eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
110 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
از بلندای آسمان، حوصله‌ی بحر.mp3
زمان: حجم: 2.17M
🎵ترنّم مهــر🎼 ‌ 🔹خوانش شعر🔹 از بلندای آسـمـان یک چند یاد گیسوی تو فکنده کمند 🌱 🎙شعر: رشوند ﴿ ﴾ آهنگ: شورِ عشق فریدون شهبازیان ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
غم، که دنیای دل‌افروزِ مرا می‌بیند گلِ حسرت ز گلستانِ دلم می‌چیند دیده دریای غم از سینه‌ی صحرای جنون برتر از عقــل، صفـایی و وفـا می‌بیند نفسی نیست که آغشته‌ی داغی نشود آه از این تلخـیِ ممـتد که دَمـم بگـزیند ۱۴٠۴/٠۲/۲٠🌱 -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
امیدی می‌تراود در دلِ ما گُل و نور و ترانه در گِلِ ما طـرب در جـانِ ما شـوری تپیده تَبَش چون قلبِ ما همدم ندیده تقرّب در مـقـام قـدسـیِ یار توسّل می‌کند هر لحظه هموار به جز رحمت به درگاهش ندیدیم اگـر چـه محنتِ دنیـا کشـیدیم به ذکری مهرپرور در سروریم قرینِ درد، امّا پر غـروریم حضورش با خلوصِ قلب، سرگرم تسـلّط یافـته بر لحـظـه‌هـا نرم تلالو کرده خورشـید وصالش به جانِ روز و شب بارد جمالش جمالش با کمالش هم‌کلام است گهی درمان، پیِ دردش غلام است به دنیـایی ورای فهم و ادراک تحمّل، می‌فشاند گُل بر افلاک بیا کـز عالـمِ معـنا بخوانیم که غم‌های جهان از دل برانیم غمِ دنیای دون در خلوتِ دل نیابد مأمنی از هـیبتِ دل دلِ شیداییِ ما وقفِ عشق است کفِ هر آرزو و سقف عشق است نگاهـی آسـمـانی در دلِ ما نشانده اضطراب و مشکلِ ما نسیمِ وصلِ جانان است، یارا سعـادت همـدمت بادا نگارا ۱۴٠۲/۱۱/۲۶ نیمه شب -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
گویا نفست نسیمِ صبح است زلفِ سیهت حریمِ صبح است صبح است و دلم فدای رویت رویت شـده مبتـلای مویت مویت به کمندِ آسمانی دارد چه اســیرِ بی‌زبانی با نغمه‌ی خوش به چنگ دارد جـانـی کـه دلِ ترنگ دارد با خنجــرِ ابروانت ای مسـت زخمی بنشان به غافل از دست هـر تار ز زلـفِ خوشـنوازت شرحی بدهد ز سوزِ سازت شوری که به قصدِ دلربایی آغشته شده به هر نوایی از گرمـیِ هـر نوازشِ شعر باریده هوس ز خواهشِ شعر از رامـشِ دل به هر ترانه صد شعله ز جان کشد زبانه دل، واله‌ی رویِ لاله زارت اشکی شده رویِ گلعذارت از بی‌خبـری دلم به جـان است چشمم به ره و تنم خزان است عمری است که دل ز جان رمیده جانم ز پی‌اش چه خوش خزیده امّـیــدِ وصـالِ تو خــیالی است بوسیدنِ لعلِ تو چه حالی است روز و شبِ عاشقانِ مدهوش فرقـی نکـند ز شـوقِ آغـوش الطافِ نهـــان و آشـــکارا شوری بدمد ز دور ما را ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿
مست است نسیم صبحگاهی در زلف تو از شـــرارِ آهــی لطفت نشود نصیب هر مست زلفـت برهــان ز هر نگاهـی سرگشته دلی که بی‌پناه است در زلـفِ خودت بده پناهـی ای شور و طرب، قرینِ رویت از زلف، فشـان غـبارِ راهـی آویخــته از کمـــانِ زلفــت صیدی که نشسته در تباهی کِی فکر رهایی‌اش به سر هست؟ کـز زلـف تو می‌دمــد پگاهــی امّیــدِ وصــالِ صبـحِ رویت در شامِ سـیاهِ زلف، ماهــی ای روی تو نورِ چشمِ شاعر شعری بجهد ز زلف، گاهی ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿
زیر پایت را نگاهی کن که دل بشْکُفد همچون گُلی از جانِ گِل پایِ سیمـینت دل‌افروزِ من است شعله‌ی آه است و جانسوز من است جانِ شیداییِ من در پای تو از تمــنّای تو شد رسوای تو زیر لب با ذکرِ وصلت هرنفس پا به پایت می‌دود شـورِ هوس پایِ عهدت عمرِ من بر باد رفت بر وجودِ لحـظه‌هـا بیـداد رفت از لطیفی‌ات چه‌گویم؟ هرچه‌هست پای ســـرو بوســتانی را شکســت پای رفتن نیست در سروِ سهی ور نه افتد در پیِ مهـرِ مهـی در خمارین چشمکِ آهوی تو کِـی ز پا افتد؟ تبِ جادوی تو خلقِ عالم واله‌ی حالِ تواند پایمـردانِ پر و بالِ تواند دل نمـانده که نبرده موی تو پای درسِ عشقِ مهرِ روی تو روی تو چون موی تو آشفته است در سراپایت هوس‌ها خفـته است تا هوس بیدار گردد یک زمان شور برپا می‌کند شوقِ نهان کی به پایت می‌رسد پایِ غزال رقـص آهـویِ جمـالت در خیال شعرِ من از رقصِ گیسو پا گرفت تا سراغـی از دلِ شــیدا گرفت چون نسیمی در سحرگاهی دمَد دل به پا دارد که وی آهی دمَد ۱۴٠۳/٠۸/۱۶ -❀✍️رشوند ﴿
IMG_۲۰۲۴۱۰۳۱_۱۳۳۱۴۷.jpg
حجم: 3.39M
به شـــبروان خیالت اشــارتی به عــنایت میسّر است که حاجاتِ دل دهی ز بنانت -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
نفسِ پاکِ تو و بادِ صـبا غـرقِ خیال خفتگان بی‌خبر از فرصتِ سرشارِ جمال به دل‌آویزی گیسـوی شب و رویِ سحـر دلِ آکنده ز مهرم شده چون اشک، زلال تب که آویخـته از داغِ رُخـت در لحـظات لب درآمیخته با خونِ جگر در همه حال عمر، بیهوده‌ گذشت‌ و نفسی‌ تازه‌ نشد داغِ هجـرانِ تو فرسـود دلِ غـرقِ مـلال -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
هر روزنه‌ای از این جهان یک هنر است خود دوخـته دیده بر خیالی به در است بشـنو که ز هـر کـرانه فـریاد زند بنگـر که وجـودِ غایبت در نظـر است ۱۴٠۳/٠۹/٠۱🌱 -❀✍️رشوند ﴿
آفـتابی می‌درخشـد از جبینت شعرِ نابی می‌تراود در قرینت لحظه‌های بی‌بدیلی مستِ لعلت بیدل و مشتاقِ وصلت در کمینت ای دلیلِ بیدلی‌های خلایق دلْ دلِ بیجایِ ما کرده غمینت اضطرابی در دل و جانت عیان است التـهــابی در وجـودِ مــا حَزینت هرچه از تحسینِ رویت گرمِ عشقیم ذرّه ذرّه جــانِ مــا عشــق آفرینت تا در آن انگشتری جان‌ها رکاب است چـکّه چـکّه خونِ دل گشــته نگینت ۱۴٠۳/٠۹/٠۱☀ -❀✍️رشوند ﴿
به شــبروان خیالت اشـارتی به عــنایت میسّر است که حاجاتِ دل دهی ز بنانت -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
💛🌱 ای تمامِ دلِ من معـنیِ چشمِ غزلت زیرچشمی نگرانی که پریشان نشود