eitaa logo
💎گنجهای معنوی💎
2.6هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
14.9هزار ویدیو
78 فایل
☫ ﷽ ☫ ✋شامل مطالب قرآنی،روایات،علمی،حقوقی،اطلاعات عمومی،پزشکی،دانستنیها و مطالب متنوع که مورد نیاز شماست
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️بهره مندی از حسنات بی شمار 💠امام صادق علیه السلام می فرماید: 🔸«مردی از امیرالمؤمنین علیه السلام از قیام شبانه برای تلاوت قرآن (و نماز شب و تهجد) سؤال کرد، حضرت فرمودند: 🔸 بشارت بده که اگر کسی 101 شب را برای خدا نماز بخواند، خداوند به ملائکه می فرماید: 🔸برای این بنده ام به اندازه آنچه از دانه و برگ و درخت که در شب می روید، همچنین به تعداد نی هایی که در نیزارها می روید و به تعداد برگ خرماها و چراگاه ها حسنات بنویسید. 📚 امالی صدوق، ص 175 @Ganjhayemanaviy 🍃🖤🍃
626.4K
🌷ارسالی مخاطب شعر و اجرا از مخاطب و دوست عزیزمون آقای رحمان جعفری 🏴@Ganjhayemanaviy
🔴 آخرین نماز رئیس جمهور در مسجد یک روستا در حوالی محل افتتاح سد قیزقلعه‌سی 🏴@Ganjhayemanaviy
تصویری فوق زیبا از مراسم تشییع شهدای خدمت در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 💔 🏴 🏴@Ganjhayemanaviy
♨️ ایستگاه‌های متروی مسیر تشییع شهدای خدمت 🔹مراسم اقامه نماز بر پیکر شهدا و تشییع با حضور مردم در تهران، چهارشنبه ساعت ۷ صبح از دانشگاه تهران به سمت میدان آزادی برگزار می‌شود. 🏴@Ganjhayemanaviy
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♨️ اشک‌های شهید رئیسی به یاد شهدا در راه سفر به نیویورک شهید آیت‌الله‌ رئیسی: 🔹️باید صدای ملت ایران باشم، صدای قدرتی که متعلق به ملت، شهدا و شهید سلیمانی است. 🔹️من یک طلبه‌ام... کسی نیستم؛ در سازمان ملل فقط نماینده این قدرت مردم خواهم بود. 🏴@Ganjhayemanaviy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دست علی یارت، سید ابراهیم 🥀 حسین هوادارت، سید ابراهیم 🥀 خدا نگهدارت ، سید ابراهیم 🥀 🎵 نماهنگ احساسی "سید ابراهیم" اثر گروه سرود ضحی را ببینید. 🏴@Ganjhayemanaviy
سی ونهم ✍فرمانده با گام های بلند وارد سرسرای کاخ شد تا خود را به شاه برسند. 👑پادشاه که کف سرسرا بر یک تکه حصیر دراز کشیده بود و یک سگ را در آغوشش می فشرد از صدای گام های شتابان فرمانده از خواب پرید و سرش را بلند کرد تا منشاء صدا را بیابد. 🏛فرمانده: خبر مهمی دارم! یکی از جاسوسان دقایقی پیش به کاخ آمد و گفت ادریس به شهر برگشته! پادشاه جستی زد و از جای خود برخاست، اما تعادلش را از دست داد و دوباره به زمین افتاد. این بار در حالی که سعی میکرد محتاطانه تر برخیزد با صدای دو رگه گفت: چه میگویی؟! ادریس برگشته؟! مطمئنی؟! 🔱فرمانده:به صداقت جاسوسانم شک ندارم. پادشاه:ای ادریس نابکار! این بار با دستان خودم گردنت را میزنم. پس منتظر چه هستید؟! بروید او را همین حالا نزد من بیاورید! 🏛فرمانده تعظیم کوتاهی کرد و شتابان از کاخ خارج شد. 🗯ادریس نبی با حرکت دست جمعیت را به سکوت دعوت کرد و پس از آن اینچنین گفت: ❗️ای برادران و خواهران من! روزی که خداوند یکتا خبر توبه ی شما را به من داد، من شما را لایق پایان عذاب نمی دانستم. معتقد بودم باید به جرم قتل و غارت مومنان در گذشته قصاص شوید و تاوان اعمال زشت خود را بپردازید. اما خداوند رحمان چنان کرد که من ناچار به بازگشت در میان شما شوم و درد و رنج شما را به چشم خود ببینم. امروز وقتی از این مادر نیکوکار که فرزندش در بستر مرگ بود تکه نانی طلب کردم تا او را امتحان کنم، دیدم که از حق خود و فرزندش گذشت و نانش را با من شریک شد. خدا را شاکرم که تحولی عظیم در جان شما رخ داده و توبه ی شما نه از سر گرسنگی که از سر پشیمانی از اعمال دیروز است. اینک چگونه در میان شما و شاهد رنجتان باشم؟! بنده ی خدا ادریس از شما راضی شد، خدا نیز از شما راضی باشد. 🔸_ای ادریس!!! 🔶فریاد فرمانده سخنان پیامبر(ع) را قطع کرد. 🏴@Ganjhayemanaviy
چهلم شیطان ✍فرمانده فریاد زد ‼️ای ادریس!!! من از جانب شاهنشاه مامورم که تو را با خود به کاخ ببرم. 🗡فرمانده به همراه ستونی از سربازان در انتهای جمعیت ایستاده بود و قبضه ی شمشیرش را می فشرد. 🔹ادریس رو به فرمانده کرد و گفت: آیا بیست سال عذاب و دیدن تکه های آن زن سفاک در دهان سگان، برای بیدار شدن تو و پادشاه خونخوارت کافی نبود؟! 🔸فرمانده: آنچه من می بینم یک خشکسالی طولانیست که روزی به پایان خواهد رسید،مانند هرچیز دیگر در این عالم.من نه عذابی دیدم و نه خدایی. 🔹ادریس نبی:درست میگویی!تو نه در این بیست سال و نه سال های پیش از آن و نه در آن لحظاتی که گردن مظلومی را میزدی و نه در آن لحظاتی که خانه ای را ویران میکردی و نه در آن زمانی که مادری را در جلوی چشمان فرزندانش به خاک و خون می کشیدی، هرگز خدا را ندیدی! اما بدان که در همه آن لحظات، خداوند در حال دیدن تو بود و اینک فرصت تو به پایان رسیده است، مانند هر چیز دیگری در این عالم. 🗡فرمانده شمشیر خود را کشید و به همراه سربازانش در میان جمعیت به سمت ادریس حرکت کرد. 🤲ادریس چشمان خود را بست و دستانش را به سوی آسمان دراز کرد. 🔸گام های فرمانده کند شد.نمی توانست نفس بکشد.گویی دو دست نامرئی قدرتمند گلویش را می فشردند.حیرت و ترس وجودش را فراگرفت. شمشیرش را انداخت و با دستانش گلوی خود را گرفت. میخواست آن دو دست نامرئی را از گلوی خود جدا کند اما توانی در دستانش نبود.برگشت و پشت سرش را نگاه کرد تا از سربازانش طلب یاری کند، اما آنها هم وضعیت مشابهی داشتند. فرمانده و سربازانش یکی یکی به خاک افتادند و در حالی که گلوی خود را می فشردند و پای به زمین می ساییدند مرگ را در آغوش کشیدند. 📚منابع: برداشت آزاد از:  راوندی،قصص الانبياء،ج1،ص240 مجلسي،بحارالانوار،ج11ص271 🏴@Ganjhayemanaviy
💎 امام صادق (ع) فرمودند: 🍂🌼هرڪس چھل روز، روزۍ یڪبار سوره مبارکه حشر را بخواند حاجتش بزودۍ برآورده شود و مستجاب الدعوه شود🌼🍂 📚 درمان با قرآن ۱۱۵ 🏴@Ganjhayemanaviy
59_aqayi_tahdir_hashr_.mp3
1.01M
📝تندخوانی سوره مبارکه حشر 🎤 📌آیات قرآن را به نیت ظهور میخوانیم 🏴@Ganjhayemanaviy