🌏یادداشت کوتاه: جوانان سرمایه اجتماعی دولت سیزدهم!!
🗺 دولت سیزدهم باید به جوانان بها دهد، جوانان سرمایه اجتماعی این کشور هستند که تاکنون نادیده گرفته شده اند.
🗺 پایه هر حکومت مردم سالاری سرمایههای اجتماعی آن حکومت است. نظام مردم سالارانه با حمایت مردم و اندیشه نخبگان پیش میرود.
🗺 همان طور که جمهوری اسلامی ایران خود را نظامی مبتنی بر اندیشههای اسلامی و مردم سالارانه معرفی کرده است وظیفه دارد تا از همین مردم برای اداره کشور استفاده کند؛ این هم وظیفه ای دینی و هم وظیفه ای ملی است.
🗺 وقتی مردم در امور سیاسی کشور مشارکت می کنند ظرفیت اجتماعی حول قدرت حاکمه شکل میگیرد که گسستش امکان ناپذیر است.
🗺 هر زمانی که حکومت به مردم نیاز دارد آنها در صحنه هستند پس حکومت هم باید قدر این حضور را بداند و از انرژی، توانایی و سواد این بدنه اجتماعی استفاده کند.
🗺 خود مردم تمایل دارند تا در سیاست مشارکت کنند و قوا و نهادهای اجرایی از نظراتشان استفاده کنند.
🗺 جوانان خواهان حضور پررنگ تری در سیاست هستند. آنها انگیزه دارند و امیدوارانه می توانند رابط خوبی میان مردم و مسئولین باشند.
🗺 میانگین سنی دولت قبل آنقدر بالا بود که میل و انگیزه ای برای بهرمندی از ظرفیت جوانان که همان ظرفیت عظیم اجتماعی است نداشت. خروجی این تفکر زمانی دیده شد که در مواجهه با مشکلات جدی کشور راهکار و ابتکار عملی نداشت. این جوانان سرمایه های اجتماعی کشور هستند؛ این دولت باید به آنها بها دهد تا بتواند همانند جوانان دهه سی و چهل که بزرگترین مشکل کشور یعنی جنگ تحمیلی را حل کردند جوانان دهه های بعد بیانیه گام دوم رهبری معظم انقلاب را عملیاتی کنند.
🕪 سیدجعفرموسوی
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaemon
✅چگونه طالبان پیروز شد؟!
🔻در هفته های اخیر، بساری از مقام های دولت آمریکا در مورد ناکارایی ارتش افغانستان صحبت میکنند و گویی پیروزی طالبان را صرفا به این ناکارایی نسبت میدهند. متن زیر خلاصه ای از مقاله ای است که هفته پیش در نیویورک تایمز، به قلم سپهبد سید سمیع سادات، از فرماندهان ارتش افغانستان، در مورد شرایط منتهی به سقوط کابل منتشر شد. این سپهبد، طبیعتاً در مقاله به دنبال دفاع از عملکرد خود و همقطارانش است. ولی بازخوانی روایت او، برای آشنایی با نگاه دیگری به معادله سقوط افغانستان –که در روایت های یکطرفه دولت آمریکا غایب است- مفید خواهد بود:
🔹 این واقعیت است که ارتش افغانستان دیگر روحیه جنگیدن نداشت، اما این امر از تنها گذاشتن ما توسط همکاران آمریکاییمان، نیز بی ادبی و بی اعتمادی شخص رئیس جمهوری آمریکا نسبت به نیروهای افغان که در هفته ها و ماه های اخیر دیده شد نشات گرفت... در ۱۶ آگوست آقای بایدن اعلام که نیروهای افغان بدون هیچگونه مقاومتی از هم پاشیده اند . حال آن که... ما ۶۶ هزار نیرو را از ۲۰ سال پیش تاکنون از دست داده ایم که معادل یک پنجم نیروهای رزمی ما می شد. اما چرا شیرازه ارتش افغانستان از هم پاشید؟
🔹 اول اینکه، توافق صلح صورت گرفته بین دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق آمریکا در فوریه ۲۰۲۰ با گروه طالبان زمینه را برای شکست ما فراهم کرد. تاریخ مصرف منافع آمریکا در منطقه رو به پایان بود . مورد دوم، ما امکان تامین تدارکات و الزامات تعمیر و نگه داری خود را از دست دادیم که نیاز اصلی ما برای عملیات های نظامی بود. مورد سوم، فساد گسترده دولتی در حکومت آقای غنی که باعث شد نیروهای نظامی فلج شوند.
🔹 قبل از توافق [طالبان و آمریکا] طالبان حتی یک پیروزی بزرگ هم علیه ارتش افغانستان کسب نکرده بود... اما بعد از توافق ما هر روز ده ها سربازان را از دست می دادیم... آقای بایدن در آوریل اعلام کرد طرح ترامپ را ادامه میدهد و برای عقب نشینی آمریکا برنامه زمانی تعیین کرد. از این جا بود که سقوط به سرازیری آغاز شد . آموزش های نیروهای افغان بر اساس مدل نظامی آمریکایی بود که به نیروهای شناسایی ویژه بسیار ماهر، بالگردها و حملات هوایی متکی بود. وقتی پشتیبانی هوایی از دست رفت و مهماتمان ته کشید، ما برتری مان در برابر طالبان را از دست دادیم .پیمانکاران جنگنده بمب افکن ها و هواپیماهای پشتیبانی نزدیک و ترابری ما را در حین جنگ از لحاظ تعمیر و نگهداری پشتیبانی می کردند. اما در ماه جولای بیشینه 17 هزار پیمانکار از افغانستان خارج شدند... پیمانکاران نرم افزارهای مرتبط با مالکیت سلاح ها و سیستم های رزمی را هم با خود بردند. آن ها سیستم دفاع ضدموشکی بالگردهای ما را از آن ها جدا کردند. دسترسی به نرم افزارهایی که ما خودروها ، سلاح ها و پرسنل خود را از راه آن ها ردیابی می کردیم هم از دست رفت... دیگر امدادرسانی به پایگاه ها با بالگردها ممکن نبود و سربازان مستقر در آن ها تدارکات نمی گرفتند.
🔹 طالبان از آمریکا تضمین عقب نشینی در تاریخ معین را گرفته بود و با حس کردن عدم اراده آمریکا می دانست هیچ یک از اقداماتش با پاسخ مواجه نخواهد شد. این گونه بود که طالبان به اقداماتش شدت بخشید . من و سربازانم در ماه جولای و هفته اول ماه آگوست هر روز با 7 حمله با استفاده از خودروهای بمب گذاری شده مواجه می شدیم.
🔹 با این حال من نمی توانم عامل سوم را نادیده بگیرم. آمریکایی ها در مورد فساد علنی که ارتش و دولت ما را آلوده کرده بود چندان نمی توانستند کاری بکنند. این تراژدی ملی ما بود. خیلی از رهبران ما -از جمله در داخل نیروهای نظامی-به خاطر پیوندهای شخصیشان و نه لیاقاتشان مقام گرفته بودند. این انتصابات اثر مخربی بر ارتش ملی داشتند ، چون رهبران ما تجربه نظامی کافی برای القای حس اعتماد به نفس و اعتماد به سربازان را نداشتند. فساد باعث اخلال در توزیع جیره های غذایی و سوخت به واحدهای نظامی می شود و روحیه نیروهای ما را نابود کرد.
🔹 در آخرین روزهای جنگ... جنگنده های آمریکایی بالای سر ما تنها به گشت زنی اکتفا می کردند. حس ترک شدن و مورد خیانت قرار گرفتن ما از سوی خلبانان آمریکایی هم که دستور داشتند فقط به رخدادهای روی زمین بنگرند و اجازه کمک نداشتند هم حس می شد. سربازان من در حالی که زیر آتش برتر طالبان بودند صدای جنگنده ها را بالای سرشان می شدند و می پرسیدند چرا خبری از پشتیبانی هوایی نیست. روحیه مان نابود شده بود. در جای جای افغانستان سربازان دست از جنگیدن کشیدند.....
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaemon
✅ عامل تورمزا، توقف تولید است نه تولید انبوه مسکن
🔹در ارزیابی علت تورم، هم باید شوک افزایش تقاضا را که منجر به تورم میشود در نظر گرفت و هم شوک کاهش عرضه را. و این عامل دوم برخلاف نوع قبلی، ویژگی دیگری دارد که آن هم توام بودن با رکود است، چون که اساسا این تورم با کاهش تولید و افزایش هزینههای تولید بهدلیل افزایش نرخهایی چون نرخ ارز و... همراه است که در ادامه عرضه کل را کاهش میدهد و جنسی نه همراه با رونق بازار و افزایش تقاضا، بلکه با رکود دارد.
🔸 این دو طیف از تورم هر دو در هر اقتصادی محتمل و قابل وقوع هستند ولی از قضا به علت ضعفهای تولید در کشورهای درحال توسعه تورم نوع دوم در این کشورها محتملتر است.
🔹برخلاف این ادعا که مسکن مهر موجب افزایش نقدینگی و تورم شد، بررسیها میگوید نرخ رشد پایه پولی در سالهای ۸۹-۸۰ نزدیک به۲۴ درصد بوده، اما همین عدد برای بازه مسکن مهر به ۱۵.۵ درصد رسیده و کم شده، نه اینکه افزایش داشته باشد.
🔸در مقایسه نوع تورمهای سال ۹۱ و ۹۲ با تورم فعلی باید توجه داشت که این تورمها حاصل از شوکهایی برونزا و بهدلیل منقبض شدن داراییهای ارزی بانک مرکزی است و نمیتوان آن را با انقباض و مسیری که دولت حسن روحانی از سال ۹۲ پیش گرفت از بین برد، بلکه با این کار رکود هم به مشکلات اضافه میشود و برای مقابله با تورمهای از جنس افزایش هزینه باید مسیری دیگر در پیش گرفت، نه مسیر انقباض پول با بالا بردن بهره که بخش حقیقی اقتصاد را در مضیقه میگذارد.
🔹در وهله دوم میتوان با دانستن علت تورمهای سال ۹۲-۹۱ بهراحتی این را گفت که ساخت مسکن از قبیل ساخت مسکن مهر اگر مشکلاتی همچون مکانیابی درست، توجه به تکالیف آمایش سرزمین را درنظر بگیرد، باید با قدرت پیشگرفته شود و دولت بههیچوجه نباید از تورم خیالی در پیش بترسد، چون متاسفانه از ابتدای شروع دولت روحانی با ادعای خلاف واقع عباس آخوندی مبنی بر اینکه مسکن مهر دلیل تورم است، دولت مسکن را به حاشیه برد که نشان از عدم درک صحیح دولتهای یازدهم و دوازدهم و مسئولان ذیربط از آن مقوله دارد، گرچه تفکرات غالب در دولت دوازدهم خصوصا تفکرات خود آخوندی که علاقه وافری به بازار آزاد و نئولیبرالیسم هم دارند در تعطیل کردن وظایف دولت در بخش مسکن بیتاثیر نبود، کمااینکه خودش هم باافتخار اعلام میکرد کار دولت مسکنسازی نیست و او هم این کار را نکرد!
🔸ساخت مسکن مهر با تمامی معایبش توانست چهارمیلیون خانوار را صاحب خانه کند که شاید در بهترین حالت ممکن تا آخر عمر مستاجر باقی میماندند و برای حل مشکل مسکن که امروز ما داریم نیاز سریع به اقدام در راستای افزایش تولید مسکن و حل مشکلات طرف تقاضا داریم که بعضا مسکن را به کالای سرمایهای تبدیل کرده است.
🔹 از حیث تولید باید دانست امروز شاخص تراکم خانوار در واحد مسکونی در ایران تقریبا عددی نزدیک ۱.۰۹ است که با عدد مطلوب (۰.۹) فاصله دارد و نیاز به تولید مسکن بیشتر را نمایش میدهد، از طرف دیگر سهم هزینه مسکن در سبد خانوارها در نقاط شهری کشور از ۳۷ درصد هم رد شد که نشان از فشار بیسابقه بر معیشت مردم و همچنین کمبود مسکن و مشکلاتی در عرضه و تقاضای آن دارد.
🔸همه اینها لزوم ورود دولت به این بخش را جدیتر میکند، خصوصا که با هدایت اعتبار و نقدینگی به این بخش مانند دوره مسکن مهر دولت توان ایجاد یک رشد ناپایدار را هم دارد که گرچه قابلاتکا نخواهد بود اما میتواند برای برههای مفید باشد.
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaemon
🌎 نمایش اقتدار ایران با تحقیر آمریکا در مدیترانه
🔸خرید سوخت ایران توسط لبنان و حرکت کشتیهای ایرانی، نقشه شوم آمریکا و اسرائیل علیه مردم لبنان را نقش بر آب و عصبانیت واشنگتن و رژیم صهیونیستی را در پی داشت.
این روزها خبر خرید سوخت ایران توسط لبنان و حرکت کشتیهای حامل سوخت از ایران و پهلوگیری این کشتیها در لبنان در صدر اخبار رسانهها قرار گرفته است. بر همین اساس در هفتهها و روزهای اخیر سه کشتی ایرانی به مقصد لبنان حرکت کرده و سوخت صادراتی ایران به مقصد رسیده است. همزمان این احتمال مطرح است که کشتی چهارم به زودی از ایران به راه بیفتد. در روزهای گذشته حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در تماس تلفنی جبران باسیل وزیر امور خارجه سابق و رئیس بزرگترین فراکسیون مسیحی پارلمان لبنان، آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای فروش محصولات نفتی خود به مشتریان جدید را مورد تأکید قرار داد و افزود: «اگر دولت و تجار لبنان باز هم سوخت نیاز داشته باشند، ایران آمادگی فروش و ارسال آن را داشته و تدبیری که دبیرکل پرافتخار حزبالله لبنان برای پایان دادن به این بحران دست ساخته صهیونیستها بر ضد مردم لبنان انجام داد، مؤید این واقعیت است که مسیر سرافرازی لبنان تنها از اتکا به خود و استفاده از سرمایهها و منابع خود میگذرد»....
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaem
🔸 نکات اصلی مصاحبه تلویزیونی رئیسی
🔹 ۱- ابایی از گفت و گو نداریم: موضوع گفت و گو دنبال می شود، اما نه مذاکره برای مذاکره؛ باید نتیجه داشته باشد و تحریم ها رفع شوند.
🔹 ۲- کنایه به روحانی:تصمیمی نمیگیرم که مردم صبح بیدار شوند و تازه متوجه آن بشوند.
🔹 ۳- غیابی برای بازار تصمیم نمیگیریم: به بازار رجوع میکنیم و مشورت میگیریم. معاون اول مسئول هماهنگی تیم اقتصادی دولت است.
🔹 ۴- دفاع از ساخت سالی یک میلیون مسکن:جایی خود دولت میسازد جایی تسهیلات میدهد. انبوه سازان باید وارد شوند و بسازند. تردید نکنید باید بشود
🔹 ۵- همه چیز در گرو واکسیناسیون: کرونا از اولویت های دولت بوده ۴۰میلیون دوز واکسن به زودی وارد میشود و واکسیناسیون با شتاب بیشتری صورت میگیرد.
🔹۶- مبارزه با فساد؛ بعنوان يک کار ويژه در دولت با تهيه منشوري با شناسايي مراکز و بسترهاي فساد زا دنبال مي شود.
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaem
🌐 یادداشت تحلیلی| در باب توصیههای راهبردی رهبر انقلاب به دولتمردان/ عقلانیت پیششرط انقلابیگری
🗺 موضوع: ((عقلانیت)) پیش شرط ((انقلابی گری)).
🌏 رهبری همواره از تمامی دولتها حمایت کردهاند و این حمایتها به معنای دخالت در امور دولتها نیست. به این دولت نیز توصیههایی داشتند. مثلا وقتی در مورد مهار یک بیماری اقتصادی به نام «خلق پول» اشاره داشتند، به نظر کارشناسان ارجاع دادند و نظر خودشان را اعلام نکردند.
🌏 رهبرمعظم انقلاب چند بار در سخنان خود به موضوع عقلانیت انقلابی و لزوم بهرهگیری از نظرات بدنه کارشناسی خارج از دولت، فارغ از جناحبندیهای سیاسی اشاره کردند. علت این است که دولت سیزدهم، دولتی انقلابی و دارای وزرای جوان است. از این رو دولت ممکن است برای ترمیم خرابیها عجله کند که این تعجیل نباید موجب اتخاذ تصمیمات شتابزده و غیرکارشناسی شود.
🌏 وجه دیگر تاکید رهبری بر عقلانیت، استفاده مداوم از نظرات کارشناسانه، عالمانه و بهروز در سیاستگذاریها و اجراست. تاکنون آیتالله رئیسی عاقلانه تصمیم گرفته و کارشناسترین افراد را در کابینه به خدمت گرفته است. فراموش نکنیم دولت گذشته که مدعی بود ژنرالها را به میدان میآورد، کابینهای بسیار سیاسی و امنیتی فرسوده تشکیل داد.
🌏 آیتالله رئیسی با تکیه بر اصول و مؤلفههای مردمیبودن، توانست ضمن جذب سرمایه اجتماعی بخشی از اعتماد از دست رفته را به دولت برگرداند؛ اما این مردمی بودن باید تا روزهای پایانی دولت ادامه داشته باشد.
🌏 رهبر انقلاب در سخنان خود بر برخی وجوه مردمی بودن دولت اشاره فرمودند،که یکی از آنان سخن گفتن با مردم است. دولت باید در مورد مسائل مهم و چالشی مدام با مردم سخن بگوید. تنگناها و مشکلات را بگوید و از آنها چارهجویی واقعی کند. دولت سیزدهم همانطور که برای تشکیل کابینه از مردم نظرخواهی کرد، برای حل مسائل مهمی همچون آب نیز میتواند از مردم و نخبگان نظرخواهی کند و با آنان سخن بگوید. عدم گفتگو با مردم اعتماد و سرمایه اجتماعی را نابود میکند؛ کما اینکه حوادث آبان سال 98 نیز ناشی از پنهانکاری و حرف نزدن دولتمردان با مردم بود.
🌏 گفتگو با مردم موجب میشود تا انتظارات واقعی شکل بگیرد و دولتمردان نیز به آداب گفتگو و عذرخواهی از مردم ملتزم باشند. اگر دولت قبل به موضوع عذرخواهی توجه داشت وحلالیت خواهیها به پایان دوره محول نمیشد، این حجم از نارضایتی شکل نمیگرفت و سرمایه اجتماعی دولت وضعیت بهتری داشت.
🌏 آنچه رهبر معظم انقلاب بیان داشتند، فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر بود، گفت: مردم، شهروند هستند؛ یعنی هم مسئول هستند و هم باید به آنان خدمت کرد. دولت مردمی هم باید به وجه خدمتگذاری توجه داشته باشد و هم مردم را در سیاستگذاری و اجرا، مشارکت جدی و واقعی دهد.
🌏 دولت قبل نگاه ابزاری به مردم داشت. در برخی موضوعات همچون ماجرای بنزین، مردم را رقیب خود میدانست که منافع دولت را به خطر میاندازند. در موضوعات سیاسی نیز مردم را ابزاری برای مقابله با رقیب و جناح مقابل میدانست. هر زمان میخواست جناح رقیب را تحت فشار قرار دهد، مردم را علیه آنها تحریک میکرد. مردم متوجه این نگاه ابزاری دولت بودند و از آن آزردهخاطر شدند. از این رو دولت جدید با مردمی که اعتمادشان آسیب دیده، روبرو است.
🌏 دولت سیزدهم باید به معنای واقعی مردمی باشد تا اعتماد آسیبدیده مردم ترمیم شود. از این رو نباید وعدههای غیرقابل تحقق به مردم داده شود. وعدهها باید قابل تحقق و شدنی باشد. وعدههای کوچک، کوتاهمدت ولی قابل تحقق به تدریج میتواند مردم را نسبت به دولت دلگرم کند. ضمن اینکه برای وعدهها روزشمار مشخص شود.
دولت سیزدهم باید با سرعت بخشیدن به آهنگ خدمتگزاری در جهت ترمیم شکاف اجتماعی ایجاد شده از دولت قبل همت کند تا بتواند مشارکت عمومی را در جهت یاری رساندن به حاکمیت ودر راس آن دولت مردمی جلب کند.
🕪 سیدجعفرموسوی همپا
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaemon
📍 در ارائه یک تحلیل دقیق از تحولات کنونی افغانستان و طالبان این چند گزاره را مورد توجه قرار دهید:
1️⃣ چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، در حال حاضر طالبان یک واقعیت انکارناپذیر در افغانستان و قدرت مطلق در این کشور است؛ کشوری که ۹۰۰ کیلومتر خط مرزی با ایران دارد.
2️⃣ امروز هرکشوری که بخواهد در مساله افغانستان ورود پیدا کند ناگزیر از تعامل و تماس با طالبان است، چون غیر از طالبان موجودیت سیاسی دیگری در این کشور وجود ندارد. فعلاً حرف اول و آخر را طالبان میزند.
3️⃣ از نظر فقهی، فکری و اعتقادی طالبان امروز همان طالبان سالهای ۱۳۷۰ است، اما از نظر رفتاری و سیاسی تغییرات قابل توجهی کرده است.
4️⃣ به زبان بسیار ساده طالبانی که ۲۰ سال پیش بد و خشن بود، امروز خوب نشده است بلکه هوشمند و اهل تدبیر و مذاکره شده است. نمایندگان عالی طالبان امروز در تراز دیپلماتهای بینالمللی به فنون چانهزنی و مذاکره و گفتگو مسلط شده و به درک واقعی از منافع ملی و قدرت رسیدهاند که برای تحقق آن حتی حاضرند به مبانی فکری و اعتقادیشان هم پشت کنند.
5️⃣ کادر رهبری و فرماندهان عالی و مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز برخلاف ردههای میانی طالبان که جوانتر هستند و وابستگی شدیدی به رفتارهای افراطی دارند، به خوبی میدانند منافع ملی، ترتیبات منطقهای، مفاهیم جدید امنیت ملی، موضوعات پیچیده بینالمللی هرگز اجازه تشکیل دولتی که پایه و مبنای آن فقه طالبانی همانند آنچه در کتابهایشان آمده را نمیدهد.
6️⃣ سیاست فعلی جمهوری اسلامی در قبال افغانستان و طالبان تا وقتی که دولت تشکیل نشده، سکوت و مداراست، له یا علیه آن نیست. ایران دولتی که طالبان بدون مشارکت سایر گروهها و جریانهای داخلی تشکیل دهد را به رسمیت نخواهد شناخت.
7️⃣ افغانستان فعلاً در یک وضعیت گذار قرار گرفته است و هر یک از بازیگران خارجی از روسیه و چین گرفته تا ترکیه و عربستان به شدت دنبال تعریف منافع ملی برای خود در این کشور هستند. جمهوری اسلامی در عین موضع سکوت و مدارا در قبال تحولات این کشور، باید نقش پویاتر، موثرتر و فعالتری در مواجهه با آنچه که در این کشور میگذرد، ایفا کند.
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaemon
هدایت شده از روشنا استان زنجان
🌏 ماجرای افغانستان فضاسازیرادیکالهای اصلاحطلب/ این ۵ برهه تاریخی و تجویزهای فانتزی اصلاحطلبان رابخوانید
🌏برخی اصلاحطلبان در روزهای گذشته خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند. تجربه نشان داده که تحلیلهای اصلاحطلبان درباره صحنه بینالملل چنان خطا بوده که اگر مبنای تصمیمگیری سران نظام قرار میگرفت، معلوم نبود چه بر سر کشور میآمد.
در روزهای گذشته و بعد از سلطه طالبان بر کشور افغانستان و فرار رئیس جمهور این کشور، برخی چهرههای اصلاحطلب در فضای مجازی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند؛ دستاویز آنها برای این کار حضور مخالفان طالبان در استان پنجشیر و تشکیل مقاومت دوم بود؛ حال آنکه تجربه نشان داده است که سیاست ایران در مسائل اینچنینی اتخاذ معقولترین تصمیم با رعایت واقعیات میدان، حمایت از مردم آن اکشور از جمله افغانستان و حفظ منافع ملی است.
صرفنظر از اینکه "جمهوری اسلامی با توجه به همسایگی با افغانستان باید چه اقدامی انجام دهد و آیا تصمیمات اتخاذشده تاکنون قابل دفاع است یا خیر؟" که به آن بیشتر خواهیم پرداخت، امّا در این مطلب به موضوع مشورتها و یا مواضع معمول اصلاحطلبان طی سالها و دهههای گذشته خواهیم پرداخت، اینکه؛ آیا اساساً این گروه مبنا و عقلانیتی در توصیههای سیاست خارجی خود، بهویژه آنجا که مسائلی مشابه امروز افغانستان مطرح است، دارند و یا همیشه از یک تناقض و بیمبنایی رنج بردهاند؟ تجربه سیاستورزی اصلاحطلبان نشان میدهد که آنها همواره تلاش داشتند با تصمیمات نظام در عرصه بینالملل مخالفت کنند، مخالفتهایی که اگر در مقاطعی مورد توجه مسئولان نظام قرار میگرفت مشخص نبود که چه بر سر منافع ملی و تمامیت ارضی میآمد.
برای مثال دهه هفتاد را میتوان اوج خطاهای محاسباتی اصلاحطلبان در مقوله جنگ و صلح و بهخطر افتادن امنیت کشور دانست، از درخواست همکاری با صدام در حمله به کویت تا درخواست جنگ با طالبان در زمان تصرف این کشور بهدست این گروه و تا درخواست همکاری با طالبان در زمان حمله آمریکا به این کشور در سال 2001 از جمله مواردی است که نادرستی تحلیلهای اصلاحطلبان در بزنگاهها را مشخص میکند.
اما شاید اولین نمونه از این دست اظهارنظرات که خلاف منافع ملی و واقعیات صحنه کشور و بینالملل بود، به دهه شصت و تلاش نهضت آزادی ـ همموضع امروز دیگر اصلاحطلبان ـ برای پایان دادن به جنگ برگردد، همان زمانها مهندس بازرگان رئیس دولت موقت در نامهای سال 62 به امام خمینی مینویسد "نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی."
این نامه در حالی نوشته میشد که ایران بعد از فتح خرمشهر مصمم به ادامه عملیاتها و آزادکردن سایر مناطق بود اما نهضت آزادی با بیانیه دادن و نامهنگاریهای بهظاهر دلسوزانه و بدون توجه به خانوادههایی که جوانانشان را برای دفاع از مرزها میفرستادند، خواستار پایان جنگ بودند. این نامهنگاریها و بیانیهدادنها تا اردیبهشت 67 ادامه پیدا کرد. در یکی از این بیانیهها نهضت آزادی، ایثار شهدای جنگ تحمیلی را «عملیات فداکارانهای بهسود اسرائیل و ابرقدرتها» میخواند!
2 ـ درخواست همکاری با صدام!
اصلاحطلبان امروز که مولودِ جریان چپ در دهه شصت بهرهبری مجمع روحانیون مبارز هستند، با شعار مبارزه با اسلام آمریکایی و ادعای شاگردی حضرت امام توانستند اکثریت مجلس سوم را از آن خود کنند، بااینحال در نیمه دوم این مجلس در سال 69 و زمانی که صدام حسین بعد از ناکامی در جنگ با ایران، عزم تصرف کویت را کرد، ندای حمایت از صدام را سر دادند.
با تصرف خاک کویت توسط صدام، ایالات متحده بههمراه ائتلافی از کشورهای عربی و غربی به عراق حمله کرد که به جنگ اول خلیج فارس معروف شد؛ همین زمان بود که ناگهان گروهی در مجلس سوم خواستار حمایت از صدام شدند. مرحوم شیخ صادق خلخالی از طرفداران کمک به صدام در جنگ اول خلیج فارس، معتقد بود "جنگ ما با عراق یک مسئله است و اینجا سرنوشت اسلام مطرح است"!!
وی با بیان اینکه "این جنگ یک جنگ صلیبی علیه مسلمانها است" با خطاب قرار دادن رهبر انقلاب میگوید "ای آیتالله، رهبر عالیقدر زمان، آقای خامنهای، «سلّمکم الله تعالی»، دستور بفرمایید، همانطور که گفتید جهاد است، کشته شدن در راه اسلام است... ما باید در اینجا آمریکا و بوش و فهد و دولتهای انگلی مانند حسنی مبارک و اوزال را در سنگرها بهنابودی بکشانیم، غرق خون کنیم تا اینها بدانند حریم اسلام حریم بزرگی است...".
اما آتشینترین نطق آن زمان متعلق به مرحوم سید علیاکبر محتشمیپور بود که صدام را به «خالدبن ولید» جنگهای صدر اسلام تشبیه کرد "مسلمانان جهان با پذیرش رهبری اسلامی ایران توقع دارند پرچمداری جهاد و مبارزه با آمریک
ا در دست ایران و انقلاب ایران باشد. حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صفآرایی خالدبن ولید در برابر ابرقدرتهای صدر اسلام است. او که عمری در صف کفر، شمشیر بهروی پیامبر(ص) و مسلمانان کشید، ولی در نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان گشت. امروز دنیای کفر در مقابل ملت مسلمان عراق و فلسطین بهعنوان خاکریز اول قرار گرفته است و بهیقین خاکریز بعدی، انقلاب و ملت مسلمان ایران است...".
شورایعالی امنیت ملی 29 دی ماه 69 در حضور رهبر معظم انقلاب تشکیل جلسه داد. در این جلسه که با حضور ریاست شورایعالی امنیت ملی و سایر اعضای این شورا و مشاورین و فرماندهان عالی نظامی برگزار شد، بررسی جامعی از اوضاع متشنج منطقه بهعمل آمد و سیاست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بیطرفی در درگیری مورد تأیید قرار گرفت.
مرحوم شیخ صادق خلخالی از بنیانگذاران جناح چپ (اصلاحات) در کشور در مجلس سوم خواستار کمک ایران به صدام در جریان جنگ اول خلیج فارس شد
آیتالله خامنهای چند روز بعد نیز در سخنانی با انتقاد از مواضع عدهای که میگویند "باید بهکمک صدام رفت"، فرمودند "ما هرگز بهنفع چپ، با راست دشمنی پیدا نمیکردیم؛ بهنفع راست هم با چپ دشمنی پیدا نمیکردیم. دو اردوگاه و دو جناحاند که بهخاطر اهداف غلط و غیرالهی و نامقدس ــ از نظر ما و از نظر همهٔ انسانهای واقعبین ــ با هم میجنگند. جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد میکند؛ چون در هر دو طرف، انگیزهها مادی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کردهاند، آنها بهدلیل مادی بودن، با هم تعارض پیدا کردهاند، اینطور نیست که یکی الهی و یکی هم مادی است، جنگ اسلام و کفر نیست، این، موضع ملت ایران ماست".
با توجه به اینکه تنها 2 سال از پایان جنگ میگذشت و اسرای زیادی در دست رژیم بعث بودند و طعم تلخ تجاوز صدام به خاک ایران همچنان حس میشد این مواضع جناح چپ موجب تنفر و انزجار مردم از آنها شد و نتیجه مواضع غلط، افراطی و دور از تعقل طیف خالدبن ولید در دفاع از صدام حسین موجب شد در انتخابات مجلس چهارم با شکست سنگینی روبهرو شوند.
3 ـ از جنگ با طالبان تا جنگ برای طالبان!
سال 98 مناظره مکتوبی میان عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و محسن امینزاده معاون وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات منتشر شد. این مناظره مکتوب بازخوانی یکی از کمتر گفتهشدههای دهه هفتاد و ماجرای درخواست بخشی از اصلاحطلبان برای حمله به افغانستان در زمان تصرف این کشور از سوی این گروه و عقبنشینی نیروهای ائتلاف شمال بهرهبری احمد شاه مسعود بود که متن این مناظرههای مکتوب را میتوانید اینجا بخوانید.
ماجرا از این قرار بود که در جریان مسلط شدن طالبان بر افغانستان عواملی به کنسولگری ایران در مزارشریف وارد شدند و دیپلماتهای ایرانی را به شهادت رساندند. جناح دوم خرداد در شورایعالی امنیت ملی کشور جنگ با طالبان را بهتصویب رساند.
آن زمان نیز بهرغم اصرار اعضای شورایعالی امنیت ملی که اکثراً کارگزاران دولت هستند، تدبیر رهبری مانع از ورود ایران به باتلاق جنگ افغانستان شد. سید حسین موسویان رئیس وقت کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی در گفتوگویی با روزنامه همشهری بهتاریخ 2 شهریور سال 98، چنین میگوید: «آن زمان بحثهای خیلی فشردهای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاهها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند... موضوع به شورایعالی امنیت ملی رفت.
در آنجا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند... معمولاً دأب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه 8سالهای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورایعالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقتها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه میدادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن اینکه ملاحظه خود را هم مینوشتند، این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».
علی ربیعی مسئول اجرایی وقت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نیز در گفتوگویی با برنامه «دستخط»، به علاقه برخی اعضای شورایعالی امنیت ملی به جنگ اشاره میکند و میگوید "یک دیدگاه این بود که باید به افغانستان کمک کنیم و به نیروهای احمد شاه مسعود یا جاهای دیگر کمک کنیم که اینها بتوانند بازپسگیری کنند و لازمه این بود که بخشهای حمایتی در داخل خاک هم صورت گیرد ولی من یاد دارم که وقتی جمعبندیها رفت تصمیم بسیار هوشمندانهای بود که ابلاغ شد ما وارد این باتلاق نخواهیم شد. بله، من ساعت 1 یا 2 نصفشب بود، جمعبندی را امضا کردم و فرستادم و صبح زود سر کار آمدم، نماز خواندم و به سر کار رفتم. 7 صبح نامه روی میز من بود، ظاهراً (ساعت) 5 نوشته شده بود که «ما وارد این دام نمیشویم»".
ابوالفضل ظهرهوند سفیر اسبق ایران در افغ
انستان سال گذشته در گفتوگویی با تسنیم، درباره موضع برخی در وزارت امور خارجه چنین میگوید: «تحلیل ما این بود که آمریکاییها بهدنبال این هستند که ما را با طالبان درگیر کنند؛ در آن مقطع دریافت بنده این بود که ایران متقاعد شده که نباید درگیر شود اما طیفی بودند که این درگیری را بهانگیزههای مختلف میخواستند. در آن مقطع حضرت آقا بهعنوان فرماندهکل قوا به این نظر رسیدند که درگیری بهصلاح نیست و در نهایت ایشان بودند که جلوی درگیری را گرفتند».
4 ـ طالبان گروه جهادی است؛ همکاری کنید!
اصلاحطلبان اگرچه در اوایل دولت خاتمی درخواست داشتند که ایران از مرز شرقی وارد خاک افغانستان شود و این جنگ با درایت رهبر انقلاب به وقوع نپیوست اما دقیقاً در سال 80 و بعد از حمله ائتلاف غربی بهرهبری آمریکا، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از احزاب اصلی این جریان بهرهبری بهزاد نبوی، خواستار همکاری با طالبان و اعمال نفوذ بر ائتلاف شمال (دولت قانونی افغانستان بهریاست برهانالدین ربانی) بودند.
باید توجه داشت که این بیانیه دقیقاً در مقطعی بود که اصلاحطلبان با عبور از شعارهای جناح چپ دهه شصت و اوایل دهه هفتاد دچار دگردیسی شده بودند و سیاست تنشزدایی را در روابط خارجی شعار میدادند و مشخص میشود خطاهای راهبردی آنها صرفاً شامل آن دوران نمیشود.
سازمان مجاهدین انقلاب وزارت امور خارجه دولت خاتمی را مورد مؤاخذه قرار میدهد که چرا از ائتلاف شمال حمایت و علیه طالبان موضعگیری میکنند و بیطرفی را نقض میکنند!
در بخشی از این بیانیه طولانی آمده است: «باید پرسید تصریحات علنی مقامات بلندپایه و رسمی کشور علیه طالبان، تلاش دیپلماتیک و مشارکت برای تشکیل دولتی جدید در افغانستان، اظهارات وزیر امور خارجه مبنی بر عدم موافقت جمهوری اسلامی ایران با حضور طالبان در دولت آینده افغانستان، حمایت از جبهه ائتلاف شمال علیه طالبان با کدامیک از اصول بیطرفی حتی از نوع فعال آن انطباق دارد؟
...حمایت از جبهه ائتلاف شمال که با پشتیبانی زمینی و هوایی نیروهای آمریکایی و انگلیسی در یک جنگ داخلی علیه طالبان میجنگد و جبهه اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را در افکار عمومی مسلمانان جهان کاملاً مخدوش خواهد ساخت و اعتبار و وجاهتی که انقلاب اسلامی طی 22 سال گذشته برای ایران بهعنوان کشوری که منادی وحدت و حل مناقشات داخلی کشورها در چارچوب منافع ملی بدون دخالت قدرتهای خارجی بوده است، کاملاً از بین خواهد برد.(!)
...جمهوری اسلامی میباید تشکیل دولت ملی افغانستان با مشارکت کلیه گروههای جهادی افغانستان از جمله طالبان را محور تلاشهای دیپلماتیک خود قرار دهد... ایران باید از نفوذ خود بر جبهه ائتلاف شمال استفاده کرده و رسماً از این جبهه بخواهد ضمن محکوم کردن جنگ و تجاوز خارجی، آمادگی خود را برای مذاکره بهمنظور تشکیل یک دولت ملی و فراگیر در افغانستان اعلام کند. ایران همچنین میتواند از شرایط موجود، طی تماس با طالبان، از این گروه بخواهد ضمن پذیرش گفتوگو با جبهه ائتلاف شمال برای تشکیل دولت ملی، آمادگی خود را برای همکاری جهت مبارزه و شناسایی تروریسم اعلام کند.»
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که برخی اعضای ارشد آن مانند محسن آرمین و بهزاد نبوی نمایندگان وقت مجلس بودند، در بیانیهای 5 روز قبل از سقوط کامل دولت طالبان در سال 80، خواستار همکاری جمهوری اسلامی با این گروه شدند!
بهزاد نبوی که آن زمان ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس را عهدهدار بود در بیانیه حزب متبوعش طالبان را گروهی جهادی خوانده خواستار همکاری با طالبان شد، 5 روز بعد از انتشار این بیانیه، با سقوط کابل، سلطه این گروه بر افغانستان پایان یافت و بحثهای مربوط به افغانستانِ بعد از طالبان و ترکیب دولت آینده این کشور آغاز شده بود!
5 ـ با داعش مذاکره کنید!
خطای اصلاحطلبان در تحلیل شرایط منطقه و استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست خارجه به سالهای دور مرتبط نمیشود بلکه آنها در سالهای اخیر نیز تئوریهایی داشتند که اگر مبنای تصمیمگیری قرار میگرفت، ممکن بود منافع ملی را به پرتگاه ببرد، برای مثال، همانطور که در سال 80 آنها خواستار همکاری با طالبان شدند، در ماجرای جنگ سوریه نیز سعی در مهار گروه تروریستی داعش از طریق مذاکره داشتند! در حقیقت آنجا که نیاز به جنگ بود، دم از صلح میزدند و آنجا که باید راهحل گفتوگو و عدم تنش مبنا باشد، کشور را بهسمت جنگ سوق میدادند،
برای مثال مصطفی تاجزاده از چهرههای رادیکال جریان اصلاحات آبان 95 در گفتوگو با مجله روبهرو خواستار مذاکره با داعش شده مدعی بود نمیتوان بهطریق نظامی بر داعش غلبه کرد بلکه باید اسد با آنها به مذاکره بنشیند: "مثل برجام رفتار کنیم، با قدرتها بنشینیم و به توافق برسیم که این داستان، فاتح نظامی ندارد. اسد نمیتواند مخالفان مسلح خود را نابود کند. آنها نیز نمیتوانند اسد را بهزیر