eitaa logo
گل یاس
366 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
11.9هزار ویدیو
197 فایل
"سرباز امام زمانمان باشیم حتی در فضای مجازی" به کانال گل یاس خوش آمدید لینک کانال: https://eitaa.com/GOOLLEYAS 👇👇راه ارتباط با مدیر کانال👇👇 https://eitaa.com/Fatima_3516
مشاهده در ایتا
دانلود
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای برخی دیدن این تصاویر برای قلبشون مضرّه؛ مخصوصا اونایی که مثل کانگارو از رو پرچم امر یکا پرش میزدن تا کف کفششون بهش مالیده نشه...؛ به کوری چشم بعضیاحتما نشر بدید.
هدایت شده از @AntiBBC
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چپ و راست صدای شلیک گلوله میاد! جوری هرج و مرج شده که فکر میکنی ،سوریه یا فلسطین هست! اما اینجا آمریکا هست ؛اگه صدای یک گلوله تو ایران شنیده میشد ،از رسانه آمریکایی تا بی بی سی ،و مزدور داخلی اینجور تیتر میکردن... فوری!بسیج ؛سپاه ؛ارتش ریختن در خیابان و در حال سرکوب مردم‌ هستن !همه را کشتن !هر جا نگاه میکنی صدای گلوله می شنوی!اینجا دیگه کسی نمیتونه نفس بکشه!....اما حالا خود آمریکا چنین فاجعه ای رخ داده و سر کردن تو برف
هدایت شده از @AntiBBC
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاخ سفید حسینه شد! شعر خوانی تعدادی از جوانان عرب در مقابل کاخ سفید ما حسینی هستیم فرزندان خمینی هستیم بیاد خامنه ای هستیم‌ @AntiBBC
‏خیلی ناراحتند در امریکا آشوب شده، دارند فکر می کنند هر طور شده در ایران یک آشوبی راه بیندازند! 🔴 جنگ ترکیبی ۴ خرداد: جنگل‌های زاگرس گچساران ۴ خرداد: مجتمع پتروشیمی بندر امام ۴ خرداد: مجتمع تجاری زیتون تهران ۴ خرداد: نیروگاه حرارتی تبریز ۱۱ خرداد: بوستان ولایت تهران ۱۲ خرداد: پارک جنگلی چیتگر تهران ۱۲ خرداد: کارخانه کاغذ بینالود ۱۳ خرداد: پارک افرا تهران ۱۳ خرداد: واگن‌های قطار مسافربری اسلامشهر ۱۳ خرداد: درختان روبروی دانشگاه آزاد پردیس تهران ۱۴ خرداد: درختان روبروی دانشگاه امام صادق تهران ۱۴ خرداد: پالایشگاه تهران ۱۴ خرداد: انبارهای شرکت فولاد خوزستان آتش‌افروزی تنها یک شاخه از ضربه دشمن در جنگ ترکیبی است. چاشنی انفجار و ترور و آشوب نیز به زودی در کشور زده خواهد شد. رژیم سعودی منتظر پاسخ دردناک ایران باشد. *احمد قدیری* @GOOLLEYAS
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم ;⁉️‼️ دبیر ریاضی⁉️ به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است! دبیر شیمی⁉️ نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو مهیا می شود...! دبیر زیست⁉️ نگفت که این صدای تپش قلب نیست... صدای بی قراری دل برای مهدیست..! دبیر فیزیک⁉️ نگفت که جاذبه ی زمین اشک های غریبانه ی توست..جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی...!. دبیر ادبیات⁉️ از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..! دبیر تاریخ⁉️ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!نگفت غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد.. دبیر دینی⁉️ فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است! دبیر عربی⁉️ به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است! اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است... اللهم عجل لولیک الفرج ...❤️ @GOOLLEYAS
🌷به یــادشهــدا🌷: 🍃🎋🌷 يادمان باشد که شهدا حسين وار رفتند تا ما حسينی بمانيم ... ! پنجشنبه و با 🌹 🕊🌹 @GOOLLEYAS
@khadem_shohda1_3719463.mp3
زمان: حجم: 2.3M
چه قدسخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند محبوبش نیزهوای او را دارد یانه....😞 👌👌🌼 🦋 @GOOLLEYAS
‏ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگر دار تراز صد مردیم هرزمان بوی خمینی به سرافتدما را دورسیدعلی خامنه ای می گردیم سی ویکمین سالروز آغاز زعامت ورهبری عزیزمان ❤️ ‎ ❤️مبارکباد ‎خمینی_زنده_است# @GOOLLEYAS
شهیدی که بخاطر رضایت پدر ازبهشت برگشت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 از کتاب" بازگشت " خاطرات رزمندگان از مشاهدات آنها از فضای برزخ بهشتی و نحوه شهادت شهدای رزمنده و... به شما توصیه می کنم. حتما این کتاب را تهیه نمایید. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹و اما شما هم اینک یکی از داستان تکان دهنده و زیبای این کتاب را پیش رو دارید...  💠 💠آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟  محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.  تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم .دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد . یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه.  ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ⭕ادامه ماجرا ... 💠محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود . در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به
بهشت افتاد نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند .خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ...  یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم . حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. .حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم. روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر. محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم .از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد انشاالله می روم آنجایی که باید بروم.من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده. 💠چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند:محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم درب تابوت را باز کردم محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند. هدیه به روح بزرگ محمد حسن و دو برادر شهیدش صلوات🌹 @GOOLLEYAS
✨ آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند✨:↓ °•اگہ کسے در جنگ یڪبار شهـید شده اما کسے اگہ با هواےِ نفـس خودش مبارزه کند هرروز شهید میشود. @GOOLLEYAS
سالروز آغاز سی ودومین سال زعامت و ولایت امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای حفظ الله مبارک باد امروزه مردمى روى زمين وجود دارد كه ولايت سيد و اولاد حضرت زهراء سلام الله عليها را برخود پذيرفته اند🌹 و گوش به فرمان آنان تا پاى جان ايستاده اند... سيد على خامنه اى(رهبر ايران) سيد حسن نصرالله(رهبر لبنان) سيد على سيستانى(رهبر عراق) سيد عبدالملك حوثى(رهبر يمن) ومردم همچنان منتظر سيدِ اصلى ميمانند تا خداوند اورا باز بفرستد...🍀 الهم عجل لوليك الفرج ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @GOOLLEYAS