#قصه_کودکانه
🌱داستان رشد دانه
سالها پیش، کشاورزی، یک کیسه ی بزرگ بذر را برای فروش به شهر می برد.
ناگهان چرخ گاری به یک سنگ بزرگ برخورد کرد
و یکی از دانه های توی کیسه روی زمین خشک و گرم افتاد.
دانه ترسید و پیش خودش گفت: من فقط زیر خاک در امان هستم.
گاوی که از آنجا عبور می کرد پایش را روی دانه گذاشت و آن را به داخل خاک فرو برد.
دانه گفت: من تشنه هستم، من به کمی آب برای رشد و بزرگ شدن احتیاج دارم. کم کم باران شروع به باریدن کرد.
صبح روز بعد دانه یک جوانه کوچولوی سبز درآورد. جوانه تمام روز زیر نور خورشید نشست و قدش بلند و بلندتر شد.
روز بعد اولین برگش درآمد. این برگ کمک کرد تا نور خورشید بیشتری را بگیرد و بزرگتر شود.
یک روز غروب، پرنده ای گرسنه خواست آن را بخورد . اما ریشه های دانه آن را محکم در خاک نگه داشتند.
سالها گذشت و دانه آب باران زیادی خورد و مدتهای زیادی در زیر نور خورشید نشست تا اینکه در ابتدا تبدیل به یک درخت کوچک شد و بعد به درخت بزرگی تبدیل شد.
حالا وقتی شما به کوه و دشت می روید. درخت قوی و بزرگی را می بینید که خودش دانه های بسیاری دارد.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
🔸شعر
🔶روز درختکاری
وتشکر از اداره منابع طبیعی
#شعر_کودکانه
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 چه خوبه ماهِ اسفند
🍃 ما هم درخت بکاریم
🌼 با کندنِ یه چاله
🌱 توو اون نهال بذاریم
🌸🍃
🌸 درختِ میوه خوبه
🍃 اگرچه داره سـختی
🌼 بکاریمشبا شادی
🌱 مـانند هــر درخــتـی
🌸🌱
🌸 درختِ سبز وخرم
🍃 صفا میده هوا رو
🌼 وقتی میاره میوه
🌱 شادمیکنه دلا رو
🌸🍃
🌸 منابعِ طبیعی
🍃 دوسِتداریم همیشه
🌼 بدونِ همتِ تو
🌱 ایران بهشت نمیشه
🌸🌱
🌸 سپاسگزاریم ازتو
🍃 چونکه میدی به ملت
🌼 درختای مفیدی
🌱 کهشاد بِشهطبیعت
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعرسلمان آتشی
#شعر_مناسبتی
#روز_درختکاری
#تشکر_از_منابع_طبیعی
در انتشار این شعر
با هم سهیم باشیم🔶
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
طوطی و بازرگان.mp3
41.62M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 طوطی و بازرگان
🌼از قصه های مثنوی معنوی
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر
﴿حفظ طبیعت و جنگلها﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸منجنگلمسبزو قشنگ
🌱پــر از گــلایِ رنـــگارنگ
🌸اگر نـبود درخـــتِ ســبـز
🌱میشد نفسها تنگِ تنگ
🌸🍃
🌸اگـــر نـبــاشــــه جـــــنگـلی
🌱زندگیا چهسخت میشه
🌸وقتیکه اکـسـیـژن بـــاشه
🌱خیالا تختِتخت میشه
🌸🍃
🌸هرکی کنارِ یک درخت
🌱تو جـنگل آتیش مـیاره
🌸داغِ بــــزرگـــی بــــر دلِ
🌱طـــبیعتِ پــاک میــذاره
🌸🍃
🌸بی احتیاطی بچه ها
🌱خطر داره ضرر داره
🌸ممکنه که ما جنگـلا
🌱رو از رو دنــیـــا برداره
🌸🍃
🌸یــه ذره آتیـشِ ذغــــــال
🌱کرده طــبیـعتـی خــراب
🌸گاهی حریفش نمیشه
🌱هزار هزار تا تـانـکِ آب
🌸🍃
🌸ذغــالِ داغــو بچه ها
🌱توو جنگــلا جــا نذارین
🌸یا آب رو آتش بپاشین
🌱یا زیـــرِ خــاکش بـبریـن
🌸🍃
🌸هروقتمیاین سراغِ من
🌱یـه بــذرِ خــوبی بــکـاریـــن
🌸بــــــرای دیـــدنـــش بـــــــازم
🌱دوبــاره تشـــریف بـیاریـن
🍃شاعر : سلمان آتشی
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
#قصه_کودکانه
🌲 درخت خوابالو
یکی بود، یکی نبود. پیرمرد زحمت کشی بود که در دوران جوانی درختی کاشته بود اما این درخت میوه نمی داد چون همیشه می خوابید. پیرمرد دیگر ناامید شده بود.
روزی پیرمرد اندیشید و با خود گفت:«این درخت فقط می خوابد… نه میوه ای دارد که پولی به دست آورم و نه کاری برای زیبایی طبیعت می کند… پس باید آن را قطع کنم… همین الان باید دست به کار شوم.»
پیرمرد بلند شد. وسایل خود را برداشت. نام خداوند را بر زبان آورد تا درخت را قطع کند. ولی احساس کرد که پلک هایش سنگین شده است. با خود گفت:«حالا می خوابم، عصر سرحال می شوم و این درخت را قطع می کنم.»
پیرمرد بعد از گفتن این جمله خوابش برد. او سه ساعت خوابید. وقتی بیدار شد خورشید غروب کرده بود و اذان می گفتند. پیرمرد که دید شب شده بلند شد و به خانه رفت، وضو گرفت و نماز خواند.
صبح روز بعد به طرف درخت به راه افتاد.
در راه، گرفتار یک پیرمرد پرحرف شد. پیرمرد کشاورز مجبور شد تا شب با این پیرمرد پر حرف حرف بزند و به سئوالات او پاسخ بدهد. در نتیجه نتوانست آن روز هم درخت را قطع کند.
روز بعد پیرمرد بلند شد و خود را آماده کرد تا برود. در راه احساس ناراحتی می کرد چون واقعاً نمی خواست درخت قطع شود. وقتی رسید تبر را برداشت تا درخت را قطع کند. در آن موقع ناگهان چشمش به به میوه های درخت افتاد که تازه در آمده بودند.
با خوشحالی گفت:«میوه…! بالاخره درختم میوه داد!»
پیرمرد فراموش کرده بود که این سه ماه که درخت خوابیده بود فصل زمستان بود.
او فکر کرد و به یاد دوران جوانی اش افتاد. در آن موقع او به درخت رسیدگی نمی کرد و به آن کم آب می داد و به خاطر همین بود که درخت میوه خوبی نمی داد.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
👏شگفتانه
🌳سرو چهار هزار ساله در ایران
🌸سرو چهار هزار و پانصد ساله ابرکوه، با گذشت ۱,۶۴۲,۵۰۰ روز از عمر خود، سرسبز و شاداب در پهنای کویر یزد در شهرستان ابرکوه مقاوم و استوار است و جهانیان را شگفت زده کرده است.
🌿برخی مورخین معتقدند: نهال این درخت را "یافث” پسر نوح کاشته است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❇️بچه های عزیز آیا می دانید عمر امام زمان عجل الله فرجه از 1180 سال بیشتر است ولی صورت او مثل جوانان شاداب است.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه