eitaa logo
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
204 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
428 ویدیو
27 فایل
┄┅┄┅┄፨•.﷽.•፨┄┅┄┅┄ تأسیس‌کانال:97/5/17 |• #خوش‌امدےرفیق☺️•| |• #تودعوت‌شدهٔ‌شهدایے‌🥀•| . . ←بہ‌وقت‌شام‌مےتونست‌بہ‌وقت‌ تهران‌باشہ شرایــط : @sharait_j گوش جان☺️👇🏼 @bi_nam_neshan حرفتو ناشناس بزن🙂❤️ https://harfeto.timefriend.net/149743141
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
لطفا نظرات خودتون رو به صورت ناشناس برامون بفرستین 🎉{https://harfeto.timefriend.net/176937618 }🎊
سلام علیکم . ممنون از همراهیتون🙏🏻🌸. در حد توان دو قسمت هر روز تقدیمتون میشه . چون اگر بیشتر قرار بگیره کسانی که همراهی نمیکنند اذیت میشن . 🌱
⛔️قابل توجه⛔️ 🌺خواهرم و برادرم🌺 ❌مراقب باش که جلوی چشمان نامحرم، حتی با محارمت شوخی نکنی... نگذار نمک درونت را کسی بجزمحارمت ببینند... تو شوخی شوخی نمک میپاشی و جدی جدی دلی میلرزد‼️😔 #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 بانو حمیدی گفت: شهید تورجی‌زاده به خواندن نماز ‏شب و احترام به والدین و اعضای خانواده اهمیت می‌داد تا جایی که حتی در وصیت‌نامه خود نیز به امر خواندن نماز ‏شب سفارش کرده است.‏ وی افزود: مردم داری و وقت شناسی از بارزترین ویژگی های اخلاقی شهید تورجی زاده بود که بسیار مورد توجه قرار می گرفت که ‏در کتاب «یا زهرا» نیز به گوشه هایی از آن اشاره شده است.‏ مادر شهید تورجی زاده بیان کرد: کتاب «یا زهرا» با کمبودها و نواقصی به چاپ رسیده است به همین دلیل مقرر شده تا ‏کتاب دیگری با عنوان «یا فاطمه الزهرا» با بهره گیری از خاطرات همرزمان شهید تورجی زاده و بسیاری از رزمندگان دیگر به چاپ ‏برسد.‏ همچنین، یک راوی هشت سال دفاع مقدس نیز با اشاره به کتاب «من زنده ام» نوشته «معصومه آباد»، گفت: این نویسنده دختر ۱۷ساله ای است که ۳۳ روز بعد از شروع جنگ به مدت سه سال و شش ماه به اسارت عراقی ها در می آید و پس از آزادی تصمیم بر نوشتن کتابی با این عنوان می کند . 🥀 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌱 کارنامه شهدا دست خداست خواهر شهید هادی می گوید: گاهی از من سوال می شود که چرا شهید «ابراهیم هادی» به این اندازه مورد توجه قرار گرفت؟ جواب این سوال روشن است. خداوند شهدا را انتخاب می کند. امروز شهدای مدافع حرم قدم در مسیر شهدای دفاع مقدس گذاشته اند. برای نمونه شهید محسن حججی که او نیز 25 سال بیشتر نداشت، به آغوش باز و رضایت خانواده به استقبال شهادت می رود و در عرض 2 روز تمام دنیا را تکان می دهد. امروز، زمان تکرار شده است و اگرچه بعضی ها هنوز هم نسبت به شهدا و خلوص نیت آنها ناآگاهی دارند و حرف های نادرستی درباره شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم می زنند اما شهدایی همچون شهید حججی با شهامت و شهادت خود به ابهام های آنها پاسخ می دهند. در میان شهدای مدافع حرم، شهیدان دیگری نیز هستند که شاید سخت تر و جانکاه تر از شهید حججی به شهادت رسیده باشند و پیکرشان مفقودالاثر شده باشد اما شهدا را خدا بزرگ می کند و کارنامه آنها دست خداست . 🥀 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
والا😅🤦‍♀️ ✌🏻 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 رهبــراِنقلاب: وقتےمیبینم‌کسےماسڪ‌نمیزند ازآن فداڪارخجالٺ‌میڪشم😢:) 😷 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ خورشید زمین تولدت کی رخ داد؟ ما بین دو ماه مختلف درگیریم بهتر که نگویی و ندانیم آقا هرماه برایتان تولد گیریم 💖💖💖 تاریخ تولد درشناسنامه: ۲۴ تیر تاریخ تولد به گفته خودشان: ۲۹ فروردین ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
❤️...رمان...❤️ #از_روزی_که_رفتی #قسمت76 آیه اشکهایش را پاک کرد. دوباره فیلم را نگاه کرد. فیلم را
❤️...رمان...❤️ امروز فخرالسادات با قهر از خانهی آیه رفت. سیدمحمد بعد از عذرخواهی بابت حرفهای مادرش، همراه او به قم بازگشت. حاج علی بعد از تماسی که داشت، مجبور شد، برای مراسم شهدای مدافع حرم به قم بازگردد. آیه تصمیم داشت به سرکارش بازگردد. از امروز او بود و کودکش؛ مسئول این زندگی بود. مسئول کودکش بود، باید شروع کند. غم را در دلش نگاه دارد و یا علی بگوید... روی مبل نشسته بود و کنترل تلویزیون را برداشت... سیدمهدی: آیه بانو! بیا فیلمت شروع شدا، نگی نگفتم! کلافه از روی مبل بلند شد، به سمت یخچال رفت... _درِ یخچالو باز نذار بانو، اسرافه! گناهه بانو جان! اول فکر کن اون تو چی میخوای، بعد درشو باز کن جانَکَم! بیآنکه در یخچال را باز کند، به سمت اتاق خوابش رفت: _بانو برقا خاموشه؟ نخوری زمین یه وقت! خودش را روی تخت پَ رت کرد... _خودتو اونجوری روی تخت ننداز، مواظب باش بانو! هم خودت درد میکشی هم اون بچهی زبون بسته! آرام روی تخت دراز کشید و خود را سر جای همیشگیِ مَردش مچاله کرد: _هوا سرده بانو، یه پتو روت بکش سرما نخوری! تو که سریع سرما میخوری، چرا مواظب نیستی بانو؟! گوشه پتو را روی خود کشید. چشم بست و خواب او را در آغوش کشید... -آیه بانو... بانو! آیه لبخند زد: _برگشتی مَهدی؟ _جایی نرفته بودم که برگردم بانو! من همیشه پیشتم، تو جدیدا حرف گوش نکن شدی بانو!، واسه همینه که تنها موندی بانو! آیه لب ورچید: _نخیرم! من تنها نیستم، خیلیام دختر خوب و حرف گوش کنیام! _تو همیشه بهترین بودی بانو! زمین تکان خورد... آیه نگاهی به اطراف کرد. مَردش لبخند میزد، انگار روی کِشتی بودند. مَهدی به او نزدیک شد. چادرش را از سرش برداشت و چادر دیگری روی سرش کشید. باز لبخند زد و آیه به عقب کشیده شد. خود را روی لنگرگاه دید... کَشتی مَهدی وارد آبهای آزاد شد و از تمام کَشتیهای اطراف جدا شد، دور و دورتر شد... آیه فریاد زد: _مَهدی! از خواب پرید... نفس گرفت؛ رو به عکس مَردش کرد."کجایی مَردِ من؟ چرا چادرم را عوض میکنی؟ چرا چیزی را میخواهی که خارج از توان من است؟ تو که آیهات را میشناسی!" از پدر تعبیر خواب را یاد گرفته بود. حداقل این ساده اش را خوب میفهمید،عوض کردن چادر، عوض کردن همسر است و سید مهدی همسری اش را از سرِ آیه برداشت. ❤️ادامه دارد ... ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️