ام البنین یعنی چه؟.MP3
32.22M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🖤ام البنین یعنی چه؟
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
☘🐸 قورقوری 🐸☘
داستان زیبای بچه قورباغه که از بی آبی رودخانه ناراحته!!!!! با هم این داستان زیبا را بخوانیم...
‼️آن روز، قورقوری توی دلش یک عالم غصه داشت، چون که رودخانه آب نداشت.
بچه قورقوری ها دلش را که نمی دیدند، فقط آوازش را می شنیدند. از این سنگ به آن سنگ می پریدند و بازی می کردند.
قورقوری هم به آسمان نگاه می کرد.
آن شب هم قورقوری توی دلش یک عالم غصه داشت، چون که رودخانه آب نداشت.
بچه قورقوری ها دلش را که نمی دیدند، فقط آوازش را می شنیدند. چشمشان را بستند و لالا لالا خوابیدند.
قورقوری به آسمان نگاه می کرد.
فردا شد. ابرها آمدند. بارام بارام صدا کردند. اول چِک چِک، بعد شُر شُر باریدند. غصه ها از دلِ قورقوری رفتند. جایش یک عالم خوش حالی آمد. صورت گِردالی اش پر از شادی شد.
قورقوری زیر شُرشُرِ باران دنبال بچه هایش دوید. از این سنگ به آن سنگ پرید.
آواز خواند و صدایش به آسمان رسید.
#قصه_متنی
╲\╭┓
╭🐸☘
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
درخت تنها و رود باریك .MP3
34.5M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌳درخت تنها و رود باریک
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
اولین اصل ، در تنبیه کودکان این است که هرگز فرزندتان را در حضور نفر سوم تنبیه نکنید حتی اگر نفر سوم خواهر و برارش باشد .
شرمندگی ،خجالت و تحقیر شدن یا باعث میشود فرزندتان طغیان کرده و برای اثبات خود با شما بجنگد ؛ یا او را تبدیل به کودکی مضطرب و خجالتی میکند.
╲\╭┓
╭💜✨
🦝🌳قاقُم 🌳🦝
(حیوانی شبیه به راسو)
یکی بود یکی نبود. یک روز زمستانی خیلی قشنگ که جنگل لباس سفیدش را به تن کرده بود، قاقُم کوچولو از لانه اش بیرون آمد. قاقُم کوچولو که برف ها را دید، خیلی خوشحال شد. او یک گوله برف درست کرد و شروع کرد به بازی کردن، اما اصلاً به او خوش نمی گذشت. چون دوستانش نبودند.
همه ی دوستان قاقم کوچولو در فصل زمستان می خوابیدند و در فصل بهاربیدار می شدند.
قاقم کوچولو با خودش گفت: چی کار کنم، اینجوری که خیلی حوصلم سر می ره؟ بهتره برم و چند تا از دوستام مثل جوجه تیغی و سنجاب خانم رو بیدار کنم.
قاقم کوچولو رفت تا دوستانش را بیدار کند اما نتوانست آن ها را پیدا کند.
قاقم کوچولو گفت: خب، حالا که همه ی حیوونای جنگل حتی هکتور خرسه هم خوابه من می تونم از این فرصت استفاده کنم و یه کمی اونو اذیت کنم.
قاقُم کوچولو یواشکی به پوزه ی هکتور خرسه نزدیک شد و داخل اون فوت کرد.
هکتور خرسه بیدار نشد، اما یک خر خر بلند از روی عصبانیت کرد که قاقُم کوچولو از ترس سفید شد و پا به فرار گذاشت.
چند روزی گذشته ولی پوست قاقم کوچولو هنوز سفیده و تغییری نکرده.
قاقم کوچولو فهمیده از وقتی که پوستش سفید شده دیگر روباه ها و گرگ ها نمی توانند او را پیدا کنند و بخورند.
به خاطرهمین رنگ قاقُم ها در فصل زمستان همیشه سفید است و آن ها این رنگ را خیلی دوست دارند.
#قصه_آموزشی
╲\╭┓
╭🦝🌳
┗╯\╲
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐝🐸دستا بالا با خنده🐸🐝
دستا بالا با خنده
انگشتا باز و بسته
نگاه کنین ببینیم
کی خوشحاله کی خسته
دستا پایین پاها باز
برو جلو با آواز
بپر عقب چپ و راست
جفت پاهاتو ببند باز
بشین و پاشو با یک پا
زودی بیا پیش ما
جست بزنیم بخندیم
همیشه ورزش کنیم
دست بزنیم بخندیم
آی خنده خنده خنده
هرکسی که میخنده
همیشه میشه برنده
#شعر
🐸
🐝🐸
🐸🐝🐸
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
⭐️📿 تسبیح مادر 📿⭐️
سلام بچههای خوبم
من تسبیح هستم. حتماً همتون من رو دیدید.
من یک نخ هستم، با تعداد زیادی دونه. معمولاً هم توی جانمازها هستم. بچه شیعهها با من ذکرهای مختلف میگن و برای اینکه تعداد ذکرهاشون را بدونند و اشتباه نکنند، من رو تو دست خودشون میگیرن.
امروز میخوام از یکی از آن ذکرها براتون بگم که بهش میگن
*تسبیحات حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)*
بچههای من داستان از جایی شروع میشود که روزی از روزها پیامبر مهربانیها به خانهی دخترشان حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) مادر همه بچه شیعه ها میروند. میبینند که دخترشان کارهای خانه را انجام داده و خانه را مثل دستهی گل کردهاند.
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) از پدر خود پذیرایی میکنند. اما انگار چیزی میخواستند به پدر مهربانشان بگویند که خجالت میکشیدند. پیامبر مهربان فرمودند: دخترم عزیزم، حرفت را بگو. حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) فرمودند: پدرجان، کارهای خانهی ما خیلی زیاد است و من خسته میشوم.
پیامبر مهربان فرمودند: دخترم من چیزی به تو یاد میدهم که خستگی را از تن شما بیرون میکند.
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) خیلی خوشحال شدند و فرمودند: پدر جان، پدر عزیزم، من مشتاق شنیدن هستم.
پیامبر مهربان فرمودند: دخترم شما بعد از هر نماز 34 بار اللهاکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحانالله را بگو. به امر خداوند دیگر خستگی بر تن شما نمیماند
بچههای خوبم حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) خیلی خیلی خوشحال شدند و همیشه این ذکرها را میگفتند. از آن روز به بعد به امر خداوند این ذکرها به
*تسبیح حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)* معروف شد و همهی مسلمانان نیز این ذکر را یاد گرفتند و در زندگی خود به کار میبرند و کارها برای آنها آسان میشود.
#داستان_امامان
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ساعت كوچولو.MP3
35.72M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
⏱ساعت کوچولو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍦🐱گربه خسیس🐱🍦
یک روز گربه یه بستنی قیفی خرید از همان بستنی ها که هفت رنگ و خیلی بزرگ است. با بستنی اش راه افتاد تو کوچه و خیابان. مرغی خانم داشت تو کوچه قدم می زد و دانه پیدا می کرد، تا گربه را با بستنی قیفی دید آب دهانش را افتاد و گفت: گربه جان یه نوک بستنی به من می دهی؟
گربه به بستنی اش نگاهی کرد و گفت: نه! نمی شود مال خودم است. کلاغه پیدایش شد و گفت: من و گربه از خیلی وقت پیش با هم دوست بودیم. یک نوک بستنی به من می دهد. گربه دستش را کشید عقب و گفت: کی گفته من و تو با هم دوست هستیم؟ یک نوک هم به تو نمی دهم.
آقا خروسه به خانم مرغه گفت: چرا از این گربه خسیس بستنی می گیری؟ خودم برات می خرم.
نی نی بچه از دم در خانه شان بستنی را دیده بود. تاتی تاتی از راه رسید. آب دهانش راه افتاده بود رفته بود توی یقه بلوزش هی دستش را دراز می کرد تا بستنی را بگیرد. خانم مرغه گفت: عجب گربه خسیسی! این بچه گناه دارد، بگذار یه لیس بزند. گربه عقب عقب رفت و گفت نمی شود. نی نی بچه نشست کف کوچه و زد زیر گریه. این وسط یکی یواشکی داشت به بستنی گربه لیس می زد هیچ کس هم نمی فهمید.
یه لیس، دو لیس، سه لیس...آن یک نفر خورشید خانم بود لیس خورشید خانم داغ بود. بستنی هم شل شد و تلپی افتاد رو زمین.
مورچه ریزه که رو زمین بود یه سوت بلند زد و گفت: آهای! یه بستنی دیگه افتاد رو زمین زود باشید تا تموم نشده. یک دفعه یه لشکر مورچه از راه رسیدند و شروع کردند به خوردن بستنی که ولو شده بود رو زمین.
گربه خسیس با ناراحتی به قیف خالی بستنی تو دستش مانده بود نگاه کرد.
#قصه
🐱
🍦🐱
🐱🍦🐱
🍦🐱🍦🐱
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
موش های كوچولو .MP3
31.17M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🐭موش های کوچولو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بهمن
پاشید پاشید بچه ها
رسیده ماه بهمن
چه جشنی داریم این ماه
کوری چشم دشمن
یه عده چل سال قبل
گذشتن از دل و جون
شهید شدن تا امروز
بمونه دین و ایمون
منو تو باید پاشیم
دفاع کنیم ازین دین
تا اهداف انقلاب
نمونه روی زمین
پاشید به امر رهبر
قوی وچالاک بشیم
نترسیم از دشمنا
مردای این خاک بشیم
با کار و دانش و علم
ایران و آباد کنیم
با همت و پشتکار
رهبر و دلشاد کنیم
اینو باید بدونیم
یه روز خیلی نزدیک
میان امام زمان
بهم میگیم ما تبریک
وقتی میاد آقامون
دنیا گلستان میشه
دلامون از دیدنش
زنده به ایمان میشه
#باران
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4