هدایت شده از 🇮🇷قرارگاه صف
هنگام گلبانگ اذان است التماس دعا
🟩🟩🟩🟩🟩🟩🟩
☫
🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥
موکب قرارگاه صف(عس)🏴 🇮🇷
📮حکمت ٢٣٩ نهج البلاغه 🔰و امام علی علیه السلام فرمود : هر كه در كارها سستى پيشه كند، حقوق خويش تباه
📮حکمت ۲۴۰ نهج البلاغه
🔰و امام علی علیه السلام فرمود:
سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ویرانى آن است.
📮غصب و ویرانى
🔰عن الامام علی علیه السلام :
الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا.
#نهج_البلاغه
#نهضت_نهج_البلاغه_خوانی
.🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#دشتی
🎤مداح :حاج محمود کریمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فلک امشب به حالم ناله سر کن
به قلب پر ملالم ناله سرکن
فلک پرسیده ای از آسمانها
کجا رفته هلالم ناله سرکن
خدایا خانمانم رفته بر باد
که تنها آشیانم رفته بر باد
مراموی سفید زینبم گفت
تمام دودمان رفته بر باد
مه ابرو کمانم انیس گریه هایم راگرفتند
توان دست وپایم راگرفتند
کمانی ترشدم از زینب افسوس
عصایم راسر پیری گرفتند
آاایی
چه کس گیسوی خون افشانده بر مشک
هزاران تیر رابنشانده بر مشک
ببین زینب چه آوردی برایم
هنوزم رد خونش مانده بر مشک
شبی کابوس صد سر نیزه دیدم
شبی مهتاب را بر نیزه دیدم
به خود گفتم که بی عباس گشتم
که بر حلقوم اصغر نیزه دیدم
آاایی
بجوش ای خون که شد تعبیر خوابم
بخون افتاده ماه وآفتابم
تو وشرم از لبان اصغر عباس
من وشرم از دو چشمان ربابم
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
aein-mastan.rzb.ir1.mp3
زمان:
حجم:
2M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کی مدینه ز یاد خواهد برد
صحن چشمان گریه پوشت را
صبح تا شب کنار خاک بقیع
ناله و شیون و خروشت را
چشمهای تو پر شفق میشد
در کنار چهار صورت قبر
مصحف دل ورق ورق میشد
در کنار چهار صورت قبر
خوب فهمیده حال و روزت را
آنکه امُ البکا تو را خوانده
مادر اشک، مادر ناله
پارههای دلت کجا مانده
آه وقت غروب مادر جان
تو و زینب چه عالمی دارید
یکی از دیگری پریشان تر
حال محزون و درهمی دارید
می نشیند عجب غریبانه
ام کلثوم در کنار رباب
می شود روضه خوان مجلستان
روی زرد و نگاه تار رباب
یکی از میهمان نوازی شان
یکی از تیر و دشنه میگوید
یکی از هُرم آفتاب و عطش
یکی از کام تشنه میگوید
پیش چشمان خون گرفته عشق
از نگاهی کبود میگوید
یعنی از ماجرای بی کسی و
خیمهی بی عمود میگوید
حرف سقا که پیش می آمد
گریه های سکینه دیدن داشت
ماجرای شهادت عباس
با لب تشنه اش شنیدن داشت:
او به سمت شریعه میرفت و
روح از پیکر حرم میرفت
همهی دلخوشی خون خدا
صاحب بیرق و علم میرفت
همه در آستانهی خیمه
چشمها خیره سمت علقمه بود
ناگهان عطر و بوی یاس آمد
به گمانم شمیم فاطمه بود
بانگ أدرک أخا در آن لحظه
مثل تیری به قلب بابا خورد
رفت سمت فرات اما حیف
بیقرار و خمیده بر میگشت
کوه غم روی شانههایش بود
با دو دست بریده بر میگشت
ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین...
ام البنین کجایی بشیر خبر آورده
مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
می گویَم از رودی کَز او یَم میشود تأمین
از اشک او باران نمنم میشود تأمین
با دودِ آهَش شعلهی غم میشود تأمین
از دستپختش رزق عالم میشود تأمین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفرهی امالبنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..، محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو میآید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنیهاشم به دست توست
فصل خزان را خندههای تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بیغبارش کرد
بیتِ علی را نور چشمات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..، عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطِّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..، آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..، آمد
چار آینه از شیشهی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساسهایت را
نذر حسینات کردهای عباسهایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچهها بیتاب باشد؟ نه
زینب از این بیمادری بیخواب باشد؟ نه
شبها حسین فاطمه بیآب باشد؟ نه
سرچشمهی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنهی زهرا ز دستت آب مینوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لبهای خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..، بابا..، سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..، سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتابِ شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..، زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بیدرنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رملهای سرخ، رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
صلی الله علیک یا مظلوم
روضه بخونم دیگه؟؟ ها؟!...
سرنیزهها شاه تو را از حال میبردند
ارباب ما را تا تهِ گودال میبردند
بخدا که روضه ی ام البنین این بود
4تا قبر میکشید به نشونه ی قبر پسرهاش
اما ذکر ام البنین فقط همین بود
غریب حسیــــــــن
جسم حسین تو معما شد..، نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..، نبودی که
بالای تل، زینب قدش تا شد..، نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..، نبودی که
ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال…
شمر از تهِ گودال آمد، در پیِ خلخال
حالا زینب باید روضه بخونه
ام البنین مادر من...
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
گفت ابن سعد، از خاری دنیا همین بس که توئه نامرد داری صدای زینبو میشنوی
یا غیرت الله...
ببین دورتا دورمو نامحرما گرفتن
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
😭😭😭😭
نامحرمان اطراف زینب تاب میخوردند
با حرمله پیش ربابت آب میخوردند
😭😭😭
زن و بچه هارو سوار بر ناقه عریان کردن.
سرها رو بین محمل ها تقسیم کردن
میخواستن دل زن و بچه هارو بیشتر آتیش بزنن
کنار محمل نجمه، سر قاسم
کنار محمل رباب،سر کوچولوی علی اصغر
ام لیلا که نبود
کنار محمل زینب، سر علی اکبر
سر حسین...
روضه ی من همینا...
خانم حضرت سکینه یه جمله ای گفت، عمه یه سوالی ازت دارم
عمه بین این همه سر، چرا هرموقع نگاهمون به سر عموم ابالفضل میفته، چشاش بستس؟؟
عزیز برادرم... عمه دورت بگرده
عموجانت هنوز خجالت زده ی شماست
😭😭😭
عموجانتون ابالفضل هنوز شرمنده ی شماست
😭😭
فلذا بشیر تا این موضوع رو به ام البنین گفت، سریع اومد محضر خانومْ، حضرت سکینه
عموتو حلال کن
عموت رفته بود براتون آب بیاره
قول داده بود...
😭😭😭
🍃چرا رباب اینهمه غصه داره؟
🍃بگید منم شبیه اون ببارم
🔹مشک علمدار منو دریدن
🔹فکر نکنید که من خبر ندارم
🔸خبر آوردن،پسر ربابُ با تیر زدن
🔸خبر آوردن،که به دست همه زنجیر زدن
🍂خبر آوردن که حرم رو یه دل سیر زدن
💠پسرم آب شد از شرم رباب
💠به فدای سر طفلان حسین
✔️پسرم آب نخورده لب آب
✔️به فدای لب عطشان حسین
کوچه به کوچه کاروانو بردن
میخوام سر از رو خاکا بر ندارم
🔰جسم علمدارو به خون کشیدن
🔰فکر نکنید که من خبر ندارم
◀️خبر آوردن روسری هارو به غارت بردن
⬅️خبر آوردن دخترارو به اسارت بردن
◀️خبر آوردن گوشواره هارو غنیمت بردن
🔅پسرم رو سنگ بارون کردن
🔅به فدای صوت قرآن حسین
🔅سر بچم رو پر از خون کردن
🔅به فدای لب عطشان حسین
#حسیـــــــــن