eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
111 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
حجـره‌ی عطــر فروشیت که افـتد گذرم واله از هر نفست مست و ز خود بی‌خبرم جرعه‌ای ناب از انفاسِ هنرپرورِ تو تا به جامِ دلم افتد به جهانی دگرم ای که گفتی نفسِ عشق، پر از آه شده نفسـی تازه بده کز دمِ تو پُر شـررم تا صفـای نفسـت هســت عجـین با هوسـم چون هوس هر نفسی شعله بیفکنده سرم من چه گـویم ز خوشـیِ نفـسِ باده فـروش مستی افزوده به هر شعرِ پُر از شور و شرم نفـسِ ناب‌تر از جانِ سـحـرگاهـیِ تو طرب افکنده به لب‌های شبِ بی‌سحرم ۱۴٠۳/۱٠/۱۸ 🌹 -❀✍️رشوند ﴿
ای شـرابِ زنجبیلی در لبت شورآفرین شعرهای بی‌بدیلی چون تبت شورآفرین دل ز غوغای وصالت تا سحـر شـوریده‌سـر سر ز سوادی خیالت چون شبت شورآفرین تارِ گیسویت به هر زخمه نشانده نغمه‌ای هـر دلـی با ذکـرِ یا رب یا ربت شـورآفـرین هم‌کلامـی با تو از عهــدِ ازل، آهـی دمَـد چون دمِ گیرایِ عالی مشربت شورآفرین نیـک می‌تازی بر احوالِ غریبِ هر غـزل راکبِ خوش‌منظری و مرکبت شورآفرین کهکــشانی در نگاهـت جانفـشانی مـی‌کند مهر و مه با چشمک هرکوکبت شورآفرین ۱۴٠۳/٠۹/۱۳🌱 -❀✍️رشوند ﴿
گلِ پیوســـته بهـــاران طــرب آذینِ دلم خش‌خشِ رختِ‌تنت رخنه به هر چینِ دلم هرچه افیون شده افزون به فراروی خیال خواب در چشـمِ خمارت شـده تسکینِ دلم مژه‌هایت که به تسخیرِ خِرَد مشغول است مرزِ بی حدّ جنونش شـده پَرچینِ دلـم تا در آئیـنه‌ی رویت بدمـد حُسـنِ نظـر آهِ جانســـوزِ پیاپی شـده آئیـنِ دلم ای صفای غزلِ نامده از عالمِ غیب واژه واژه نفسـت همـدمِ دیرینِ دلم ۱۴٠۳/٠۹/٠۵🌱 -❀✍️رشوند ﴿
من پرسشی بی‌پاسخ، به رویایِ زندگی هستم که صبوری‌ها را از دل ربوده‌ام و پیوسته به کرانی ناپیدا وابسته‌ام... با جرعه‌ای زلال از محبّت، معرفتی به کف آورده‌ام که در ضمیرِ ناخودآگاهِ خود به آگاهیِ نابی رسیده‌ام... من این ارمغان را از تو دارم، ای که پنهان در جانی و پیداتر از دل به تنم تنیده‌ای... :) 🌱 -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
‌ای روحِ شعر، از نفست گشته منجلی ای پادشـاهِ عالـم و آدم علـی علـی یک شمّـه از مقـامِ رفیعـت شـد آسمـان مهری دمید، عشــقِ تو در جانِ کهکشان سوری دمیده بر دل مستانِ نور تو شوری فکنده بر لب یاران سرور تو دستی فشانده در پیِ اسرار عالمی مستی چشانده بر نیِ هشیار آدمی ای کائنات، در قدمت بر مدارِ مهر جانِ جهان ز خمّ تو برده قرارِ مهر شـورِ ولایتت به جهـانی دگر ببر آیینِ مهر خود به زمانی دگر ببر آیینه‌ی جهـان که در اوصافِ روی تو حیران شدست تا چه نماید به سوی تو، پروانه وار گشـته ز انوار سـرمـد است رویِ رُسُل خلاصه به رخسار احمد است هر دو جهـان، مطیعِ ولای علی شود جان‌ها ستانده تا به فـدای علی شود ✨💛✨ -❀✍️رشوند ﴿
زندگی از شـوق رویای‌ وصـالی غـرقِ خواب‌ عشق، دنبالِ غمی می‌گردد و حسّی خراب ذرّه ذرّه از غبارِ جانِ ما بر بامِ دل بالِ تُرد پر زدن را یافته همچون حباب نیســتـی در کار مشـتاقـان فکــنده طـرح نو با فنا سرخوش شود احوال هستی چون سراب نغمه‌ی محزونِ مهری بر لبِ سوزانِ شب شــور باریـده به گرمــای وجودِ آفـتاب ای صفای خاطرِ شوریدگان آهی فرست تا برافـروزد چـراغِ راهِ عشـقـت، ماهــتاب هر چه دنیـای ورای فهـمِ ما پیچـیده‌تر راست‌تر می‌گردد این انگیزه از افکارِ ناب ۱۴٠۳/٠۲/٠۸ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
دلتنگ توام... ای تو غافل ز پریشانیِ احوالِ دلم دوست دارم که تو را تا ابد از دور تماشا کنم و غرق در جلوه‌ی جانانه‌ی سرریزِ تو در وهم شوم ای همه بود و نبودم ز وجودت سرمست از ازل، عشقِ رخت در دلِ من بوده و هست پس هم‌آوازِ دلم باش که در عمقِ نهان‌خانه‌ی خود گاه در ظلمتِ گیسویِ شبت مویه کنان تا دمِ صبحِ رخت، داد و هواری بزنم... دلتنگ توام... 🌧 -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
چشمت شرابخانه‌ی جانانه‌ی من است پلکی بزن که رونقِ میخانه‌ی من است هر مژّه‌‌ی سیه که ز بختِ دلم خَم است خَمــرِ بهشــت بارد و دُردانه‌ی من است کامـی اگـر دهــد لبِ لعـلت به این غـزل شعرم شراب و لعلِ تو پیمانه‌ی من است خوابی که با خیالِ تو خیزد ز چشـمِ مست مرغِ دلِ رمـیده‌ ز کاشانه‌ی من است شـوقـی تنیده با تب و تابِ ترانه‌ای هر زخمه‌ی سه‌تار که دیوانه‌ی من است شـوری فکـنده مـاهْ جبینی به هـر طنیـن زین مهرِ پر فروغ که هم‌خانه‌ی من است ۱۴٠۳/۱٠/۲۹🌱 -❀✍️رشوند ﴿
گفـت: معذورم بدار از دردِ عشـق خسته جانم از غمِ شب‌گردِ عشق عشق، سیّال است و جانم بیقرار کی خیالی می‌رسد تا گَردِ عشـق؟ رنجِ بسـیارم دهـد شـورِ غـزل چون غزالی زخمی از ناوردِ عشق بس کن این آهِ دل‌افروزت که لب آتشـی دارد ولی دم‌سـردِ عشـق دردِ من درمـان نگـردد زین هوس بس کن این بُرد و شکستِ نَردِ عشق این چنین می‌گفت و از خود می‌گریخت غافـل از تسـکـینِ درد از دردِ عشــق ۱۴٠۳/٠۸/۲۵🔥 -❀✍️رشوند ﴿
چشمت که گرم خواب سحرگاه می‌شود ســـوزِ دلــم قـــرینِ غـــمِ مـــاه می‌شود با اَنجُـمی که انجمـنِ مهــر و مـه زده هر واژه شعــر نابی و دلخـواه می‌شود ای روشـنایِ خاطـرِ خلوت گزیده‌ام با مـهـــر روی تو نفســم آه می‌شود -❀✍️رشوند ﴿
شهپرِ بالِ خیالت که همایونِ من است باز کــرده دری از خُلـــد به هر بال و پری 🌱