هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
نفست عطر بهشت است خودت میدانی
زین سبب لطفِ لبت را به غـزل بنشانی
گاه یک آهِ تو سرمست به قصد دل و جان
هوسی ساخته تا شور و طلب بفشانی
هرچه از زلفِدلآویز تو آویخت خوشاست
دلِ آشـفــتهی ما را ز خَمَـش نرْهـانی!
کم کن این فاصله را ای که نشستی به دلم
در دلم هسـتی و از دیدهی من پنهـانی
گرچه یک عمر به پایت دل و جانم فرسود
به فـدای سـرت ای دوسـت، دلی و جانی
شوقت افزوده مجالی به حوالی جنون
چه خیالی که غمت هست فرا عقلانی
ماهِ رویت به طربناکیِ احوالِ سحر
مهـر باریده و هر روزنهای نورانی
فرصتی ده که حضورت به صفایدلِشب
جذبهای فـوقِ تصوّر بدَمَد هـر آنـی
چشـمهی نور که تابیده به قلبِ لحظات
رخنهی عشــق درافتاده به هر ایمـانی
۱۴٠۳/٠۶/٠۷
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
پینوشت:
تصویر برگرفته از هوشِ مصنوعی در پاسخ به این سروده است. 🌱
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
غـزلـی نابتر از لعلِ لبت نیست که نیست
خوابیآشفتهتر از زلفِشبت نیست که نیست
تا غـزالـی ز خیالاتِ دلم در گذر است
رهزنی غیبتر از تابوتبت نیست که نیست
ای صفــای رخِ تو جلـوهی جانانهی صبح
سحری کو که خمار از طلبت نیست که نیست
نفــسِ پاکِ تو پیوســته و پاینـده بوَد
که لبی در هوسِ آن رطبت نیست که نیست
شــورِ پیدای تو از نورِ نهـــانت لبریز
عشقوعرفان به لطیفیِلبت نیست که نیست
۱۴٠۳/٠۷/۲۵
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
دل که آویخته از زلـفِ کمـندی چندی
لبمم آمیخته با شعرِ چو قندی چندی
رهروِ عشق که آکنده ز لطفِ غمِ توست
دارد امّـید که سرمســت، بخـندی چندی
غزلی چشم به راهست و غزالی به گریز
در امان نیسـت، خیالی ز گزندی چندی
گرچه دنیای غریبی به دلم رخنهگر است
غـربتـم نیـک بوَد گـر بپســندی چندی
پرنـیـانِ خـمِ گیســـویِ تو و بادِ صـبا
شعرِ ناب است که تابیده پرندی چندی
دلِ سودازده را زآتشِ رخسارِ خوشت
به تبِ قهر بسوزی چو سپندی چندی
رو گرفـتی ز من و عشـوه کـنان جـان مرا
کو به کو بردی و بستی تو به بندی چندی
۱۴٠۳/٠۸/٠۳
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید🌱
#زندگی🌱
شـوقِ دیدارِ تو از مـرزِ جنون میگذرد
لحظاتم پیِ هم غرقهی خون میگذرد
تا دلِ ریشِ مـرا کوک زند، رویایی
رشتهی وصل از اعماقِ قرون میگذرد
ساقیِ چشمِ تو با جرعهی نابِ نگهش
شور افزوده به حالی که درون میگذرد
خندهی مسـتِ تو و حُسـنِ دلاویزِ غـزل
چونخیالیاست که از وهمْ برون میگذرد
۱۴٠۳/۱٠/٠۷🌱
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
از بلندای آسمان، حوصلهی بحر.mp3
زمان:
حجم:
2.17M
🎵ترنّم مهــر🎼
🔹خوانش شعر🔹
#پارسی_سره
از بلندای آسـمـان یک چند
یاد گیسوی تو فکنده کمند
🌱
🎙شعر: رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
آهنگ: شورِ عشق
فریدون شهبازیان
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصهی فرهنگ و هنر
_
_
「•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی •
⇢「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini 」
#فرهنگ
#هنر
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
زندگی از شـوق رویای وصـالی غـرقِ خواب
عشق، دنبالِ غمی میگردد و حسّی خراب
ذرّه ذرّه از غبارِ جانِ ما بر بامِ دل
بالِ تُرد پر زدن را یافته همچون حباب
نیســتـی در کار مشـتاقـان فکــنده طـرح نو
با فنا سرخوش شود احوال هستی چون سراب
نغمهی محزونِ مهری بر لبِ سوزانِ شب
شــور باریـده به گرمــای وجودِ آفـتاب
ای صفای خاطرِ شوریدگان آهی فرست
تا برافـروزد چـراغِ راهِ عشـقـت، ماهــتاب
هر چه دنیـای ورای فهـمِ ما پیچـیدهتر
راستتر میگردد این انگیزه از افکارِ ناب
۱۴٠۳/٠۲/٠۸
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
نفست عطر بهشت است خودت میدانی
زین سبب لطفِ لبت را به غـزل بنشانی
گاه یک آهِ تو سرمست به قصد دل و جان
هوسی ساخته تا شور و طلب بفشانی
هرچه از زلفِدلآویز تو آویخت خوشاست
دلِ آشـفــتهی ما را ز خَمَـش نرْهـانی!
کم کن این فاصله را ای که نشستی به دلم
در دلم هسـتی و از دیدهی من پنهـانی
گرچه یک عمر به پایت دل و جانم فرسود
به فـدای سـرت ای دوسـت، دلی و جانی
شوقت افزوده مجالی به حوالی جنون
چه خیالی که غمت هست فرا عقلانی
ماهِ رویت به طربناکیِ احوالِ سحر
مهـر باریده و هر روزنهای نورانی
فرصتی ده که حضورت به صفایدلِشب
جذبهای فـوقِ تصوّر بدَمَد هـر آنـی
چشـمهی نور که تابیده به قلبِ لحظات
رخنهی عشــق درافتاده به هر ایمـانی
۱۴٠۳/٠۶/٠۷
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
پینوشت:
تصویر برگرفته از هوشِ مصنوعی در پاسخ به این سروده است. 🌱
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
تکّههای شکستهای هستم
کز فروغِ جمالِ تو مستم
یک نظر کرده چشمِ سرمستت
وان نظر برده صبر از دستم
از امـید وصـال تو سرشار
لحظه لحظه به مهر پیوستم
من به زلفِ تو میخورم سوگند
که به هر خـمّ و حلقـه پابستم
۱۴٠۳/٠۵/۱۶
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
دلِ غربتزدهام همچو وطن دیده تو را
در تنـیّ و چقَدَر دور ز تن دیده تو را
به ســراپردهی جــانـم غــزلــی عطــرفشــان
مستِگیسوستکهمُشکی ز ختن دیدهتو را
روی تو با دل تو نیست یکی در همه حال
همچو من خلقِجهان فتنهفکن دیده تو را
رخنهای کرده در ایمانِ من آن مژگانت
هرچه نورُسته فِتَن واله چو من دیده تو را
هوسی غرقِ خیال است که انفاسِ خوشی
طرب افکنده که رخسـارِ سمن دیده تو را
۱۴٠۳/٠۵/۲۸
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
تا گل انداخته بر چهرهی خوش منظرِ تو
عشق، دیوانهتر از من شده در محضرِ تو
دلِ آشفتهتر از زلف، به لطفِ لبِ لعل
در ســـراپردهی تو حلقـه شــده بر درِ تو
گرچه راندی ز درت سوز و گدازم بنگر
کاین همه شور برانگیخته شعرِ ترِ تو
آه، گفتی که بساست اینهمه داغیِ جنون
عقـــل شـوریدهترم کــرد، فــدای ســـرِ تو
۱۴٠۳/٠۵/۲۳
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
شعــرهـای آتشــینـم در قفس
بال و پر بسته کم آورده نفس
پارههای قلبِ من در سینهام
انعـکاســـی از دلِ آییــنهام
میخروشد یادِ تو در جانِ من
ذکـرِ لعـلت آتشِ ســوزانِ من
شعلهای در شعرِ من آمیختی
شورِ بی حدّی به کامم ریختی
زندگـی ساز است، لعـلِ دلبرت
پردهی ساز است، زلفِ شهپرت
تا لبـت قـندِ مکـرّر میدهد
از خمِ زلفت طربها میجهد
ذرّههــای مهــــرپرور گشــتهام
چون نفسهایت معطّر گشتهام
گاه غرقم از خروشِ اشکِ خویش
گاه مینالـم ز رنـجِ قلــبِ ریش
آه بارد بر لبـم لـعــلِ لبت
شوق کارد در دلم شورِ شبت
شانهای خواهم شدن در موی تو
روشـــنی یابم ز مـــاهِ روی تو
روی و مویت مایهی راز و نیاز
روز و شب قلبت قرینِ قهر و ناز
ای فـروغِ روی تو ایمـان من
جلوهای از چهرهات چون جان من
لحظهای بر جانِ من تابیدهای
نورِ ایمـانِ مـرا سـنجیدهای
ای جهانتابِ دلم ای نورِ محض
ای نهان و آشکارا شورِ محض
شور و غوغایت به دل شوریدهتر
سوز و سودایت به سـر ورزیدهتر
مــهــــــرورزیات کـلامـی تازه است
شعر میبخشد که کامی تازه است
۱۴٠۳/٠۸/٠۴
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی