اسباب بازی خراب-یک آیه یک قصه.mp3
19.02M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🌳 اسباب بازی خراب
🍂اشاره به آیه ۹ سوره مبارکه مائده
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (۹) ۞
خداوند، به آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش بزرگی داده است.)
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌟داستانهای اهل بیت (علیهمالسلام)
امام صادق (علیه السلام)
سلام بچه های قشنگم
من پروانه آبی رنگم.
اومدم قصه خیلی قشنگی در مورد یکی از امامان بهشت بقیع براتون تعریف کنم.
روزی از روزهای قشنگ خدا،
داشتم توی آسمون زیبا، پرواز می کردم. دیدم امام ششم ما امام جعفر صادق(علیه السلام) به همراه یک نفر دیگه دارند اطراف شهر مدینه قدم می زنند.
همین طور که داشتند پیاده روی می کردند، به یک چاهی رسیدند که خیلی عمیق بود.
من هم پروازم رو تند تر کردم و رفتم لب چاه نشستم.
تشنه بودم.
خواستم داخل بروم و کمی آب بخورم. داخل چاه رو که نگاه کردم، دیدم خشکه خشکه.
حتی یه قطره آب هم نداشت.
وقتی حضرت صادق آل محمد(علیهم السلام) به چاه نزدیک شدند، نگاهی به درون چاه انداختند.
💚فرمودند: ای چاه عمیق، ای کسی که از خداوند اطاعت می کنی، پر از آب شو و ما را سیراب کن
من دیدم یک دفعه از درون چاه یه صداهایی اومد. چاه خشک و بدون آب یکدفعه پر از آب شد.
من پریدم توش و بالم رو توی آب زدم. خیلی زلال بود. کمی از آب نوشیدم سیراب سیراب شدم.
امام صادق(علیه السلام)
امام بهشت بقیع و شخصی که همراهشان بود، از آن آب نوشیدند تا سیراب شدند.
#قصه
⭐️
🍃⭐️
⭐️🍃⭐️
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مرغابی كوچولویی كه از آب می ترسید😶.mp3
35.73M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 مرغابی کوچولویی که از آب می ترسید🦆
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸 💕 🌸 ســــــــــلام 🌸 💕 🌸
🌸صبح قشنگتون بخیر🌸
💕 روزتون پـر از زیبایی...💕
🌸 همراه با شادی و نشاط 🌸
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✨🌞خورشید خانم🌞✨
از پشت کوه دوباره
خورشید خانوم در اومد
با کفشای طلا و
پیرهنی از زر اومد
آهسته تو آسمون
چرخی زد و هی خندید
ستاره ها رو آروم
از توی آسمون چید
با دستای قشنگش
ابرا رو جابه جا کرد
از اون بالا با شادی
به آدما نیگا کرد
دامنشو تکون داد
رو خونه ها نور پاشید
آدمها خوشحال شدن
خورشید بااونها خندید...
#شعر
🌞
✨🌞
🌞✨🌞
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐰🥕خرگوش من🥕🐰
خرگوش من چه نازه
گوشاش چه قدر درازه
مثل بخاری گرمه
چه خوشگل و چه نرمه
دستاشو پیش میاره
به روی هم می ذاره
می خوره برگ کاهو
می پره مثل آهو
#شعر
🐰
🥕🐰
🐰🥕🐰
🥕🐰🥕🐰
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌳🐯 ببر خوشحال 🐯🌳
صبح كه ببر از خواب بیدار شد، به دور و برش نگاه كرد. نفس عمیقی كشید و گفت: «چه قدر خو شحالم كه یک ببرم. باید بروم و خوشحالی ام را به یکی بگویم.
رفت و رفت تا به یک لاك پشت رسید؛ گفت: «سلام لاك پشت!»
لاك پشت جوابش را نداد و به راهش ادامه داد.
ببر گفت: «یک حرفی دارم، گوش می دهی؟»
لاك پشت جواب داد: «دیرم شده، تا غروب باید خودم را به نوك كوه برسانم. اول مرا برسان نوك آن كوه، بعد حرفت را بزن.»
ببر لاك پشت را گذاشت روی كولش و دوید. چند دقیقه بعد روی نوك كوه گذاشتش زمین. لاك پشت گفت: «حالا كه زود رسیدم، خوبه یک چرتی بزنم.»
و تا ببر آمد حرف بزند. خروپف لاك پشت بلند شد. ببر باز هم خو شحال بود كه یک ببر است و می خواست خو شحالی اش را به یکی بگوید. از كوه آمد پایین. به یک شغال رسید و گفت: «سلام شغال، یک حرفی دارم، گوش می دهی؟»
شغال جواب داد: «آن قدر گرسنه ام كه نمی توانم هیچ حرفی را بشنوم. اول یک چیزی برایم شكار كن. بعد حرفت را بزن.»
ببر جست زد. یک موش كور شكار كرد و به شغال داد. شغال غذایش را كه خورد، یادش افتاد كه كار دارد و باید برود. ببر باز هم خو شحال بود كه یک ببر است و می خواست خو شحالی اش را به یکی بگوید. رفت و رفت تا به یک الاغ رسید. همین كه چشم الاغ به ببر افتاد، شروع كرد به آه و ناله. از خودش گفت كه چه بدبخت است و نمی خواسته خر به دنیا بیاید و خر از دنیا برود. از صاحبش گفت كه چه قدر از او كار می کشد و ببر غمگین شد و فهمید كه دیگر خوشحال نیست.
از الاغ پرسید: «چی تو را خو شحال می کند؟»
الاغ گفت: «اگر دیگر خر نبودم. یا دست كم پوستم مثل پوست تو بود، حتما خو شحال بودم وحالا...»
ببر پوستش را در آورد و با پوست الاغ عوض كرد. الاغ خو شحال شد و یک لحظه صبر نكرد. تند تند یورتمه رفت توی جنگل.
ببر از یورتمه رفتن الاغ خوشحال شد و رفت تا خوشحالی اش را به یکی بگوید.
#قصه
🐯
🌳🐯
🐯🌳🐯
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
صابون پر كف.mp3
30.08M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 صابون پر کف
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بهتر، بهتر، بالاتر .mp3
30.88M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 بهتر،بهتر،بالاتر
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دستهای رنگی.mp3
25.15M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌸عنوان قصه
🌳 دستهای رنگی
🍂اشاره به آیه۸۲ سوره مبارکه طه
وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَیٰ (۸۲) ۞
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ننه سرما و شب چله در راه هستند.mp3
19.48M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 نه نه سرما و شب چله
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شب یلدا (به زبان فارسی و تركی).mp3
8.18M
#سرود_کودکانه
🌸 شب یلدا
🍂به دو زبان فارسی و ترکی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4