eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
94.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊امام صادق(ع)فـرمـودنـد: 🌺✨سپاس خداوندى را كه گرسنگى ما را به سيرى، و ترس ما را به امنيّت بدل كرد. و از لغزش ما در گذشت، دشمن ما را سركوب كرد و ميان دل هايمان دوستی و محبت قرار داد.✨🌺 📚الدروع الواقية | ص ۹۵ ■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🌼مؤمن در اين دنيا غريب است ✍به حضرت امام باقر علیه السلام عرض شد كه محمد بن مسلم مريض است ، امام مقدارى آب بوسيله غلامى برايش فرستاد . غلام آب را برد به او گفت : به من دستور داده همين جا باشم تا بياشامى ، و بعد بيائى با من برويم خدمت ايشان . محمد بن مسلم فكر می كرد با اين حالى كه دارد و قدرت حركت در او نيست ، چگونه می تواند برود ! همين كه آب را آشاميد و در شكمش قرار گرفت ، مثل اينكه بندها را از پايش گشادند از جاى حركت نموده خدمت امام رسيد ، اجازه خواست ، صداى امام را شنيد كه فرمود : خوب شدى ، داخل شو . داخل شد ، سلام كرد ، اشك می ريخت . امام فرمود : چرا گريه می كنى؟ عرض كرد به واسطه دورى كه از شما دارم و رنج و مشقتى كه بايد براى شما بكشم ، و در ضمن اينكه قدرت ندارم زياد خدمت شما باشم و سير شما را ببينم . 🔅 امام علیه السلام فرمود : اما اينكه قدرت ندارى صحيح است ، خداوند دوستان و ارادتمندان ما را چنين قرار داده بلاء بسوى آنها بسرعت راه مى يابد . ▫️و اما اينكه گفتى در فاصله دور قرار گرفته اى در اين دورى به حضرت ابو عبد الله الحسين علیه السلام . شبيه شده اى كه او نيز فاصله بسيار دورى از ما قرار دارد در كنار شط فرات است (صلى الله عليه) . ▫️و اما جريان گرفتاری ها كه گفتى مؤمن در اين دنيا غريب است و در ميان اين مردم ناشناخته و بى ارزش است تا از دنيا به جوار رحمت الهى برود . ▫️و آنچه گفتى كه علاقمندى نزديك ما باشى و بيشتر ما را ببينى و قدرت اين كار را ندارى ، اين نيت به نفع تو است و بر اين نيت پاداش خواهى گرفت . 📚 المناقب ، ج ۳ ، ص ۳۱۶ . ■⇨ @Ganje_arsh 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂
🕊✨ دعـایـی در باب گشایـش ✨🕊 🌺✍️ برای کسب سعادت وتوسعه رزق وپایان یافتن بدهی و کلیه امور این دعا را پس از هر نماز ۷ بار بخوان ‌‌‌‌‌ ‌‌۞بسم الله الرحمن الرحیم ما شاءَ الله وَ لاحول ولا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ العَلی العَظیم تَوَكَّلْتُ عَلَی الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً و لا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً۞ ‌‌‌‌ 📚 دو هزار دستور العمل مجرب ‌ ■⇨ @Ganje_arsh
@ostad_shojae4_5866079651570384930.mp3
زمان: حجم: 3.7M
۶۶ اگه اهل رِفق ومدارا بامردم نیستی، اگه دلت برای مشکلات دیگران،شور نمیزنه، اگه دلت برای محبت دیگران جانداره، یعنی نمازت،قدرت پرواز نداره! به دادِخودت برس. 🎤 ■⇨ @Ganje_arsh
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت زییا از سوره مبارکه عنکبوت ،آیات ۵۷ الی ۵۹ ◀️⁩قاری: 🌹كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۖ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ🌹 🍀هر انسانی طعم مرگ را می چشد؛ سپس به سوى ما باز گردانده مى‌شويد🍀 📚آیه ۵۷‌ سوره مبارکه عنکبوت ■⇨ @Ganje_arsh
تفسیر آیه👇👇👇 🌹⁦كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُون ۵۷🌹 🌹هر انسانی طعم مرگ را می چشد؛ سپس به سوى ما باز گردانده مى‌شويد.🌹 💠نکته ها👇 ◀️شايد اين آيه در ارتباط با آيه قبل باشد كه اگر در هجرت مرگ انسان فرارسد، در آن صورت تكليف چيست؟ ◀️اين آيه پاسخ مى‌دهد، آنجا كه هجرت لازم است از مرگ نترسيد، زيرا مرگ سرنوشت حتمى همه است؛ ولى پايان كار نيست، به سوى ما مى‌آييد و ما پاداش هجرت و مرگ در ◀️راه هجرت را به شما عطا خواهيم كرد و ستمكارانى را كه شما را مجبور به هجرت كردند كيفر خواهيم داد، گرچه رسيدن به آن پاداش و كيفر طول بكشد. (كلمه‌ى‌ «ثُمَّ»، بيانگر مدّت زمان طولانى است.) 💠پیام ها👇 1- مرگ، استثنا ندارد و براى همه است. «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» 2- مرگ، امرى وجودى است، نه عدمى. «ذائِقَةُ الْمَوْتِ‌- تُرْجَعُونَ» 3- مرگ، پايان كار نيست، بازگشت به مبدأ است. «إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» 📚 تفسیر نور حجت الاسلام قرائتی جلد 7 - صفحه 163 ■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🌻‍ چند دقیقه با امام علی علیه السلام🌻‍ -برکت مال به زکات دادن است، -برکت عمر در کار نیک است، -ورود دستهای زیاد در سفره برکت است، -هوشیاری و زیرکی خود را در ترک گناه قرار ده، -فروتنی انسان به کرم اوست، -رخنۀ دین به مرگ علماء است، -جمال انسان به حلم است، -زیبایی سخن به کوتاهی و اختصار است، -همنشین نیک غنیمت است، -نقل حدیث موجب نسبت پیدا کردن با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، -عیب علم، خودپسندی است، -شفای قلب به قرآئت قرآن است، -صلاح دین به تقواست، و فسادش به طمع، -روشنی دل از خوردن حلال است، -اطاعت خدا غنیمت است، -افتخار به فضیلت به از فخر به نژاد است، -حرص، قاتل حریص است، -طراوت و خرمی چهره در راستگویی است، 📚‍ کتاب نصایح، مؤلف: حضرت آیت الله مشکینی ‌‌‌‌ ■⇨ @Ganje_arsh 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂
اگر رفتی زیر قبه حسین (ع) یادم کن😔✋ اگر رفتی بین الحرمين یادم کن😔✋ 🕌 🙏 🙏 ■⇨ @Ganje_arsh
❤️ امام موسى کاظم علیه السلام: ‌ 🍃کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده می شود این است که تمام گناهان بخشوده می شود. به شرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.🌺 ‌ 📕مستدرک الوسائل،ج۱۰ ،ص۲۳۶ ‌ ■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✅مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه ‌پوست در گوشه‌ای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا می‌خرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است! گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سیاه پوست. زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر می‌کنم. مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سیاه که در آن گوشه نشسته است. دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سیاه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم. مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاه‌پوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر می‌کند و لبخند می‌زند و از جای خود تکان نمی‌خورد. ✍گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است. ⭕️ شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما می‌کنند نادانسته به نفع ما باشد ! ■⇨ @Ganje_arsh 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠⃣9⃣ ✍نویسنده:میکاییل احمدزاده خاطرهاي دلنشين سال 1368 بود و بيش از يك سال از اسارت ما در اردوگاه تكريت عراق ميگذشت و همچنان شرايط زيستي بسيار نامناسبي داشتيم. بيشتر اسرا بيماري روحي گرفته بودند و از آنجايي كه جزء اسراي مفقودالاثر محسوب ميشديم، عراقيها توجهي به زنده ماندن ما نداشتند و كوچكترين حقوق انساني را هم از ما دريغ ميكردند. در آسايشگاه ما سربازي بود به نام «رضا» كه به اتفاق برادرش «اروج» هر دو به سربازي اعزام شده بودند. طبق گفتة رضا، برادرش در لشكر92 زرهي اهواز خدمت ميكرد. در اين اواخر، فكر و ذكر رضا شده بود برادرش و پيوسته از او حرف ميزد و ميگفت: «به من الهام شده اروج در همين نزديكيهاست» گاهي هم دوستان ميخنديدند و او را دست ميانداختند. ما او را دلداري ميداديم و فكر ميكرديم رضا به دليل فشارهاي روحي، فكرش مشوش شده است. اردوگاه ما، ارودگاه شمارة 15 بود و اردوگاه 14 كه در كنار جاده بود، در حدود 20متر با ما فاصله داشت. روزي رضا به دليل بيماري ريوي، به بيمارستان صلاح الدين تكريت اعزام شد. بعد از پنج روز كه او را آوردند، بسيار خوشحال بود و در پوست خود نمي گنجيد. علت را پرسيديم؛ گفت: «شما كه باور نميكنين. همش منو دست ميندازين. بابا برادرم توي همين اردوگاه 14 است. اون هم اسير شده.» ابتدا باور نميكرديم؛ اما وقتي افسر عراقي توسط مترجم دربارة برادرش با رضا حرف زد، همگي باور كرديم. همگي دور رضا جمع شديم و او ماجرا را اينگونه برايمان بيان كرد: «توي بيمارستان سخت مريض بودم. دلپيچه امانمو بريده بود و كسي رو نميشناختم. گاه ساعتها توي دستشويي ميماندم و گريه ميكردم. يه روز كه سخت گريه ميكردم، ناگهان يه نفر منو به اسم صدا كرد. اهميت ندادم؛ ولي دوباره همون صدا پرسيد: رضا تو هستي؟ به زور چشممو باز كردم. برادرم اروج بود. باوركردني نبود. اونم اسير شده بود. خيلي مريض بود. بهش گفتم تو شبيه برادرمي و ديگه نفهميدم چي شد. وقتي به خودم آمدم، اسرا دورمون جمع شده بودن. سرباز عراقي ما رو با باتوم ميزد و نميتونست ما رو از هم جدا كنه. فكر ميكرد قصد برهم زدن اوضاع بيمارستان رو داريم. بقية عراقيها هم رسيدن. جالب اينكه شوق ديدار، ما رو متوجه عذاب و درد كابلهاي عراقيها نميكرد. برادرم از يه لشكر ديگه اسير شده بود. از آن لحظه تا زماني كه در بيمارستان بوديم، شب و روز با هم بوديم تا جايي كه سربازاي عراقي تحت تأثير قرار گرفتن و اجازه دادن سه روز بيشتر توي بيمارستان بمونيم». افسران عراقي هم چون از ماجرا اطلاع پيدا كرده بودند، تحت تأثير قرار گرفتند و قول دادند هر دو هفته آنان را به ملاقات هم ببرند. اين جريان در اردوگاه پيچيد و باعث ايجاد روحيه در بين اسرا شد. او خيلي خوشحال بود كه برادرش را زنده ملاقات ميكرد. آنان چند ماه بعد، همديگر را در ايران ملاقات كردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ■⇨ @Ganje_arsh