eitaa logo
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
204 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
428 ویدیو
27 فایل
┄┅┄┅┄፨•.﷽.•፨┄┅┄┅┄ تأسیس‌کانال:97/5/17 |• #خوش‌امدےرفیق☺️•| |• #تودعوت‌شدهٔ‌شهدایے‌🥀•| . . ←بہ‌وقت‌شام‌مےتونست‌بہ‌وقت‌ تهران‌باشہ شرایــط : @sharait_j گوش جان☺️👇🏼 @bi_nam_neshan حرفتو ناشناس بزن🙂❤️ https://harfeto.timefriend.net/149743141
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 🏵 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🍁 🌈 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🍁 💑 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌼 ...💚 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌼 ...💚 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
⚠️ گر طالب شهادتی بدان✋🏻 نماز خوبه اول وقت باشه🌱 وگرنه همه بلدن... اول غذا بخورن... اول یه دل سیر چت کنند...📱 اول بخوابند... خلاصه اول همه کاراشون رو انجام میدن بعد نماز بخونن....💡 کسی که دنباله شهادته باید از تموم تعلقات دنیا دست بکشه...☝️ ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
⚠️ اگر موقعیت،نگاه برایت پیش آمد😔 به چشمان پاک‌ات بگو: قول شما را به آقا دادم😍 ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🔴فدک حق حضرت زهرا 📍ﻓَﺂﺕِ ﺫَﺍ ﺍﻟْﻘُﺮْﺑَﻲ ﺣَﻘَّﻪُ ﻭَﺍﻟْﻤِﺴْﻜِﻴﻦَ ﻭَﺍﺑْﻦَ ﺍﻟﺴَّﺒِﻴﻞِ ﺫَ ﻟِﻚَ ﺧَﻴْﺮٌ ﻟِّﻠَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺮِﻳﺪُﻭﻥَ ﻭَﺟْﻪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺃُﻭْﻟَﺌِﻚَ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﻤُﻔْﻠِﺤُﻮﻥَ (سوره روم آیه ۳۸) 📍(ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺩﺍنستی ﺗﻮﺳﻌﻪ ی ﺭﺯﻕ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ) ﭘﺲ ﺣﻖّ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﻛﻦ. ﺍﻳﻦ (ﺍﻧﻔﺎﻕ) ﺑﺮﺍی ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩی ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﺍﻧﻨﺪ.✳✳✳ 📍ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮم صلی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻓﺪﻙ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﺑﺨﺸﻴﺪﻧﺪ. ﮔﺮﭼﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺁﻳﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮم صلی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭلی ﺗﻤﺎم ﻣﺮﺩم ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ «ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠّﻪ» ﻧﻴّﺖ ﺧﺎﻟﺼﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ: «ﺍﻧّﻤﺎ ﻧﻄﻌﻤﻜﻢ ﻟﻮﺟﻪ ﺍﻟﻠّﻪ»✴✴✴
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله بهجت
🌹🍃🌹🍃🌹 شهيد❣ خدمت رسانی به خانواده شهدا❣ بسيار تقيد داشت كه پدر و مادرش از او راضي باشند😁 همچنين خيلي به خواندن نماز اول وقت تقيد داشت. 🕋🌅☀️بسيار اهل مطالعه بود، 📚📚كم مي‌خوابيد و بيشتر به خودسازي مي‌پرداخت. مريم استثنايي نبود اما خيلي خودساخته بود، نفرت از غيبت،😔 محبت خالصانه‌اش به ديگران، 😍هيچ چيز را براي خود نخواستن از شاخصه‌هاي اخلاقي او بود. شهيده مريم فرهانيان همواره مي‌گفت برخي سكوت‌ها و حرف‌هاي نابه‌جا، گناهان كوچكي هستند كه تكرار مي‌كنيم و برايمان عادت مي‌شود، گناهان بزرگ را اگر انسان خيلي آلوده نشده باشد متوجه مي‌شود، اين گناهان كوچك هستند كه متوجه نمي‌شويم. شهيده مريم فرهانيان در بسياري از عمليات دوران دفاع مقدس از جمله شكست حصر آبادان و آزادسازي خرمشهر حضوري فعال و چشمگير داشت. . ارادت عجیبی به حضرت زینب "سلام الله علیها" داشت و با شنیدن روضه اش حالش دگرگون می شد🥀. وقتی می رفت منزل شهدا می نشست ظرف می شست و کار منزل را انجام می داد👌 و اینجور نبود که مدد کاری با تشریفات باشد که بیاید گزارشی بگیرد و برود. مدد کار بود و در راه بر آوردن خواسته ی یک مادر شهید ، شهید شد.✨❣❣ 🌷شهیده مریم فرهانیان ازشهدای جنگ تحمیلی متولد1342 آبادان بود که درسیزدهم مرداد 1363 بر اثراصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی به فیض شهادت نائل آمد.🕊 🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
❤️...رمان...❤️ #از_روزی_که_رفتی #قسمت104 آیه به سختی چشم باز کرد. به سختی لب زد: مهدی! صدای رها را
❤️...رمان...❤️ یک هفته از آن روز گذشته بود. دوستان و همکارانش به دیدنش آمدند و رفتند. سیدمحمد دلش برای کسی لرزیده بود. سایه را چندباری دیده بود و دلش از دستش سُر خورده بود! آیه را واسطه کرد، وقتی فخرالسادات فهمید لبخند زد. مهیای خواستگاری شده بودند؛ شاید برکتِ قدمهای کوچک زینب بود که خانه رنگ زندگی گرفت. حاج علی هم شاد بود. بعد از مرگِ همسرش، این دلخوشیِ کوچک برایش خیلی بزرگ بود؛ انگار این دختر جان دوباره به تمام خانوادهاش داده است" ساعاتی از اذان مغرب گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاج علی در را گشود و از ارمیا استقبال کرد: _خوش اومدی پسرم! ارمیا: مزاحم شدم حاج آقا، شرمنده! صدای فخر السادات بلند شد: _بالاخره تصمیم گرفتی بیای؟ ارمیا: امروز رفتم قم، سرِ خاکِ سید مهدی، من جرات چنین جسارتی رو نداشتم! حاج علی به داخل تعارفش کرد. صدرا و رها هم بودند. همه که نشستند، فخر السادات گفت: _یه پسر از دست دادم و خدا بهجاش یه پسرِ دیگه به من داد تا براش خواستگاری برم! حاج علی: مبارکه انشاءالله، امشب قراره برای سیدمحمد برید خواستگاری؟ فخرالسادات: نه؛ قراره برای ارمیا برم خواستگاری! حاج علی: به سلامتی... خیلی هم عالی! دیگه دیر شده بود، حالا کی هست؟ آیه از اتاق بیرون آمد و بعد از سلام و خیر مقدم کنار رها نشست. فخرالسادات: یه روزی اومدم خونهتون با دستهگل و شیرینی برای پسرِ بزرگم. یه با حرفام دل دخترمو شکستم... حالا اومدم برای ارمیا، که جای مهدی رو برام گرفته از آیه خواستگاری کنم! آیه از جا برخاست: _مادر! این چه حرفیه؟ هنوز حتی سال مهدی هم نشده، سال هم بگذره من هرگز ازدواج نمیکنم! حاج علی: آیه جان بابا... بشین! آیه سر به زیر انداخت و نشست. فخرالسادات: چند شب پیش خواب مهدی رو دیدم! دست این پسر رو گذاشت تو دستم و گفت: "بیا مادر، اینم پسرت! خدا یکی رو ازت گرفت و یکی دیگه رو بهجاش بهت داد. بعد نگاهشو به تو دوخت و گفت مامان مواظب امانتم نیستید، امانتم تو غربت داره دق میکنه!" دخترم، تنهایی از آن خداست، خودتو حروم نکن! آیه: پس چرا شما تنها زندگی میکنید؟ فخرالسادات: از من سِنی گذشته بود. به من نگاه کن... تنها، بیهمزبون! این ده سال که همسرم فوت کرده، به عشق پسرام و بچههاشون زندگی کردم، اما الان میبینم کسی دور و برم نیست! تنها موندم گوشهی اون خونه و هرکسی دنبال زندگی خودشه، یه روزی دخترت میره پیِ سرنوشتش و تو تنها میمونی، تو حامی میخوای، پشت و پناه میخوای! آیه: بعد از مهدی نمیتونم! حاج علی: اول با ارمیا صحبت کن، بعد تصمیم بگیر، عجله نکن! آیه: اما... بابا! حاج علی: اما نداره دختر! این خواستهی شوهرت بوده، پس مطمئن باش بهش بیاحترامی نمیشه! آیه: بهم فرصت بدید، هنوز شش ماه هم از شهادت مهدی نگذشته! ارمیا: تا هر زمان که بخواید فرصت دارید، حتی شده سالها! اگه امروز اومدم بهخاطر اینه که فردا دارم برای ماموریت میرم سوریه و معلوم نیست کی برگردم، فقط نمیخواستم اگه برگشتم شما رو از دست داده باشم! حقیقت اینه که من اصلا جرات چنین جسارتی رو نداشتم! حاج خانم گفتن، رفتم سر خاک سید مهدی تا اجازه بگیرم! الانم رفع زحمت میکنم، هر وقت اراده کنید من در خدمتم! جسارتم رو ببخشید! فخرالسادات با لبخند ارمیا را بدرقه کرد. آیه ماند و حرفهای ارمیا... آیه ماند و حرفهای فخرالسادات... آیه ماند و حرفهای آخرِ مَردش... آیه ماند و بیتابیهای زینبش! ❤️ادامه دارد ... ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️