10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بچهها باید در حد کُشت همدیگر رو بزنند...🤔
❌ اتاق شخصی ممنوع
✅ بچهها باید سه جور با هم درگیر باشند :
1⃣ گفتاری
2⃣ رفتاری
3⃣ فیزیکی
🎙دکتر سعید عزیزی
------------------------------------------
مطالب بیشتر درباره شهدا در کانال
👈👈👈 قهرمان من 👉👉👉
بزن رو اسم کانال و عضو شو
شهیدی که وصیت کرده بود که جنازه اون رو با قفل و زنجیر خاک کنن
#شهید_غلامحسین_خزاعی در خط آخر وصیت نامه خود نوشت: در ضمن وصیت می کنم که زنجیرهایی را که خریده ام بدست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید...
ادامه مطلب در کانال
👈👈👈 قهرمان من 👉👉👉
بزن رو اسم کانال و عضو شو
شهید غلامحسین خزاعی در خط آخر وصیت نامه خود نوشت: در ضمن وصیت می کنم که زنجیرهایی را که خریده ام بدست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید...
برادر شهید، مامور اجرای این وصیت شد.
چاو می گوید: زنجیرها معمولی بود. تقریبا دو متر طول داشت. ساعت 9 شب زنجیر را برداشتم و با چند نفر از دوستانش به ستاد معراج رفتیم. شهدا را برای تشییع آماده کرده بودند. تابوت را آوردند و آن را باز کردند. با آرامش خوابیده بود. از دوستا نخواهش کردم وصیت را اجرا کنند اما هیچ کدام قبول نکردند. صورت حسین را بوسیدم. زنجیر را زیر دست و پایش انداختم و با نخ کاموا حلقه را گره زدم. باز هم صورت او را بوسیدم. به این ترتیب به وصیت عمل کردم.
برادر شهید ادامه می دهد: یکی از دوستانش از شهرستان تماس گرفت و گفت: حسین با استناد به آیه 49 سوره ابراهیم که می فرماید:«روز قیامت مجرمین را در حالی که دست و پایشان در زنجیر بسته است، محشور می کنند.» دوست داشت روز محشر با دست و پای بسته در زنجیر حاضر بشود تا لطف الهی شامل حالش بشود.
حاج قاسم سلیمانی بعد از شهادت غلامحسین رفته بود پیش پدر و مادرش، گفته بود: حسین عاشقی بود که همه عاشقش بودند. حسین عاشق اباعبدالله الحسین علیه السلام بود. برای امام حسین علیه السلام میسوخت و با تمام وجود اشک میریخت. از روی سوز و از روی اعتقاد اشک میریخت و وقتی دعا میخواند و قبل از همه و بیشتر از همه، خودش گریه میکرد.
#شهید_غلامحسین_خزاعی ، 22 بهمن 1364 به شهادت رسید و مزار این شهید عزیز در گلزار شهدای کرمان قرار دارد
خاطره ای که در ادامه می خوانید، نمونه ای از خاطرات درج شده در کتاب «زنجیرها» ست...
برگردیم
از منطقهی عملیاتی خیبر، همراهم آمد اهواز، تا به خانوادهاش تلفن بزند. همین که جلوی مخابرات ایستادم، نگاهی به خیابان انداخت و گفت: پشیمون شدم، برگردیم. نمیدانستم برای حرفش چه دلیلی دارد، برای همین قبل از حرکت نگاهی به اطراف انداختم. دلیل برگشتنش را فهمیدم؛ چند زن بدحجاب، گوشهی خیابان.
#شهید_غلامحسین_خزاعی
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دوربین مخفی
امامرضا در زِندان
🔰 به زِندانی که هیچ کَس و کاری نداره میگن: یک نفر ضامنت شده.
👈 زندانی با تعجب جواب میده: من که هیچ کَسیو ندارم 😭😭
------------------------------------------
مطالب بیشتر درباره شهدا در کانال
👈👈👈 قهرمان من 👉👉👉
بزن رو اسم کانال و عضو شو
مظلوم ترین مادر شهید ایران 😭
واقعیتی تلخ از شهادت فرزندش😭
شجاعت و صبر عجیب یک مادر😭
#شهید_یوسف_داورپناه
ادامه مطلب در کانال
👈👈👈 قهرمان من 👉👉👉
بزن رو اسم کانال و عضو شو
🛑 مادر شهید میگفت : من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم
برام تعجب بود که یک مادر شهید خودش این حرف رو بزند
پرسیدم : منظورتون چیه حاج خانم
🔻 مادر شهید گفت: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد.
🔻 کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، به او گفتند به خمینی توهین کن
ولی یوسف این کار رو نکرد.
به من گفتند به خمینی توهین کن.
گفتم هیچ وقت چنین کاری نمیکنم.
🔻 گفتند: بچه ات را میکشیم. ؛بازهم قبول نکردم.
🔻پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند
🔻 گفتند: به خمینی توهین کن؛ بازهم گفتم: نه
🔻 گفتند: کاری میکنیم که از غصه دِق کنی.
من رو با جنازه تکه پاره شده یوسفم کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند ؛ با جنازه پسرم تنها بودم.
🔻بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.
گفتم : من مادرم، با من این کار را نکنید، من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم.
گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم
🔻شروع کردم با دستان خودم برای پسرم قبر درست کردن،
هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری...
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم.
🛑 قبر که آماده شد گفتند خودت باید خاکش کنی.
دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم،گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر.
#شهید_یوسف_داورپناه
ادامه مطلب در پست بعدی..