eitaa logo
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
204 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
428 ویدیو
27 فایل
┄┅┄┅┄፨•.﷽.•፨┄┅┄┅┄ تأسیس‌کانال:97/5/17 |• #خوش‌امدےرفیق☺️•| |• #تودعوت‌شدهٔ‌شهدایے‌🥀•| . . ←بہ‌وقت‌شام‌مےتونست‌بہ‌وقت‌ تهران‌باشہ شرایــط : @sharait_j گوش جان☺️👇🏼 @bi_nam_neshan حرفتو ناشناس بزن🙂❤️ https://harfeto.timefriend.net/149743141
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
❤️...رمان...❤️ #از_روزی_که_رفتی #قسمت88 صدرا وکیل آقای شریفی بود، اصلا از همین طریق رویا دیده بود
❤️...رمان...❤️ صدرا رو برگرداند و از بیمارستان خارج شد. رهایش روی تخت بیمارستان بود و بیشتر از آنکه او نیازمند صدرا باشد، صدرا نیازمند او بود! چند روز گذشته بود و صدرا بالای سرش، آیه مفاتیح در دست داشت و میخواند. چندباری پدر رویا به سراغش آمده بود. رویا هنوز هم در بازداشتگاه بود. تکلیف رها که روشن نبود. صدرا هم به هر طریقی که بود مانع از آزادی موقت رویا شده بود. چشمان رها لرزید... صدرا بلند شد و زنگ بالای سرش را زد. دقایقی بعد چشمان رها باز بود و دکتر بالای سرش! معاینهها که انجام شد رها نگاهش را از پنجره به آسمان دوخت. آسمان غبار گرفته! صدرا: خوبی رها؟ رها تلخ شد، بد شد، برای مَردی که میخواست مَرد باشد برایش: _خوب؟ باید میمردم تا خوب باشم. با روزای قبل فرقی ندارم؛ شما برید به کارتون برسید! صدرا: رها! این حرفا چیه؟ تو زنِ منی! رها: زنت اومد دنبال حقش، زنت اومد تو رو بگیره! گفتم که ربطی به من نداره، گفتم که زنش نیستم، گفت برو... گفتم نمیتونم؛ گفتم نمیشه! اما گفت با تو حرف میزنه، گفتم صدرا این روزا به حرف تو نیست، گفت تقصیر توئه! کدوم تقصیر؟ چرا هیچکس رفتار بدشو نمیبینه؟ نمیبینه دل میشکنه؟ نمیبینه کاراش باعث میشه کسایی که دوستش داشتن از دورش برن! به من چه که تو نگاهت سرد شده؟ به من چه که رویا تو رو حقش میدونه! سهم من چیه؟ صدرا: آروم باش رها؛ همه چیز درست میشه! رها: نه تو خونهی پدرم جا دارم نه تو خونهی شوهرم، چی درست میشه؟ آیه مداخله کرد: _رها... این امتحان توئه، مواظب باش مردود نشی! آیه از اتاق بیرون رفت. رها نیاز داشت خودش را دوباره بسازد، آخر دلش شکسته بود! صدرا حس شکست میکرد. رهای این روزهایش خسته بود... خسته بود و مَردش تکیهگاهش نبود. خسته بود و مَردش مَرهمش نبود! زود بود برایش که آیه باشد برای رهایش! رها آیه میخواست برای رها شدن... رها آیه میخواست برای بلند شدن؛ آیه شاید آیهی رحمت خدا باشد برای او و رهایی که برای این روزهایش بود. رها را که به خانه آوردند، محبوبه خانم با لبخند نگاهش کرد: _خوبی مادر؟ رها نگاهش رنگ تعجب گرفت. لبخند محبوبه خانم عمیقتر شد: _اینقدر عجیبه؟ من اونقدرا هم بد نیستم که الان تعجب کنی، ما رو ببخش، اصلا نمیدونم چرا راه رو غلط رفتم؛ اما خوشخالم که این اشتباه باعث شد تو به زندگی ما بیای نگاه آیه به پشت سرِ محبوبه خانم افتاد. مادرش بود که نگاهش میکرد: _مامان! _جانم دخترکم؟ رها خود را در آغوش مادر رها کرد و هر دو گریستند... رها اشک صورت مادر را پاک کرد: _اینجا چیکار میکنی؟ چطور اینجا رو پیدا کردی؟ _هفتهی قبل پدرت سکته کرد و مُرد... رها دلش برای مَردی که پدر بود سوخت. "چطور باید جواب آنهمه ظلم را میداد؟ چطور جواب حقهایی را که ناحق کرده بود را میداد؟" ❤️ادامه دارد ... ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
❤️...رمان...❤️ #از_روزی_که_رفتی #قسمت89 صدرا رو برگرداند و از بیمارستان خارج شد. رهایش روی تخت بیم
❤️...رمان...❤️ _خدای من... من نمیدونستم! اشک ریخت برای پدری که پدری را بلد نبود. _بعد از هفتمش که فقط خانواده رفتن سرِ خاکش، رامین منو از خونه بیرون کرد. نمی دونستم کجا برم و چیکار کنم. شمارهی آیه رو داشتم، بهش زنگ زدم و اومد دنبالم و آوردتم اینجا. اونموقع بود که فهمیدم بیمارستانی و چه اتفاقی افتاده. بعد هم زحمتم افتاد گردن محبوبه خانم. _این چه حرفیه؟ اینجا خونهی رها جان هم هست. رها تعجب کرده بود از این رفتار مادرشوهری که تا چند روز قبل نگاهش هم نمیکرد... آیه لبخند زد. یاد چند روز قبل افتاد که محبوبه خانم به خانهاش آمد... محبوبه خانم: شرمنده که مزاحم شدم، اما اومدم باهاتون مشورت کنم. درواقع یه سوال ازتون داشتم. حاج علی: بفرمایید ما در خدمتیم! محبوبه خانم: زندگیمون بههم ریخته، عروسم بعد از مرگ پسرم رفته و قصد برگشت نداره! نامزدی صدرا با دختری که خیلی دوستش داشت بههم خورده! دختری عروسم شده که نمیشناسمش اما همیشه صبور و مهربونه! خون پسرم رو بخشیدن و این دختر رو آوردن گفتن خونبس! حاجآقا من اینا رو نمیفهمم، نمیفهمم این دختر چرا باید جای برادرش مجازات بشه؟ این قراره درد بکشه یا ما با هر بار دیدنش باید عذاب بکشیم؟ الانم که گوشه بیمارستان افتاده!نمیدونم باید چیکار کنم، این حالمو بدتر میکنه. حاج علی اندکی تامل کرد: _دستور دین خدا که مشخصه، یا ببخش و تمامش کن یا قصاص کن و حقتو بگیر و تمومش کن! حالا این سُنّت خونبس که از قدیم در بعضی مناطق بوده و الانم هست، از کجا ریشه داره رو نمیدونم! اونم حتما حکمتی توش بوده، اما حکم خدا نیست! شما اگه ببخشی، قلبت آروم میشه و جریان تمام میشه، بعد از قصاص هم جریان تموم میشه، اما وقتی خونبس آوردی یعنی هر لحظه میخوای برای خودت یادآوری کنی که چی شد و چه اتفاقی افتاد. اون دختر به گناه نکرده مجازات شد و خدا از گناه شما بگذره که مظلوم رو آزار دادید؛ قاتل کسِ دیگه بود و الان داره آزاد زندگیشو میکنه. شما کسی رو مجازات کردید که هیچ گناهی نداشت جز اینکه مادرش هم قربانی همین رسم بود. مادرش هم سختی زیاد کشید. آیه و رها خانم سالهاست با هم دوستن و من تا حدودی از زندگیشون خبر دارم! اون دختر نامزد داشت و به کسی دل بسته بود. شما همهی دنیا و آرزوهاش رو ازش گرفتید. محبوبه خانم: خدا ما رو ببخشه، اونموقع داغمون زیاد بود. اونموقع نفهمیدم برادر شوهرم به پدرش چی گفت که قبول کرد خونبس بگیره، فقط وقتی که کارها تموم شده بود به ما گفتن. فرداش میخواست رها رو عقد کنه که صدرا جلوشو گرفت. میگفت یا رضایت بدید یا قصاصش کنید؛ مخالف بود. خودش وکیله و اصلا راضی به این کار نبود. میگفت عدالت نیست، اما وقتی دید اونا زیر بار نمیرن راهی نداشت جز اینکه حداقل خودش با رها ازدواج کنه. بهم گفت صبر کنم تا یکسال بگذره و دختره رو طلاق میده که بره سراغ زندگیش! میگفت عمو با اون سن و سال این دختر رو حروم میکنه تا زنده است میشه اسیر دستشون. منو فرستاد جلو که راضی شدن عقدش بشه. پسرم آدم بدی نیست! ما نمیخواستیم اینجوری بشه، مجبور شدیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم! حاج علی: پس مواظب این امانتی باشید که این یکسال بهش سخت نگذره! محبوبه خانم: فکر کنم دل صدرا لرزیده براش! رویا با رفتارای بدش خیلی بد از چشم همه افتاده، الان حتی دیگه صدرا هم علاقهای بهش نداره! رها همهی فکرشو درگیر کرده، نمیدونم چی میشه! رها اصلا صدرا رو میپذیره یا نه! حاج علی: بسپرید دست خدا، خدا خودش بهترین رو براشون رقم میزنه انشااشاءالله آیه لبخند زد به مادرانههای محبوبه خانم. زنی که انگار بدش نمیآمد رها عروس خانهاش باشد. رهایی که به جرم نکرده همراه این روزهایشان بود.. ❤️ادامه دارد ... ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
برای رسیدن سریع به قسمت های رمان به کانال زیر وارد شده و روی لینک دلخواه کلیک کنید . 🌸{https://eitaa.com/joinchat/896335929C2880ca8e81 }🌸
لطفا نظرات خودتون رو به صورت ناشناس برامون بفرستین 🎉{https://harfeto.timefriend.net/176937618 }🎊
یک بی حجابی و این همه مسئولیت.mp3
2.15M
🎙حجت الاسلام و المسلمین استاد رفیعی 🔰 موضوع : یک بی حجابی و این همه مسئولیت‼️ #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 از صبح آفتاب خورده بود توى سرم; گيج بودم. سرم درد مى كرد. با بدخلقى گفتم «آقا جون! اين رئيس ستاد كجاست؟» حواسش نبود. برگشت. گفت «جانم؟ چى مى گى؟» گفتم «رئيس ستاد» گفت «رئيس ستاد رو ميخواهى چه كنى؟» گفتم «آقاجون! ما از صبح تا حالا علاف يه متر سيم كابل شده ايم. ميخواهيم برق بكشيم پاسگاه. يه سرى دستگاه داريم اون جا. يه متر سيم كابل پيدا نميشه.» گفت «آهان! برا جاسوسى ميخواهى». گفتم «جاسوسى كدومه برادر؟ حالت خوشه ها. براى شنود ميخواهيم». رفتيم تو. ديدم رئيس ستاد جلوى پاش بلند شد. 🥀 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌱 حتماً شنیده‌اید که بسیاری از خانواده‌ها می‌گویند فلان بچه‌ام با بقیه بچه‌هایم فرق دارد یا از ابتدا هم مدل دیگری بود. می‌خواهم بپرسم که آیا محمدحسین واقعاً با دیگر بچه‌های‌تان فرق داشت؟ پاسخ مادر شهید🔸محمدحسین واقعاً فرق داشت. او بچه کاملاً منظم و صبوری بود. ما حالا که فیلم‌های بچگی محمدحسین را بازبینی می‌کنیم متوجه نظم و انظباط او می‌شویم. نظم از بارزترین خصوصیات او بود. 🥀 ️⃣ ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝 نیشخندی زد و گفت: مگر این معشوقه ، دلبری میداند؟ مگر این چادری عهد قجر، عشوه هم می فهمد؟😏 راز صید پسران میداند؟😑 با دو جمله بکند مست دلی؟🙃 با نگاهی همه فرهاد کند؟💑 همه مجنون بشوند؟💘 راه رفتن 👯‍♀️ که کند منگ، دل هر پسری؛ هیچ میداند او؟🤔 تو بگویم اصلا نازی در صدایش 🎻 باشد؟ چشمک پر هوسی 😜 می فهمد چیست؟ جلوه ی تن، رخ زیبا و ادا ، 💃 ملتفت است؟ هیچ از لذت مستی و خندیدن داند؟😅 تاب گیسو بلد است؟🎀 □ □ □ من همش زیر لبم خندیدم....😁 او چه داند تو چگونه دل من 💝 را بردی؟؟؟؟😉 او چه داند که زن و گوهر هستی چه بُوَد؟؟؟؟؟ یاد دیدار نخستین بودم.... با همه سادگی و حجب و حیا می رفتی❤️ نه نگاهت به کسی ، نه زدی چشمک و نه یک خنده بیجا نه سخن...😘 نه تنت جلوه گر و عشوه کن مردی بود.نه صدایت نازک. ... به همین سادگی و زیبایی ، دل من را بردی...🤗 نه فقط من که خدا هم خندید... ماه بانو! 💫عسل چادریم!💫 ای به قربان حیایت بانو! 🍃 مرد اگر مرد بُوَد؛ لذتش، عفت توست...☘️ چلچراغ نفسش چادر توست....☘️ ای به قربان حجابت بانو!🍃 همه عشق من از چادر توست....❤️ 🌸 تقدیم به همه بانوان چادری سرزمینمان🌸 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
کلید ظهور.mp3
6.85M
📌 پادکست زیبای کلید ظهور اگر اهل هیئت و روضه و خلوت و سحر و... هستی، اما در رابطه‌ی تو و امام زمانت، این چند تا نکته وجود داره؛ ۱ـ ❓ ۲ـ ❓ ۳ـ ❓ و .... از خودت خیلی بتـــرس ! 👤 استاد شجاعی 👤 استاد رائفی_پور
🔺شش) افزایش چشمگیر معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعه (2) 🔹پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه‌ی دینی از عزیزان خود که به جبهه‌های گوناگون جهاد می‌شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون‌آلود یا جسم آسیب‌دیده‌ی آنان روبه‌رو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند. مساجد و فضاهای دینی رونقی بی‌سابقه گرفت. صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردوهای جهادی و جهاد سازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد. نماز و حج و روزه‌داری و پیاده‌روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه‌جا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبه‌روز بیشتر و باکیفیّت‌تر شده است. و اینها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُرحجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویّت را در بخشهای عمده‌ی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است. «بیانیه گام دوم»