eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
111 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شـرابِ زنجبیلی در لبت شورآفرین شعرهای بی‌بدیلی چون تبت شورآفرین دل ز غوغای وصالت تا سحـر شـوریده‌سـر سر ز سوادی خیالت چون شبت شورآفرین تارِ گیسویت به هر زخمه نشانده نغمه‌ای هـر دلـی با ذکـرِ یا رب یا ربت شـورآفـرین هم‌کلامـی با تو از عهــدِ ازل، آهـی دمَـد چون دمِ گیرایِ عالی مشربت شورآفرین نیـک می‌تازی بر احوالِ غریبِ هر غـزل راکبِ خوش‌منظری و مرکبت شورآفرین کهکــشانی در نگاهـت جانفـشانی مـی‌کند مهر و مه با چشمک هرکوکبت شورآفرین ۱۴٠۳/٠۹/۱۳🌱 -❀✍️رشوند ﴿
رشوند(حوصله‌ی بحر) رسم دلدادگی، حوصله‌ی بحر.mp3
زمان: حجم: 5.36M
🎵ترنّم مهــر🎼 ‌ 🔹خوانش شعر🔹 رسـمِ دلدادگـی نمی‌دانی بر سرِ عهدِ خود نمی‌مانی 🌱 🎙شعر: رشوند ﴿ ﴾ آهنگ: تار، فریدون حافظی✓ مایه‌ی اصفهان ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ 🏴🏴🏴🏴🏴 نخـی از چـادر تو رشــته‌ی تسـبیح مـلک ذکر، پیوسته به انفاسِ تو در هفت فلک نفـسِ پاک تو را جـان جهـان غرقِ نیاز روز و شب چون گذرد از گذرِ حقّ نمک تا زمـین از تب لـبریز زمـان، سـوختنی است خاک، ماهی به دلش دارد و مهری به فدک نقشِ هستیِ دو عالم به نگاهت مشغول آه اگر حلقه‌ی اشکِ تو شود بابِ محک رشوند ﴿
چرا از من پنهان است؟ و دلگویه‌های تو از تو نالان؟ که دمی نه پیِ اینی و نه در بندِ آن! ای بی‌خبر از ضجّه‌های هر شبم از دوریِ ماهِ رویت... چندی از ابر برون آ و رخ بنما که چشمم از انتظارت، دیده‌ور است و گوشم از نوایِ سیمِ سه‌تارت، پُر شور و شر. دستی بر سَرم بکش تا لبم از طعمِ پاینده‌ی نامت، کام یابد و در اوهام، تابد. می‌بینی و در پرده نشستی که مگر از یافته‌های دیرینه‌ی خود، جرعه‌ای معرفت از جامِ لبانی نوشی...🪴 ۱۴٠۳/٠۹/۱۴ -❀✍️رشوند ﴿
نمِ باران به جـاده‌های خیال غمِ هجران چه باده‌های محال، چکد از چشمِ منتظر چون اشک زده بر لحظه‌ها ز جامِ جمـال مهــر و مـاه از ترنّمش لبریز تبِ عشقش فکنده شورِ وصال ۱۴٠۳/٠۹/۱۵🌧 -❀✍️رشوند ﴿
دل که آویخته از زلـفِ کمـندی چندی لبمم آمیخته با شعرِ چو قندی چندی رهروِ عشق که آکنده ز لطفِ غمِ توست دارد امّـید که سرمســت، بخـندی چندی غزلی چشم به راهست و غزالی به گریز در امان نیسـت، خیالی ز گزندی چندی گرچه دنیای غریبی به دلم رخنه‌گر است غـربتـم نیـک بوَد گـر بپســندی چندی پرنـیـانِ خـمِ گیســـویِ تو و بادِ صـبا شعرِ ناب است که تابیده پرندی چندی دلِ سودازده را زآتشِ رخسارِ خوشت به تبِ قهر بسوزی چو سپندی چندی رو گرفـتی ز من و عشـوه کـنان جـان مرا کو به کو بردی و بستی تو به بندی چندی ۱۴٠۳/٠۸/٠۳ -❀✍️رشوند ﴿ 🌱 🌱
خوابِ گرمی که به چشمانِ خمارت آید شــورِ مســتی چه دلآویز کـنارت آید نغمه‌ی‌عشق، که صد چنگ زند بر خم زلف نفـســی عطــرفشـــان، زان لبِ نارت آید آه از این فاصله‌ها کز غمِ رویت لبریز ناله‌ها در پیِ دل در شبِ تارت آید رخنه‌ای کرده به هر روزنه‌ی وهم و خیال غـزلِ چشـمِ غـزالی که شکارت آید هرچه وابستگیِ شعر به زلف افزون‌تر واژه‌‌، وارســته‌ی گیســـوی نگارت آید ۱۴٠۳/٠۷/۲۹ -❀✍️رشوند ﴿
رخنه‌ای کرده به هر روزنه‌ی وهم و خیال غـزلِ چشـمِ غـزالی که شکارت آید 🌱
بوسه بر لعلِ لب و عشوه خریدن ز نگاهی مایه‌ی جان طلبد، سنگـدلِ چشـم سـیاهی خنده‌هایی که غزل‌سـازِ دلِ زار و نزار است سوزها داده به لب‌ها که تبی گشته ز آهی گرچه هر روزنه از عشق بتابد به دلِ شب روشـنی‌های عیان‌تر بدمـد، وقتِ پگاهی برگرفـتـی و بریدی و رمـیـدی و تنیـدی چهره از دیده و عهدی تو ز یاری به گناهی شعرِچشمان تو غوغای سحرگاهِ خیال است شور بنشان به لبِ شاعرِ شب‌خیزِ نگاهـی -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ ﴾ ۱۴٠۳/٠۷/۱۵
شاخه با ریشه‌ی خود حرفِ پیاپی دارد که لبـش مـیل دمـیدن چو لبِ نی دارد غنچه‌شوقی‌به‌شکوفاشدنش‌هست،هنوز که‌صبامست‌وغزلخوان به‌کفَش می دارد خاک، پُر آب شــده همـچو غـزلـهای دَری تُرک و تازی چه کند فهم، چه‌ها وی دارد؟ سیب هر سال در این فصل شکوفا نشود باغــبان کـرده فـرامـوش کـه گُل کِـی دارد؟ در دلِ باغ چه رازی است كه در فصلِ خزان هـوسِ بوسـه‌ی سیبی به لبش هی دارد ۱۴٠۳/٠۹/۱۹🌱 -❀✍️رشوند ﴿ نقیضه‌ای بر این سروده‌ی دل‌گزا... 👇🏻 شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد باغ امسال،چه پاییز عجیبی دارد غنچه، شوقی به شكوفا شدنش نیست دگر با خبر گشته كه دنیا چه فریبی دارد خاك كم آب شده،مثل كویری تشنه شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد سیب هر سال در این فصل شكوفا می شد باغبان كرده فراموش كه سیبی دارد در دل باغ چه رازی است كه در فصل بهار باز از زردی پاییز نصیبی دارد
«سبز، قرمز، سرمه ای؛ فرقی ندارد رنگ‌ها صورت تو روسـری‌ها را چه زیبا می‌کند!» 🌸 🌸 🌸 گاه یک لبخندِ دلخواهت چو آهی بر لبم شعرِ نابی می‌شود هر واژه غوغا می‌کند
243.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عسـلِ نابِ لبت لُعـبتِ نازِ دلِ کیست؟ این صدای غزل‌افروزِ تو سازِ دلِ کیست؟ تا زبانِ خوشِ شعـر از لبِ تو نقـل کند واله‌مانده‌است‌که‌این‌حُسن،نیازِدلِ‌کیست؟ چشـمِ گـیرای تو از رؤیتِ رویا سـرشـار روز و شب، روزنه‌ی قبله‌ی رازِ دلِ کیست؟ رهِ خوابی بزند چشمِ سیاه از دلِ شب لبِ نالانِ سحــر، نایْ نوازِ دلِ کیست؟ تا تپش‌های‌دلت‌ تاب‌وتبی داده به‌عشق عشق،حیران‌که‌چنین‌حال،ترازِ دلِ‌کیست؟ ۱۴٠۳/٠۹/۲۱🍯💛 -❀✍️رشوند ﴿