📙 خاکهای نرم کوشک
🔹 حاج حسین یکتا:
💬 "خواندن کتاب
«خاکهای نرم کوشک»
یک دوره اخلاص است."
🔰 "خاکهای نرم کوشک" منتخبی از خاطرات خانواده و همرزمان شهید عبدالحسین برونسی در مورد ویژگیها و خصوصیات شهید است. کتاب با ارائه یک زندگینامه فشرده و مختصر هفتاد روایت کوتاه و خواندنی از ابعاد شخصیتی و زندگانی این فرمانده نقل میکند.
@Gharargah_mehshekan
•┈┈••✾🌷🕊🌷✾••┈┈•
فقط شهدا را که #تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده(#مرده) را هم
تفحص کرد و پیدا کرد!!
خود شان را...
#دل شان را...
عقل شان را...
.
گاهی در این #راه پر پیچ و خم!
مردانگی ، غیرت ، #دین ، عزت ، شرف ، #تقوا...
را گم می کنیم...
.
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما #گم می کنیم...
.
باید گشت و پیدا کرد...
نگردیم، وِل معطل هستیم!
باید بگردیم و در این #رمل زار دنیا!
که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر #رمل های #دنیا گم کند...
.
خودمان را پیدا کنیم...
ببینیم کجای قصه ایم...
کجای سپاه #مهدی عج هستیم...
کجا به درد #آقا خوردیم...
کجا #مثل آقا عمل کردیم...
.
کجا مثل #شهید_دستواره؛
اینقدر کار کردیم تا از #خستگی خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم!
.
کجا مثل #شهید_ابراهیم_هادی برای فرار از
گناه چهره مان را ژولیده کردیم...
.
.
حرف آخر!
به قول بچه های #تفحص؛
نقطه صفر صفر و #گرا دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست...
.
همون #مادری که وقتی #شهید_برونسی
راه را در #عملیات گم کرد!
وقتی #توسل به مادرش حضرت زهرا کرد!
.
حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و #مسیر را پیدا کردند...
.
پس #گرا و نقطه صفر صفر!
دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست...
🌹باشهدا رفیق شویم🌹
•┈┈••✾🌷🕊🌷✾••┈┈•
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی 📖 جلسۀ اول #ایمان @Gharargah_mehshekan
صهـبا-376561919_-210102.mp3
زمان:
حجم:
19.21M
🎧🎧بشنوید...
#استاد_سید_علی_حسینی_خامنهای
🔹طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن
📖 جلسۀ دوم: ایمان ۲
🗓 جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۵۳ شمسی، ۳ رمضان المبارک ۱۳۹۴ قمری
@Gharargah_mehshekan
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠
🎥 فیلمی از ترجمه دعای هفتم صحیفه ی سجادیه
🔺کاری از مرکز هنری رسانه ای راوی
💠
@Gharargah_mehshekan
━━━💠🌸💠━━━
🍃پیرمردی بود،که پس از پایان هر روزش
از درد و از سختیهایش مینالید؛
دوستی،از اوپرسید:این همه درد
چیست که از آن رنجوری؟
پیرمرد گفت:
بس که سرم شلوغ است!
دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم.
دوتا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم بیرون نروند.
دوتا عقاب هم دارم که باید آنها را هدایت و تربیت کنم.
ماری هم دارم که آن را حبس کرده ام.
شیری نیز دارم که همیشه باید آن را در قفسی آهنین زندانی کنم.
بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم.
مرد گفت:
چه میگویی؟
آیا با من شوخی میکنی؟
مگر می شود انسانی این همه حیوان را باهم در یکجا جمع کند و مراقبت کند!!؟
پیرمرد گفت:
شوخی نمیکنم اما حقیقت تلخ و دردناکی است
👈آن دو باز، چشمان منند،
که باید با تلاش و کوشش از آنها مراقبت کنم.
👈آن دو خرگوش پاهای گریزان منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند.
👈آن دو عقاب نیز دستان منند،
که باید آنها را به کارکردن آموزش دهم تا خرج خودم وخرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم.
👈آن مار، زبان من است که مدام باید آنرا در بند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو سر بزند.
و آن شیر، قلب من است که با وی همیشه در نبردم که مبادا کارهای شروری از وی سر زند.
و آن بیمار، جسم و جان من است، که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من است.
این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده...
━━━💠🌸💠━━━
@Gharargah_mehshekan