eitaa logo
قاصدکی برای امروز...
127 دنبال‌کننده
704 عکس
148 ویدیو
1 فایل
خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است...🍁❄️ @Cr7zelatanrko @ghasedakmkh
مشاهده در ایتا
دانلود
وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود   هرکجا هُدهُد دانا برَوَد کُنج قفس جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود   سرزمینی که درآن قحط شود آزادی گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود   باغبانی که به نجار دهد باغش را فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود   ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش وای از آن لحظه که هنگامه ی طوفان بشوَد 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
هم نشین گل اگر باشی معطر میشوی سرتر از صدها گلاب نابِ قمصر میشوی همنشین با بی خردبی اعتبارت میکند پیش استاد سخن بی شک سخنور میشوی از زمین بگذر مسافر خانه ای متروکه است آسمان باشی گذرگاه کبوتر میشوی هم صدای بلبل خوشخوان نباشی جغد شوم پیش لامذهب بدان کم کم تو کافر میشوی عشق را معنی به بد مستی مکن سنگ صبور پیش لیلای زمان مجنون دیگر میشوی
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
رسد به خوشهٔ پروین و ماه اگر دستم همه بچینم و آویزمش به گردن تو
نترس قایقِ من؛ موجی که غرق نکند، بالاترمان می‌برد‌. ‌ 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید... واژه‌ها را باید شست... 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
من نه آن بودم که آسان رفتم اندر دام عشق آفرین، بر فرطِ استادیِ آن صیاد باد... 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
نفس در دل‌ گره دارم نگه در دیده معذورم خطی از نقطه بیرون نیست در دیوان آدابم 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
☯️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی روزی جوانی نزد پدرش آمد و گفت: دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم من شیفته زیبایی این دختر وجادوی چشمانش شده ام، پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟ پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست وتو نمیتوانی خوشبختش کنی، او را باید مردی مثل او تکیه کند، پسر حیرت زده جواب داد، امکان ندارد پدر کسیکه با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما! پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته شخص صاحب منصبی چون من است پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط با من ازدواج میکند!! بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسیکه بتواند مرا بگیرد با اوازدواج خواهم کرد!! و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پدر؛ پسر ؛قاضی ؛وزیر و امیر بدنبال او، ناگهان هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!! من دنیا هستم!! من کسی هستم که اغلب مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از دینشان ، معرفتشان غافل میشوند و حرص و طمع انها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالیکه هرگز به من نمیرسند... 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید هرجا گرفت نم‌نم باران، ... دلم گرفت با خنده گفتمش: به سلامت… سفر بخیر… وقتی که رفت، از تو چه پنهان... دلم گرفت بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت مانند عصر جمعه‌ی تهران دلم گرفت 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌
213_62838872729894.pdf
4.12M
رمان «خار و میخک» اثر اسطوره مقاومت کل تاریخ فرمانده شهید، اسطوره حماسه ((یحیی سنوار )) 👉 @ghasedakmkh 👈 به ما بپیوندید🙂🍁🍂 ... ‌