eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
95.1هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
4.5هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
ســـلام🌺 صبحتون بخیر و نیکی ☕️🌺 براتون روزعالی پرازلطف‌ورحمت‌الهی❤️ پرازخیروبرکت‌وسلامتی به دور از غصه و غم آرزومندم😇 چهارشنبه‌تون ‌پراز بهترینها🌺🍃 ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨ @Ganje_arsh ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
‍ نیایش صبحگاهی 🌺 🍃 🌺 خدایا🙏 امروزبرای همه رزق حلال برکت بسیار حل مشکلات رفع گرفتاری و ارامش در زندگی عطا فرما ودوستانم راعاقبت بخیر بفرما 🙏 آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏 ای زنده، ای پاینده 🙏 ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨ @Ganje_arsh ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
⇜زیارت امام موسی کاظم(ع) ⇜امام رضا(ع)و امام محمدتقی(ع) ⇜امام علی النقی (ع) ■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨ ❤️احـــتـــرام به پــدر ✍پيرمردي تصميم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگي کند. دستان پيرمرد مي لرزيد و چشمانش خوب نمي ديد و به سختي مي توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذايش را روي ميز ريخت و ليواني را بر زمين انداخت و شکست. پسر و عروس از اين کثيف کاري پيرمرد ناراحت شدند: بايد درباره پدربزرگکاري بکنيم، و گرنه تمام خانه را به هم مي ريزد. آنها يک ميز کوچک در گوشهاتاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهايي آنجا غذا بخورد. بعد از اينکه يک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، ديگر مجبور بود غذايش را درکاسه چوبي بخورد. هروقت هم خانواده او را سرزنش مي کردند، پدربزرگ فقط اشک مي ريخت و هيچ نمي گفت. يک روز عصر، قبل از شام، پدر متـوجه پسر چهـار ساله خود شد که داشت با چند تکـه چوب بـازي مي کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم، داري چي درست مي کني؟ پسر با شيرين زباني گفت: دارم براي تو و مامان کاسه هاي چوبي درست مي کنم که وقتي پير شديد، در آنها غذا بخوريد! و تبسمي کرد و به کارش ادامه داد.از آن روز به بعد همه خانواده با هم سر يک ميز غذا مي خوردند. ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨ @Ganje_arsh ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌸✨ امام موسی کاظم ع ؛ هیچ کس را غمی نرسید که رو به آسمان کند و ۳ بار بگوید↯ 《بسم الله الرحمن الرحیم》 مگر آن که خدا اندوهش را فرج دهد✨ 📚 ختوم و اذکار ۱/۸۴ ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨ @Ganje_arsh ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🙏 🗣 وقتی می‌خوام حرف بزنم؛ - تو اول از همه، هوا رو می‌بری توی ریه‌هام، و بعد خیلی آروم و کنترل‎شده هدایتش می‎کنی به سمت تارهای صوتیم. - حالا با عبور ملایمِ هوا، اون تارها رو به ارتعاش درمیاری، و اینجوریه که صدای منو می‌سازی! - ولی این صدا هنوز واضح و خوش‌آهنگ نیست، برای همین با کوتاه و بلند کردن تارهای صوتیم، در لحظه حنجره‌م رو برام کوک می‌کنی؛ اینجوری هر تُن و لحنی که لازم دارم رو برام تولید می‌کنی. - هم‌زمان با کوک کردنِ حنجره‌م، امواج صدای منو از بینی و دهانم عبور میدی تا با حرکات زبان و لب‌هام، بتونم کلمات رو ادا کنم؛ واضح و شنیدنی! - به صدای خودم گوش می‌دم و به این فکر می‌کنم که تو، داخل حنجرۀ من یه دستگاهِ موسیقیِ تمام‌عیار ساختی؛ اون هم تنها با دوتا تار ماهیچه‌ای. 💞 ممنونم ازت خدا... 🙏 @Ganje_arsh
👤 انسان شناسی ۱٠۱
انسان شناسی ۱٠۱.mp3
11.4M
۱۰۱ 📌اینکه فکر می‌کنیم جایی به نام جهنم وجود دارد که؛ زبانه‌های آتش از آن بالا می‌رود، و ما بعد از وفات به آن داخل می‌شویم، توهمی بیش نیست!!! - آیا اساساً مقوله‌ای به نام جهنم و یا آتش جهنم، آنگونه که سالهاست در ذهن ما نقش بسته، حقیقت دارد یا حقیقتِ دوزخ چیز دیگریست؟ @Ganje_arsh
🔆 ✍ بذر اعتقادات دینی را از خردسالی در ذهن کودکت بکار 🔹پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک داد که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود. 🔸کودک با تعجب درون بطری را نگاه می‌کرد و با خود می‌گفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟ 🔹کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بی‌فایده بود. 🔸از پدرش پرسید: چه‌جوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟ آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه! 🔹پدر، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخه‌های درخت پرتقال بست. سپس یکی از شکوفه‌های کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت. 🔸روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که خروج آن از بطری غیرممکن شده بود. 🔹بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود. 🔸پدر رو به پسر کرد و گفت: چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است. اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم، هنگام بزرگی خارج‌کردنش خیلی سخت می‌شود. 🔹دقیقا مثل این پرتقال که خارج‌کردنش محال است. مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم. ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨ @Ganje_arsh ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
💜 اکرم صلی الله علیه و آله: 🍓🍒🍎كُلُوا الثِّمارَ وِتراً لا يَضُرُّ ؛ 🍓🍒🍎میوه ها را جدا جدا بخورید (که به شما ضرری نرساند) 📚 قمی / ص۱۰۸ و دانش نامه احاديث پزشكي : ج2 /ص 138 @Ganje_arsh
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
💜#پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🍓🍒🍎كُلُوا الثِّمارَ وِتراً لا يَضُرُّ ؛ 🍓🍒🍎میوه ها را جدا جدا ب
.❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ . . .💜 اکرم صلی الله علیه و آله: . . .🍓🍒🍎كُلُوا الثِّمارَ وِتراً لا يَضُرُّ ؛ . . 🍓🍒🍎میوه ها را جدا جدا بخورید (که به شما ضرری نرساند) . . 📚 قمی / ص۱۰۸ و دانش نامه احاديث پزشكي : 2 / 138 . . . 🍎دسته بندی میوه ها👇 . . ⁦◀️⁩اسیدیته بودن میوه ها👇 . . ⁦◀️⁩از نظر اسیدیته میوه‌ها را به ۴ گروه زیر تقسیم‌بندی می شوند : . . 🍎میوه‌های شیرین : مانند موز، سیب، آلو، طالبی، و هندوانه. شما می توانید این میوه ها را یکدیگر ترکیب کنید زیرا حاوی اسید نیستند. . . 🍓میوه‌های اسیدی : مانند لیمو، پرتقال، بلوبری، انگور، و گریپ فروت. این میوه ها حاوی اسید سیتریک هستند و می توانند با یکدیگر ترکیب شوند. . . 🌹میوه‌های غیراسیدی ( یا نیمه اسیدی ) : مانند تمشک، انبه، سیب و توت فرنگی. این میوه ها از محتوای اسید کمی برخوردار هستند. . . 🍎میوه‌های خنثی : مانند آووکادو، بادام، بادام زمینی، گردو و نارگیل. این میوه ها از محتوای ویتامین، چربی های سالم و پروتئین بالا سود می برند. . .. 🔴هنگام مصرف میوه‌ها باید دقت کرد تا از میوه‌های هم گروه استفاده کرد. . . 💙اسلام؛ یک سبک زندگی است فقط کافی است که خودمان را با آن تطبیق بدهیم. برای اینکه از زندگی مان راضی باشیم و حال دلمان خوب باشد، کافی است که به سخنان خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام، عمل کنیم...🌷 . . @Ganje_arsh
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢روزهای سخت دانشجویان فراری بعد از چند روز منتقل‌مون کرد اتاقی نزدیک همون بیمارستان که ازش فرار کرده بودیم. اونجا بشدت فلک شدیم و تا سر حد مرگ شکنجه مون کردن طوری‌که من کاملا بی‌حال شدم. صبح بی حرکت بودم رفتن پرستار آ‌وردن و یه سُرم به من وصل شد و مقداری حال اومدم. مسعود و هاشم رو شب قبلش از پیش من برده بودن و من براشون نگران بودم. بعد از مدتی دوتاشونو آوردن. مدت‌ زیادی توی همون اتاق ردهه بودیم. یه روز روی یکی از ظرفای غذا«قُصعه» کلماتی رو حک کردیم و برای بچه‌های قلعه پیام فرستادم. بعد از مدتی جواب پیام اومد و مطمئن شدیم بچه ها از زنده بودنمون با خبر شدن. بعد از چند روز یه دست لباس تمیز برامون اوردن و سوار یه ماشینمون کردن. سه چهار ساعت تو راه بودیم. متوجه شدیم که برمون گردوندن اردوگاه تکریت ۱۱ و انداختنمون داخل سلولای انفرادی. شب یکی از نگهبانا اومد و ما رو بشارت داد به شکنجه‌های فردا. دوباره برگشته بودیم به اردوگاه مخوف تکریت 11 با اون نگهبانا و شکنجه‌گرای معروف و سنگدل. من و مسعود رو هر کدوم تو یه سلول انداختن و هاشم رو بخاطر شکستگی دست تو راهرو رها کردن و رفتن. همین برای ما شد یه نعمت. هاشم وقتی مطمئن شد دیگه نگهبانا برنمی‌گردن اومد در سلولای من و مسعود رو وا کرد و سه نفری شروع کردیم به بحث و نقشه کشیدن. قرار شد خودمون رو به مریضی بزنیم. من با استفراغ خونی و اونا با اسهال خونی. هماهنگ کردیم که وقتی درا وا شد من وانمود کنم نمی‌تونم بیرون برم و هاشم بگه که حالش خرابه. داخل سلول بشدت بوی تعفن می‌داد و بعثیا حاضر نبودن بیان تو و منو ببرن. هاشم و مسعود رو فرستادن و اونا هم زیر بغلمو گرفتن و کشیدن بیرون. قبلش زبونمو گاز گرفته بودم و دهنم پر از خون بود و مقداری شوربا هم کردم تو دهانم و به محض اینکه بچه ها منو بیرون‌ آوردن شروع کردم به استفراغ خونی تصنعی و خودمو انداختم. مقداری زدن دیدن بی فایده‌س. فرمانده گفت «هذا دا ایموت راح نبتلی خابروا الدکتور» بابا این داره می‌میره حالا گرفتار می‌شیم برید دکتر رو خبرکنید. نقشه‌م گرفته بود و آخرش منتقلم کردن بیمارستان بدون اینکه شکنجه بشم. فقط چند تا لگد و کابل خوردم. یه هفته بستری شدم و بعدش به لطف خدا واقعاً مریض شدم و یه هفته دیگه تمدید شد. توی اون شرایط مریضی نعمت بزرگی بود و منو از مرگ نجات می‌داد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨ @Ganje_arsh ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈