eitaa logo
قصه های کودکانه
35.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
918 ویدیو
337 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 #فعلاً_نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کودکانه و خاطرات ما همه ما خاطرات زیادی از کودکی خود داریم ولی شاید ماندگارترین و بهترین خاطراتی که داشته باشیم از زمانی بوده است که بزرگترها سعی کرده اند با داستان کودکانه ما را سرگرم کنند. داستان های کودکانه ای که برای ما تعریف می کردند و با آن ها علاوه بر اینکه ما را سرگرم می کردند درس های زندگی نیز به ما می آموختند. حتما همه ما قصه صوتی کودکانه مانندشنگول و منگول، بز زنگوله پا و مواردی از این دست را به یاد داریم و بارها این قصه صوتی کودکانه را گوش داده ایم و با آن ها خاطرات زیادی داریم. داستان کودکانه چیزی بوده است که مدت زمان زیادی از کودکی همه ما را پرکرده است داستان کودکانه با موضوعات مختلف مانند دوستی، کمک کردن، مراقبت کردن، همراهی کردن و مواردی از این دست چیزهایی بوده است که در کودکی بسیار برای ما تعریف شده است. قصه صوتی کودکانه در زمان های کودکی بزرگسالان فعلی، بصورت نوار کاست در دسترس بود و این قصه های کودکانه صوتی به همراه کتاب عرضه می شد البته به دلیل سختی تولید و تکثیر آن تعداد قصه کودکانه و داستان کودکانه که به این صورت در دسترس بود بسیار محدود بود و در حال حاضر به دلیل توسعه روش های اطلاع رسانی تولید و انتشار داستان کودکانه بسیار آسان تر و ارزان تر شده است و میتوانید قصه های تربیتی و آموزنده را با عضویت در کانال قصه های کودکانه به آدرس👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 در پیام رسان ایتا دنبال و استفاده نمائید.
«حجاب نورِ برتر» 💕💕🌼 به دستِ خود خدایا دِه نشانم که دختر دارم و گُل می فشانم اگر بینم که دختردار گشتم زخوشحالی به اوجِ کهکشانم در آن روزی که کامل شد حجابش یقین زهرا نماید انتخابش بهشتی میشود این دخترِ ناز درآنجا می نمایداو خِطابش که ای نورِ دو چشم و جانِ مادر چه خوشبختی که داری تاج بر سر تو هستی دختری نورٌ علیٰ نور خودت نوری حجابت نورِ برتر 💕🌸🌼🍀💕🌸🌼 ثواب انتشار این شعر هدیه به ارواح تمام شهیدانی که وصیتنامه هاشان همه توصیه به حجابست! صلوات همراه با اللهم عجل لولیک الفرج 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌸آدرس کانال قصه های کودکانه جهت ارسال برای دوستانتان👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
46.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 سرگذشت رمی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دوستی پروانه ها و خورشید خانم_صدای اصلی_408039-mc.mp3
9.49M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 دوستی پروانه ها و خورشید 🦋☀️ ☀️🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸☀️ کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐜⭐️ دشمن در شهر مورچه ها ⭐️🐜 یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود توی شهر مورچه ها همه چیز مرتب و منظم بود.همه ی مورچه ها دانه جمع می کردند و به انبارها می بردند تا برای فصل زمستان به اندازه ی کافی غذا داشته باشند. ناگهان صدای فریاد نگهبانی که جلوی دروازه ی شهر ایستاده بود بلند شد.او فریاد زد:«آهای مراقب باشید! دشمن به ما حمله کرده است.» همه ی مورچه ها آماده ی دفاع از شهرشدند. زنبور قرمز بزرگی سعی می کرد به زور وارد شهر شود.نگهبان ها نیزه هایشان را به سوی او نشانه گرفتند اما زنبور آن قدر بزرگ و قوی بود که همه را به گوشه ای انداخت و به زحمت از دروازه ی شهر عبور کرد و وارد دالان ورودی شهر شد. چندتا از نگهبان ها زیر بدن او له شدند. زنبور بزرگ می خواست به زور از دالان تنگ ورودی شهر عبور کند اما هیکل درشتش در آن دالان جا نمی شد و با هر حرکت ِاو، قسمتی از دالان خراب می شد. مورچه ها که دیدند اگر کاری نکنند، زنبور قرمز تمام لانه هایشان را ویران می کند،همه با هم به او حمله کردند. آنها به سر زنبور ریختند و تا می توانستند گازش گرفتند و کتکش زدند.زنبور قرمز عصبانی شد و خواست مورچه ها را از خودش دور کند.بدنش را تکان داد و تعداد زیادی از مورچه ها را پایین ریخت اما یک دسته ی دیگر از مورچه ها به او حمله کردند و گازش گرفتند. زنبور قرمز که دید زورش به آنها نمی رسد، از همان راهی که آمده بود برگشت و پرید و فرار کرد.مورچه های سالم به کمک مورچه های زخمی آمدند و آنها را به بیمارستان رساندند.بعد از آن هم، با کمک همدیگر دروازه و دالانی را که زنبور قرمز خراب کرده بود،تعمیرکردند و ساختند. زنبور قرمز که خیال می کرد مورچه ها موجودات ضعیف و ناتوانی هستند، وقتی اتحاد و همکاری آنها را دید، فهمید که اشتباه کرده است. او فهمید که وقتی مورچه های کوچک با یکدیگر همکاری می کنند، قدرتشان زیاد می شود و می توانند دشمنانشان را شکست بدهند. زنبور قرمز با خودش گفت:« این مورچه ها مرا خیلی زود از شهرشان بیرون کردند.شاید اگر به جای من یک شیر هم وارد لانه می شد، آنها همین بلا را به سرش می آوردند و شکستش می دادند. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸شیعه به لطفِ خدا 🍃داره دوازده مولا 🌸امام اول علی 🍃امام دوم حسن 🌸سوم حسینِ شهید 🍃مظهرِ عشق و امید 🌸زینُ العِباده چهارم 🍃باقر امام پنجم 🌸جعفرِ صادق ششم 🍃کاظم امام هفتم 🌸امامِ هشتم رضا 🍃خورشیدِ کشور ما 🌸نهم محمد تقی 🍃دهم علیِ النقی 🌸یازدهم عسگری 🍃خورشیدِ روشنگری 🌸مهدیِ صاحب زمان 🍃به خاطرِ ظالمان 🌸غایبی از دیدِمان 🍃ما یارِتیم آقا جان 🌸ماعاشقیم و دوریم 🍃منتظر ظهوریم 🌸کارِ جهان شد فَلَج 🍃عَجِٓل لِمولا فَرَج 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه مصور خانم با خدا.pdf
1.14M
🌸توضیحات:پی دی اف 🌼 قصه مصور خانم فاطمه زهرا سلام الله علیه 🍃 انتشار دهید 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
من حضرت زهرا (س) را دوست دارم_صدای کل کتاب_377598-mc-mc (۱)-mc.mp3
11.49M
🌃 قصه شب 🌃 🖤من حضرت زهرا (س)را دوست دارم 🖤اگه قصه رو دوست داشتید،اندازه محبتتون انتشار دهید و در ثواب این قصه سهیم شوید. 🌸🖤🌸🖤🌸🖤🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لالا لالا گل زیبا عزیزم نو گل مامان 🌸🌼 لالا لالا گل صحرا به یاد حضرت زهرا 🌸🌼 به یاد دخت پیغمبر به یاد همسر حیدر 🌸🌼 به یاد مادر عالم نداری ای گل من غم 🌸🌼 به یاد غنچه طاها به یاد محسن زهرا 🌸🌼 به یاد مونس بابا به یاد زینب کبری ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ لینک کانال جهت ارسال و عضویت برای دوستان👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🖤شعر کودکانه برای شهادت حضرت زهرا یه روز گل پیامبر نشسته بود تو خانه که دشمنان اسلام یه لشکر بیگانه به سوی خانه او شدند همه روانه تو دستشون فقط بود شمشیر و تازیانه زهرا شنید صدایی صدای درب خانه لرزید دل غریبش یه ترس مادرانه اومد به پشت در او با حالی عاجزانه یکی از اون آدما با خشم و وحشیانه در را شکست و سوزاند آتش گرفت زبانه لگد به در چو کوبید میخی ز در کمانه کرد و به پهلویش خورد شد دردی مادرانه محسن به آسمانها شد سوی حق روانه آن شب کنار مولا بنشست و خالصانه وصیتش رو فرمود به مولا محرمانه امشب دعا کنم من درد و دلی شبانه پیش خدای خوبم از جور این زمانه موهای زینبم را زدم به شوقی شانه حسینم و حسن را بوسیدم عاشقانه گفتم مرا علی جان غسلم نما شبانه مرا به خاک بسپار عشقم تو مخفیانه از جایگاه قبرم ندی به کس نشانه با هر سوال دشمن بیار تو صد بهانه 🖤🖤🖤🖤🖤 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
18.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شهادت حضرت زهرا (س) 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا