برای چهارتا دخترم با یک رنگ، سری دوزی میکرد. بعدها مهری که بزرگترین دخترم بود و سلیقه ی خوبی داشت، پارچه انتخاب می کردو به سلیقه ی او، مادربزرگش لباس ها را می دوخت. مادرم خیلی به ما میرسید. هر چند روز یک بار به بازار لین 1 احمدآباد می رفت و زنبیل را پر از ماهی شوریده و میوه می کرد و به خانه ی ما می امد. او لر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت. دلش نمی آمد که چیزی بخورد و برای ما نیاورد.
بابای مهران، پانزده روز یک بار از شرکت نفت حقوق می گرفت، حقوق را دست من می داد و من باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را می چرخاندم. از همین خرجی به مهران و مهرداد توجیبی میدادم. می گفتم این ها پسرندف توی کوچه و خیابان میروند، باید در جیب شان پول باشدکه خدای ناکرده به راه بدی نروند و گول کسی را نخورند. گاهی پس از یک هفته، خرجی تمام می شد و باید جواب بابای مهران را هم میدادم.
مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران که خیلی میرسید. زینب هم که مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود، کنار مادرم می نشست و قصه های قرآنی و امامی را بادقت گوش می کرد و لذت می برد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود. هروقت مادرم به خانه ی ما می آمد، زینب دور و برش می چرخید تا خوب حرف های او را گوش کند.
بابای بچه ها از ساعت 5 صبح از خانه بیرون می زد و 5 بعدازظهر برمی گشت..
روزهای پنجشنبه نیم روز بود، ظهر از سرکار برمی گشت. او در باغچه ی خانه، گوجه و بامیه و سبزی می کاشت. زمستان و تابستان، سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه می چیدیم و استفاده می کردیم. حیاط خانه ی ما سیمانی بود و ما شب ها در حیاط میخوابیدیم. تا بعد از به دنیا امدن شهرام، کولر نداشتیم.
آبادان هم که تابستان هایش بالای چهل درجه بود. بعدازظهرها آب شط را توی حیاط باز میکردم، زیر در را هم میگرفتم؛ حیاط پر از آب می شد. این آب تا شب توی حیاط بود. بااین روش، زمین سیمانی حیاط خنک می شد.
ادامه دارد...
@GOOLLEYAS
سرگذشت_واقعی شهیده_زینب_کمائی
👈قسمت 6️⃣1️⃣
فصل چهارم-
خانه های شرکتی، دو شیر آب داشتند؛ شیر آب شهری که برای خوردن و پخت وپز بود و شیر آب شرکتی که برای شست و شوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود. گاهی هم شیرآب شط را باز می کردیم، همراه آب، یک عالمه گوش ماهی می آمد. دخترها هم ذوق می کردند و گوش ماهی ها را جمع می کردند. ظهرها هم هرکاری می کردم که بچه ها بخوابند، خوابشان نمی برد تا چشم من گرم می شد، می رفتند و توی آب ها بازی می کردند. کار هر روزمان این بود که حیاط سیسمانی را پر آب می کردیم و شب قبل از خواب، زیر در حیاط را که گرفته بودیم، برمیداشتیم و آب را بیرون می کردیم. این طوری سیمان ها خنک خنک می شد و ما می توانستیم تا اندازه ای گرمای هوا را تحمل کنیم و حداقل زمین زیر پایمان خنک باشد.
شهرام چهارماهه بود که بابای مهران رفت و یک تلوزیون قرضی خرید. من به اش گفتم: مرد، ما بیشتر از تلوزیون به کولر احتیاج داریم. تلویزیون که واجب نبود. بابای مهعران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قرضی آورد. هرچند در اثر خوابیدن زیر کولر گازی و هوای شرجی آبادان، خودم بیماری آسم گرفتم، ولی بچه هایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند.
به دخترها اجازه ی کوچه رفتن نمی دادم. می گفتم: خودتان چهارتا هستید؛ بنشینید و باهم بازی کنید. آنها هم توی حیاط کنار باغچه خاله بازی میکردند. مهری که از همه بزرگتر بود، مثل مادرشان بود. برای بچه ها دمپخت گوجه درست می کرد و می خوردند. ریگ بازی می کردند و صدایشان در نمی آمد. بچه ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ی ما نمی رسید که چیزهای گران بخریم. دخترها با کاغذ، عروسک کاغذی درست می کردند و رنگش میکردند. خیلی از همسایه ها نم یدانستند که من چهارتا دختر دارم. گاهی زینب و شهلا را دیده بودند، اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمیرفتند.
من هرروز از ایستگاه 6 به ایستگاه 7 می رفتم. بازار ایستگاه 7 همه چیز داشت. حقوقمان کارگری بود و زندگی ساده ای داشتیم، اما سعی می کردم به بچه ها غذای خوب بدهم. هرروز بازار می رفتم و زنبیل راپر می کردم از جنس هایی که درحد توانم بود. زنبیل را روی کولم میگذاشتم و به خانه برمیگشتم. زمستان و تابستان، بار سنگین را به کولم می کشیدم. سیر کردن شکم هفت تا بچه که شوخی نیست. هرروز بازار می رفتم، اما تا شب هر چی بود و نبود می خوردند و تمام می شد و شب دنبال غذا میگشتند.
ادامه دارد....
@GOOLLEYAS
🇮🇷🍁
🍁
🌀 یادداشت
💠 موضوع: خیز بلند برای پاستور در ۱۴۰۰
✍️نویسنده: محمد گنجی
🔹🌺🔸
🔻رقابتهاي انتخاباتي جريانهاي سياسي کشور در کمتر از شش ماه مانده به انتخابات آغاز شده است و دو اردوگاه اصلي و حتي برخي گروههاي سياسي فرعي نيز در حال سامان دادن به وضعيت خود براي ورود به اين ميدان هستند.
✅نکات تحلیلی:
🔹 ۱- اين انتخابات، انتخاباتي است که در آن رئیسجمهور حاضر ديگر نميتواند نامزد انتخاباتي شود. لذا تقریباً از اين منظر شرايط يکساني براي همه نامزدهاي انتخاباتي وجود دارد.
🔸۲-- رئیسجمهور منتخب ۱۴۰۰ اين ظرفيت را دارد که براي هشت سال رياست قوه مجريه را بر عهده بگيرد. بهواقع قريب به يک دهه که مقارن با دهه پنجم انقلاب اسلامي است، اداره کشور در اختيار يک تفکر و جريان خاص قرار خواهد گرفت.
🔹۳-وضعيت اقتصادي کشور در شرايط مساعدي قرار ندارد و ضرورت تحولي اساسي در کشور و به روي کار آمدن دولتي کارآمد در تراز انقلاب اسلامي بیشازپیش احساس ميشود.
🔸 ۴- ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامي و صدور بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي توسط رهبري، حکايت از ورود انقلاب اسلامي به مرحله نويني از تحول و تکاپو در مسير تحقق تمدن اسلامي ميدهد که ضروري است متناسب با آن شاهد تحولي مشهود در قوه اجرايي کشور و قرار گرفتن جوانان مؤمن انقلابي در رأس مديريت کشور باشيم.
🔹 ۵- مسئله مشارکت حداکثري اقشار مختلف مردم در انتخابات نيز از ديگر ضرورتهايي است که در اين انتخابات از حساسيت بيشتري برخوردار گرديده است. اين حساسيت از آنجايي است که انتخابات اسفندماه 1398 با کمترين ميزان مشارکت در ادوار چهل ساله گذشته برگزار گرديده و تکرار آن در خردادماه 1400 ميتواند تبعاتي را براي اعتبار جمهوري اسلامي داشته باشد.
💢نکته پایانی:
🔺 طبیعتاً در اين ايام بايد هر روز منتظر شنيدن نامي براي ورود به ميدان انتخابات رياست جمهوري باشيم. اين اسامي بخشي برآمده از تحرکات سياسي فعالين سياسي است که خود سوداي فتح پاستور را در سر ميپرورانند؛ و بخشي مربوط به اطرافيان فعالين سياسي که آرزومندند تا با قدرت رسيدن فرد مورد علاقه آنان، آنها نيز در قدرت سهمي داشته باشند. بههرحال اين اخبار موثق و غير موثق اين روزها با حجم زيادي منتشر میشود که نبايد آنها را چندان جدي گرفت و در حد يک گمانهزنی به آن توجه نمود و بايد منتظر بود تا بهتدریج ابعاد کار مشخص گردد و نامزدهاي اصلي از نامزدهاي بدلي جدا شوند و کار رقابتهای انتخاباتي رسميت بيشتري يابد.
@GOOLLEYAS
بسم الله الرحمن الرحیم
هر بار که در مورد سوخت کش بلوچ صحبت می کنیم بدانیم مساله قدری با کوله بر کردستانی که یک یخچال بر پشتش می زند و از کوههای غرب کشور به داخل قاچاق می کند تا نان شبی بدست آورد متفاوت است، سوخت کش بلوچ یعنی راننده یک وانت بی پلاک با دو هزار لیتر بنزین که ظاهر این خودرو بی شباهت با ماشین جنگی نیست ، بنزین را لیتری 3 هزار تومان در ایران می خرند و 100روپیه (19هزار تومان) در پاکستان می فروشند، یعنی سود هر بار که شاید دو روز هم زمان نبرد بیش از سی میلیون تومان!
و جالب هست بدانید همین سوختکش های مظلوم با این سود سرشار زمین و خانه های فراوانی در خارج بلوچستان، در شهرهای کرمان و مشهد و تهران و شیراز و ... می خرند و غیر از اینکه عاملی برای گرانی های زمین اند، عامدانه با شعار چهار-چهل(چهار همسر،چهل فرزند) به فکر تغییر بافت جمعیتی اند !
البته اگر ساده لوحانه دوربین دست بگیرید و با اینها مصاحبه کنید خواهند گفت هیچ نداریم!
مسولیت های کلیدی در سیستان و بلوچستان با بلوچهاست و سپاه و مرزبانی اجازه ندارند با خودروهای سوخت کش برخورد کنند و روزانه ، حداقل 10هزار وانت سوخت کش در مرز تردد می کنند، با یک حساب سرانگشتی سالانه بیش از 116 هزار میلیارد تومان از جیب مردم ایران به حساب سوختکشان مظلوم بلوچستان واریز می شود(سالانه 1,5 میلیون از جیب هر ایرانی)!
جالب هست بدانید زمین و خانه در زاهدان از خیلی شهرهای ایران گرانتر هست، به دلیل وجود همین پولها ، گرانترین خانه ها هم از آن همین سوختکشان مظلوم بلوچ هست.
جالب هست بدانید هیچ پیمانکار داخلی و خارجی ای حاضر نبوده و نیست یک پروژه ساده را در بلوچستان انجام دهد چرا که امنیت پایه ی ساخت و ساز هست و قرارگاه خاتم سپاه از هزار و پانصد کیلومتر آنطرف تر از بوشهر گاز را اول به ایرانشهر سنی نشین میرساند و در آخر به زابل شیعه نشین ، به این شیوه که یک جمع نگهبانی میدادند و یک جمع کار می کردند! و مزدشان هم این بود که اتوبوس حامل چهل درجه دار سپاه ،سال گذشته توسط یکی از همین خودروهای بی پلاک و نشان، با باری از تی ان تی که از پاکستان سوغاتی آورده بود قربتا الی الله منفجر شد.
به اهل سنت توهین نمی کنم برادران ما اند،اما برادران ما قاچاق را حلال می دانند، نه به قدر نان شب بلکه بی انتها حلال می دانند.
از چابهار تا زاهدان و سیستان هزینه های بسیار شده است و جاده های اتوبانی تاسیس شده است، دانشگاهها تاسیس شده است،آب رسانی ها شده است ، اینها و حتی خط آهن کرمان به زاهدان با صرف هزینه بسیار جهت ایجاد امنیت در بیابانی که همان بلوچها هم نمی رفتند کارگری کنند،صفر تا صد بوسیله سپاه بوده است.
آنکه مظلوم است نظام اسلامی است.
لطفا انتشار دهید.
@GOOLLEYAS