هدایت شده از ▫
✨☘✨
#مهدی_عج_جان
زمین در آشوب بی سامانی و ظلم، خواب عدالت نور می بیند، کسی چه می داند حالا که شب زمان به صبح آخر نزدیک شده، شاید همین تعبیر روشن آمدن تو باشد...
انهم يرونه بعيدا و نراه قريبا!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تعجیل_فرج_صلوات
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#سفارش_حضرت_استاد....
آیت الله مرعشی (ره):سفارش میکنم به خواندن قرآن و هدیه آن به ارواح مومنین بی وارث ، که این عمل موجب توفیق بیشتر میشود.
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
◾️ حقّالناس
🔸 شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا میتوانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند.
🔸 بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّالناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.
🔸 و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّالناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.»
📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص ٢١٨
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
✍#ریگ_در_دهان!
💠آیت الله سید محمد حسینی همدانی - صاحب تفسیر انوار درخشان - میفرمود:
در مدرسه ی قوام حجره داشتم. مطلع شدم مرحوم آقای قاضی تبریزی در گوشه ی از مدرسه، حجره ی کوچکی اختیار کرده و من از این کار تعجب کردم. بعد معلوم شد ایشان به علت تنگ بودن منزلشان و نیز کثرت عیال و اولاد، برای تهجد و عبادت آسودگی خیال نداشتند. در طول دوران تحصیل در مدرسه ی قوام، شبی را ندیدم که مرحوم قاضی به آرامش و خواب و استراحت بگذراند و شبی را بدون ناله و گریه به سر بیاورد. در این مدت حالات و جریاناتی از ایشان دیدم که در عمرم جز در مرحوم نائینی و کمپانی در کس دیگر ندیده بودم. او را چنین یافتم که در تمام رفتار و اخلاق اجتماعی و خانوادگی و تحصیلی خود غیر از همه کسانی بود که از نزدیک در درس آنها یا کنار آنان تحصیل میکردم. مخصوصا او را دائم السکوت و الصمت مییافتم. او از دادن پاسخ نیز طفره میرفت و گاهی احساس میکردم که برای او پاسخ دادن بسیار سخت است تا این که تصادفأ به نکته ای برخوردم که بسیار توجهام را جلب کرد و آن هم این بود که داخل دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود! از استاد پرسیدم: علت چیست؟ ایشان مدتها پاسخم را نداد. بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که جهت تعلیم میپرسم و قصد دیگری ندارم، باز به من چیزی نفرمود تا این که روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر و سلوک، سختیهای فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز راه در دوران جوانی برای این که جلوی افسارگسیختگی زبانم را بگیرم، بیست و شش سال ریگ در دهان گذاشتم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم! اینها ثمرات آن دوران است.
📙اسوه ی عارفان / 170 به نقل از: حجت الاسلام و المسلمین مهدی انصاری قمی (نوه ی آیت الله حسینی همدانی).
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
آیت الله خوشوقت : روی سحر تاکید فراوان داشتند. بین الطلوعین را هم همین طور. یک وقت کسی پرسید بین این دو کدام را انتخاب کنیم؟ یعنی سحر بیدار باشیم یا بین الطلوعین؟ گفتند بینشان دعوایی نیست. هر دو را بیدار باشید! ولی اگر کسی نمیتوانست اولویت را با سحر میدانستند. یکبار کسی گفت حاج آقا من سحرها خوابم میگیرد؟ گفتند اگر خوابت گرفت بخواب چون معلوم است اسمت را در لیست ننوشته اند!
#سحر
#نماز_شب
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ادعیه #ماه_رمضان، درس #سلوک و عرفان و عبودیت هستند.
🔹استاد فروغی
#سخنرانی
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
#اسرار_کشف_نشده_آیت_الله_بهجت
🍃شیخ علی بهجت :پدرم می فرمود در مدتی که در قم بودم فردی نیافتم که اسرار را به او بگویم و اسرار را با خود بردم.
✍ مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی:
«شیطان در هر چیزی دور انسان میچرخد تا او را به دام اندازد و هنگامی که خوب خستهاش کرد، او را به سینه روی زمین میخواباند و گردنش را میگیرد. حالا این فرصتی که شیطان به دست می آورد، چه وقتی است؟ حضرت فرمودند: «فَإِذَاأَعْیَاهُ» یعنی وقتی که خسته اش کرد، «جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ»؛ او را به سینه روی زمین می خواباند. وقتی بحث پول و مال است، بهترین فرصت است. در این زمان «فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ» از پشت گردنش را میگیرد و دیگر او نمیتواند تکان بخورد، همانجا شکارش میکند.»
📚نقل روایت از امام صادق علیه السلام
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
☘ خنـده ملائـک ☘
آیتالله مجتهدی تهرانی فرمودند: در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!!
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
✅ یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید"
اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🌱[ سڪوت میوه روزه ]🌱
🍃 قَالَ هَلْ تَعْلَم یَا أحمَد مَا مِیراثُ الصُّوم؟ قَالَ لا یَا رَب. قَالَ مِیرَاثُ الصُّومِ قِلَّةُ الأڪلِ وَ قِلَّةُ الڪَلَامِ.
🍃خدای متعال خطاب به نبی مڪرم صلّی الله علیه و آله فرمود : آیا میدانی نتیجه روزه چیست؟ حضرت فرمودند : خیر. خدای متعال فرمود : از آثار روزه، ڪم خوردن و ڪم سخن گفتن است.
🍃نتیجه طبیعی روزه، سکوت است. وقتی روزه دار در طول ماه رمضان کمتر حرف بزند به تدریج باید این عادتش بشود که در طول سال هم کمتر حرف بزند ....🖇
👈ڪم گوی و گزیده گوی چون دُر...🖇
🍃در ماه رمضان باید تلاش این باشد ڪه زبان را ڪنترل ڪنیم. اگر این مسأله در ماه رمضان حل نشود، در وقت دیگری هم حل نمیشود. چرا ڪه مهمترین عامل برای کنترل زبان، روزه است.
📚حاجآقا سید مجتبی موسوی درچهای
#پاےحرفدل
#سکوتمیوهروزه
#کمسخنگفتن
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دلسوزی ملک الموت برای دو نفر
✍روزی رسول خدا (ص) نشسته بود ، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد ، پیامبر (ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی ، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی رحم آمد؟
عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:اولی روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند ، در این میان فرزند پسری از او متولد شد ، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم ، دلم به حال آن پسر سوخت.
دومی هنگامی که شداد بن عاد ، سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی نظیر خود پرداخت ، و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود ، اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای محمد! خدایت سلام میرساند و میفرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شداد بن عاد بود، او را از دریای بی کران به لطف خود گرفتیم ، بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ،
💥در عین حال کفران نعمت کرد ، و خودبینی و تکبر نمود ، و پرچم مخالفت با ما برافراشت ، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت ، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت میدهیم ولی آنها را رها نمیکنیم
📚جوامع الحکایات ، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی ، صفحه 330
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌟کانالرسمیآیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
🌹داستان آموزنده🌹
(مرحوم ایت الله حاج شیخ جواد انصاری) میفرمودند: درویشی نزد میرفندرسکی آمد و مدعی شد که من از دنیا گذشتهام و به مرتبهی فنا رسیدهام.
میر از او پذیرایی نمود و با کمک یکدیگر به تهیهی غذا مشغول شدند و هر یک کاری را عهده دار گردید و درویش بنا شد کشکی بساید.
میر از او تعهد کرد که اگر به مرتبهای رسید، سه حاجت او را برآورد.
سپس میر در او تصرفی نمود و درویش، در حین کشک ساییدن، دید جماعتی از دربارِ سلطنت آمدهاند و میگویند که شاه از دنیا رفته و ارکانِ دولت، شما را برای سلطنت انتخاب نمودهاند.
درویش برخاست و به اتفاق آنها به دربار رفت و بر تخت سلطنت نشست و دستور داد که وسایل لازم را مهیا کنند تا به شکار برود. آنها هم اسبهای سلطنتی را آماده کردند و درویش بر اسب سواریِ مخصوصِ شاه نشست. بعد از مراجعت از شکار، به حرمسرا رفت و در بین زنانِ حرم، کنیزی را که بسیار زیبا بود انتخاب نمود و سپس به خزانه رفت و در حین بازدید از جواهرات، گوهر بسیار خوبی را با خود برداشته و با خود به دربار آورد.
پس از ورود به دربار، ندیمان به وی گفتند که مردی به نام میر فندرسکی، جلوی در، اذن شرفیابی میخواهد. درویش اذن داد که او وارد شود و از وی پذیرایی به عمل آورد. میر به درویش گفت: قرار بود اگر به جایی رسیدی، سه حاجت مرا بر آورده کنی. یکی از سه حاجت من اسبِ سواری پادشاه است، درویش عذر آورد.
میر گفت: حاجت دوم من، آن کنیزی است که مورد علاقهی شماست و حاجت سومم آن گوهر پر قیمت است.
درویش آن دو را نیز عذر آورد.
میر به درویش گفت: تو از دنیا گذشتهای؟!! کشکت را بساب که شب بدون شام نمانیم!
درویش به خود آمد و دید مشغول ساییدن کشک است.
🌹
📙کتاب سوخته، (زندگینامه مرحوم ایت الله انصاری) [با اندکی تلخیص]