☘️ بررسی مستندات غلات (5)
روایت «إن الله اقدرنا علی ما نرید»
(بصائر الدرجات، ج1، ص376)
❌ غلات میگویند: «چون حدیث اطلاق دارد؛ شامل «خلقِ لا مِن شیء» نیز میشود!»
🌱 پاسخ:
1. قاعده عقلی، نقلی و عرفی این است که دلیل عامّ با دلیل خاصّ تخصیص میخورد. از آنجا که بنا بر ادله عقلی و نقلی، «خلقِ لا مِن شیء» برای اهل بیت ع محال است؛ ناچار باید از اطلاق این روایت دست کشید؛ به ویژه که ظاهر سیاق نیز موافق تقیید است.
به عبارتی، قدرت به امر محال، تعلّق نمیگیرد. مثلاً نمیتوان گفت: خداوند میتواند دو نقیض را جمع کند! در این جا هم عقلاً و نقلاً «خلقِ لا مِن شیء» برای اهل بیت ع که حادث و مخلوقاند؛ محال ذاتی است:
🔸«لَا يُكَوِّنُ الشَّيْءَ لَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا اللَّهُ» (توحید صدوق، جامعه مدرسین، ص68)
ترجمه: «کسی نمیتواند چیزی را از غیر چیزی به وجود آورد؛ مگر خداوند.»
🔸«ابْتِدَاؤُهُ إِيَّاهُمْ دَلِيلُهُمْ عَلَى أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ كُلِّ مُبْتَدَأٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَيْرِهِ.» (توحید صدوق، ص36)
ترجمه: «این که خداوند، خلق را بی سابقه پدید آورده، دلیل بر این است که خود آغازی ندارد؛ زیرا هر چیزی که آغاز دارد و پدید آمده است، از پدید آوردن چیز دیگری ناتوان است.»
🔸«كَيْفَ يُنْشِئُ الْأَشْيَاءَ مَنْ لَا يَمْتَنِعُ مِنَ الإِنْشَاءِ.» (امالی شیخ مفید، ص 258)
ترجمه: «چیزی که پدید آمدنش ممتنع نیست [یعنی ممکن و حادث است] چگونه میتواند اشیاء را ایجاد کند؟!»
2. روایت گفته است: «اقدرنا علی ما نرید». روشن است که اراده اهل بیت ع به امر محال یا خلاف حکمت، تعلّق نمیگیرد؛ مثلاً هیچ گاه اراده نمیکنند که قیامت بر پا نشود یا نیکان به دوزخ روند یا پیامبر جدیدی ظهور کند! همین طور هیچ گاه اراده نمیکنند که «خلق لا من شیء» کنند زیرا اساساً محال است.
به همین صورت حکمت بر این نبوده که اهل بیت ع بخواهند همه مواهب دنیایی در اختیار خودشان و شیعیانشان باشد و بلایی نیز به ایشان برسد. به عبارتی اگر این روایت بر فرض صحیح باشد باید چنین معنا شود که خداوند چون به علم خود میداند که اهل بیت ع امری خلاف حکمت در این دار امتحان نمیخواهند، خواست ایشان را در اموری تکوینی که البته، این خواست محدود است، اجابت میکند.
3. عقیده صحیح با نص قرآن یا روایات متواتر ثابت میشود نه با حدیث واحدی که هم صدور و هم دلالتش ظنی است. در این باره باید در نظر داشت این حدیث، در برخی مصادر، مقیّد نقل شده، و بنابراین حتی گذشته از دلایل پیشین نیز استناد به اطلاق حدیث جای تردید اساسی دارد:
«إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيدُ مِنْ خَزَائِنِ الْأَرْضِ» (دلائل الإمامة، نشر البعثة، ص226؛ الدر النظيم، جامعه مدرسین، ص614)
دیگر اینکه در پژوهشی نشان داده شده که سند ناشناخته این روایت: «مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى [بن القاسم عَنْ أَبِيهِ] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ» سند نادری است که راویان متهم به غلو یا برخی مجهولان روایاتی معمولاً غریب از آن نقل میکنند، و از آن جمله دو خبر در زمینه عقیده غالیانه انکار انواع بلایای دنیایی از مؤمن و حتی خبری حاوی مضامین غالیانهای در زمینه حلول خداوند در ظواهر انسانی، حلول روح القدس در حضرت محمد (ص) و تفویض خلق به ایشان است. (اکبری، «ریشهیابی اخبار انکار بلایای اولیای الهی در مصادر امامیه»، بخش1). روشن است که چنین سندی نیز جداً تردید برانگیز است.
▶️ @gholow
☘️بررسی مستندات غلات (19)
نقد تفویض
از امام سجاد (ع) نقل شده است: «أنا أوَّلُ مَن خَلَقَ الأَرضَ، وَ أنا آخِرُ مَن يُهلِكُها…»
من نخستین کسی هستم که زمین را آفریده و آخرین کسی هستم که آن را نابود میکند (ح115).
🌱 بررسی محتوایی
این حدیث از نظر لفظی دچار اختلال است و وجهِ «اول» و «آخر» بودن مبهم است؛ زیرا یک چیز دو بار آفریده، یا دو بار نابود نمیشود؛ مگر اینکه با اندیشه تناسخی «اکوار و ادوار»، برای زمین آفرینش و نابودیِ مکرّر در نظر گرفته شود (نمیتوان بر خلاف ظاهر، «من خلق الارض» توضیح «اول» و «من یهلکها» را توضیحِ «آخر» در نظر گرفت؛ زیرا در آن صورت جا داشت دست کم تعابیر با «ال» باشد.)
در انتهای حدیث نیز تعبیر مبهمی به کار رفته «سالتُهُ أن يَحِلَّ فِيّ ما حَلَّ فِي سَمِيِّي مِن قَبلُ فَفَعَل»
ظاهر این عبارت چنین معنا میشود:
- از خداوند خواستم که در من حلول کند چنانچه در همنامم (امیرالمؤمنین) پیشتر حلول کرد و خداوند چنین کرد.
- از خداوند خواستم آنچه که پیشتر در همنامم حلول کرد در من حلول کند…
اعتقاد به خالقیتِ اهل بیت ع نیز با آیات و روایات معتبرِ بسیاری در تضاد است (برای نمونه: مرغم الغلاة، فصل1؛ بحار، ج25، ص261-350).
بنا بر این، ظاهر ابتدایی تعابیر و مضامین خبر با جریان غلو تناسب دارد. مطالعه منبعی و سندی به ریشهیابی خبر کمک میکند.
🌱بررسی منبعی و سندی
در پژوهشهایی نشان داده شده نسبت دلائل الإمامة به محمد بن جریر بن رستم طبری درست نیست. علت این اشتباه، آغاز شدن یک دسته از اسنادِ ناقص کتاب با نام ابوجعفر محمد بن جریر طبری در کنار افتادگی اوایل کتاب و نبود نام مؤلف بوده است. روایاتِ کتاب به چند بخش نسبتاً مستقل قابل تفکیک است، و طبقه اسنادِ طبری (م 310ق) با طبقه مؤلف اسناد متصل (م ق5) تناسب ندارد
مطالعه مشایخِ طبری در این اسناد، نشانگر اتّحاد او با مورّخ و مفسّر مشهور است. بیشتر رجال نامبرده در اسناد منسوب به او، مجهول -و احتمالاً خیالی- و تعدادی از آنها از راویان عامی طبری یا از راویان منابع عامه، و گاهی شدیداً متّهم هستند (مانند سند خبر بالا). این اسناد اختلالات زیادی از قبیل زمانپریشی یا عدم مجانست با متن دارند؛ چنانکه مثلاً طبری عامی به عنوان یکی از اصحاب سرّ امام عسکری و حاضر در جریان معاجز گسترده تصویر میشود.
باوجود معاجز ادعایی عمومی گسترده و حضور مشایخ عامه در اسناد، هیچ یک از روایاتِ این مجموعه در منبع مستقلّ دیگری دیده نمیشود، و متن آنها نیز اشکالات تاریخی و اعتقادی گستردهای دارد. با توجه به اینکه الگوهای ثابتی بر اسناد متنوع و متون حاکم است، جاعل مجموعه باید شخص واحدی باشد (عادلزاده، بازشناسی روایاتِ منسوب به طبری در دلائل الإمامة، بخش2).
🌱 نمونه آسیبهای محتوایی این روایات منسوب به طبری عامی
در حدیث دیگر ادعا شده امام سجاد (ع) فرموده: «نَحنُ صَنَعناها فَكَيفَ لا نَقدِرُ أَن نَصعَدَ إِلَى ما صَنَعناه» ما آسمان را ساختهایم پس چگونه نتوانیم به چیزی که خود ساختهایم بالا رویم؟ (ح120). این استدلال تمام نیست؛ زیرا اگر مقصود خلق لا من شیء باشد، خالق لا من شیء، اصلاً زمان و مکان ندارد که در مخلوق خود حرکت کند و بالا و پایین رود؛ و اگر مقصود خلق من شیء است، در خلق من شیء احاطه سازنده بر ساخته خود نسبی است، و مستلزم این نیست که خالق بر همه جزئیات ساختهاش مسلط باشد، چنانکه گاهی اختیار ساختههای انسان از دست خودش بیرون میشود.
در این مجموعه روایاتِ دیگری نیز دیده میشود که اندیشه تفویض را نشان میدهد؛ مانند نسبت دادن قضاء و قدر به امام (ح390) و کاربرد عبارتِ مشکوک «ثُمَّ أقبِضُها إِلَيَّ لِتَعلَمَ أنّي إِمام بلا خلاف» (ح314).
علاوه بر آن اموری نیز به اهل بیت (ع) نسبت داده شده که در قرآن و روایاتِ معتبر مختص خدا است. برای نمونه برگرداندن خورشید از مغرب به مشرق را به امام سجاد (ع) نسبت داده است (ح115)؛ امری که در قرآن فعل پروردگار است (البقرة: 258) و حتّی در روایاتِ ردّ الشمس نیز تأکید شده خداوند به خواستِ پیامبر ص یا امیرالمؤمنین ع چنین کرد، نه آنکه انجام آن را به پیامبر ص یا امام ع نسبت دهد (برای نمونه نک: کلینی، الکافی، ج4، ص564).
همچنین در روایات دیگری از این مجموعه اصرار است که بر خلاف روایات معتبر، اوصاف علم خداوند و علم امام ع یکی شمرده شود، یا علم امامان ع مستقل از علم رسول الله ص معرفی شود.
حاجتدهی سنگ (ح119)، یا روزهداری امام بر مرکب در حال سفر به شام (ح79) از دیگر غرائب این اخبار است. تفصیل اشکالات این مجموعه در این یادداشت نمیگنجد. صاحب مجموعه احتمالاً به جریانی تفویضی نه چندان شناختهشده تعلّق دارد، و این روایات را با انگیزههای جدلی یا اغراض فرقهای به طبری نسبت داده است (عادلزاده، بازشناسی روایاتِ منسوب به طبری در دلائل الإمامة با تغییر و اضافات).
@gholow
HA_Volume 17_Issue 33_Pages 90-130.pdf
2.01M
بازشناسی روایاتِ منسوب به طبری در دلائل الإمامة
علی عادلزاده
حدیث و اندیشه، ش۳۳، ۱۴۰۱
چکیده
کتابِ دلائل الإمامة، از جمله کتابهایی است که درباره فضائل و کراماتِ معصومین ع نگاشته شده و تأثیر قابل توجهی در منابعِ پس از خود داشته است. یک دسته از روایاتِ این کتاب، با نام ابو جعفر محمد بن جریر طبری آغاز شده و به همین دلیل برخی این کتاب را به محمد بن جریر بن رستم طبری امامی نسبت دادهاند. با توجه به مشایخ نامبرده در این اسانیدِ به نظر میرسد مقصود از طبری در آنها، همان محمد بن جریر بن یزید طبری، تاریخنگار و مفسّر مشهور اهل سنّت است. احتمالاً نقل این معجزات شگفت، با رویکردی جدلی به طبری نسبت داده شده است. حضور نامِ برخی دیگر از رجال عامه در این اسانید، مؤید این رویکرد است. قرائنی مانندِ زمانپریشی، درهمریختگی طبقات، ناشناس و منفرد بودن بیشتر افراد نامبرده، و عدم تناسب متن روایات با شخصیت راویان، اصالت این اسانید را با اشکال جدّی مواجه میسازد. از سوی دیگر متن بسیاری از این روایات نیز با دادههای تاریخی یا گزارههای عقلی و اعتقادی در تضادّ است یا نشانههایی ادبی بر ساختگی بودن آن یافت میشود.
@gholow
🔸اشکال عقلی خالقیت لا من شیء برای غیر الله
روایات متعددی نسبت صفت خالقیت به غیر الله، و تفویض خلق و رزق به مخلوقات را باطل میدانند. در پارهای از این احادیث، دلیل بطلان تفویض آفرینش به مخلوقات، ناممکن بودن آن معرفی شده است.
توضیح عقلی این محال بودن با چند بیان ممکن است:
1️⃣ همه حدود برای خالق لا من شئ یکسان است. پس قدرتش زیاده و نقضان نمیپذیرد. ولی مخلوقات ضرورتاً زیاد و نقصان دارند (توضیح بیشتر استاد هندی). پس خالق لا من شئ مخلوق نیست. یعنی تنها خدا خالق لا من شئ است.
2️⃣ خالق لا من شئ ناگزیر قویتر از معلول خود است و معلولش در همه شئون به وی وابسته است. بلکه آفرینش همه حدود برایش علی السویه است. حال اگر مخلوقی محدود بتواند لامن شئ بیافریند، پس باید بتواند حدی فراتر از خود را بیافریند؛ یعنی مخلوقی قویتر و داناتر از خالق خود... و این بر خلاف فرض نخست در وابستگی مطلق مخلوق لا من شیء به خالق خود است. پس مقدمه نیز مانند نتیجه باطل است.
ولی چنین اشکالی دربارۀ خداوند قابل طرح نیست؛ زیرا فراتر از حدود است، و برتر از او متصور نیست، و به عبارتی خلق برتر از او یا مانند او از ابتدا عقلا محال است.
3️⃣ جهت سلبی استدلال نخست را میتوان به صورت ریاضی هم توضیح داد. در ریاضی نسبت را با تقسیم نشان میدهند. و هرعدد طبیعی نسبت به صفر (تقسیم بر صفر حدی) میشه بینهایت.
n÷0= ∞ (بینهایت)
(البته، در ریاضی تقسیم بر صفر مطلق ممکن نیست. ولی حتی نسبت اعداد با صفر حدی نیز برای تبیین مسئله ما مفید است). تقسیم بر صفر حدی را بینهایت (حدی) در نظر میگیرند که باز هم از اعداد طبیعی نیست.
در ریاضی بینهایت (حدی) از خواص اعداد طبیعی (n) پیروی نمیکند. پس از سنخ آنها نیست.
∞±n=∞
n-n=0
∞-∞=?
در اینجا میبینیم بینهایت همزمان نمیتونه به تعریف خودش و قاعده اعداد طبیعی ملتزم باشد. و یا:
∞÷n=∞
n÷n=1
∞÷∞=?
پس بینهایت نمیتواند به شکل عددی بروز بالفعل داشته باشد. یعنی در خارج یک مجموعه بیحد نداریم که اجزای عددی داشته باشد. به عبارتی بینهایتی از سنخ اعداد طبیعی نداریم.
پس برای تقریب به ذهن:
۱. بینهایت (∞) از سنخ اعداد طبیعی (n) نیست.
۲. اگر فرض شود چیزی عدم (0) را به وجود (n) آورده (که همین طور است)، نباید از همان وجود (n) باشد. یعنی خالق لا من شیء از سنخ مخلوق نیست.
🔸البته، این صرفاً نشان میدهد که قدرت خلق لا من شیء از سنخ کمی طبیعی نیست. ولی چیستی آن را نشان نمیدهد.
باید در نظر داشت خدا بینهایت عددی هم نیست. چون معلوم شد بینهایت به معنای اعداد طبیعی وجود خارجی ندارد. بنا بر این، مطالب فوق صرفاً از جهت جنبه سلبی (خالق لا من شیء نبودن مخلوق) مفید است، و به معنای تطبیق بینهایت ریاضی یا بینهایت کمی بر خداوند نیست.
4️⃣ ما سوی الله نبودهاند و به وجود آمدهاند، پس زماندار هستند. اگر فرض شود که مخلوقی خالق لا من شیء باشد، لازم میآید که برای او دو حالت خلقت و پیش از خلقت متصور باشد. به عبارتی زمانی اعمال قدرت نکرده بود، و بعد اعمال قدرت کرد. حال دو صورت متصور است:
- اگر گفته شود خلقت خلق جدید پیوند ذاتی با خالق خود یا اعمال قدرت او دارد، لازم میآید که اعمال قدرت/تغییر/حرکت خالق در خلق مخلوق جدید نیز نقش داشته باشد. پس نمیتوان گفت خلقت لا من شیء صورت گرفته است.
- و اگر گفته شود خلقت خلق جدید پیوند ذاتی با خالق خود یا اعمال قدرت او ندارد، معلول بلا علت لازم میآید؛ زیرا اعمال یا عدم اعمال قدرت فرقی ندارد.
پس به عبارتی، خلقت حاصل تغییر در ذات خالق زمانی است. پس لا من شیء نیست.
این اشکال بر خداوند که غیر زمانی و غیر متجزی است، وارد نمیشود؛ زیرا در خداوند زمان و تجزی و تغییر متصور نیست؛ پس از اساس دو زمان دربارۀ خداوند و در نتیجه اشکال فوق مطرح نمیشود.
5️⃣ تقریرهایی نیز وجود دارد که عقلی صرف نیست و در آن از دادههای تاریخی قرآنی و روایی نیز بهره گرفته می شود. بدین صورت که خالق لا من شیء از مخلوق خود در همه جهات قویتر است و قدرت او محدودیت ندارد. درحالیکه به ضرورت تاریخی وقتی برخی دشمنان انبیا و ائمه را به شهادت میرسانند، نمیتوان گفت مخلوقی خالق خود را کشت. بیماری یا مرگ امام نیز ناقض چنان خالقیتی است. همچنین همه بلایایی که از سوی مخلوقات به امام میرسد نقض آن است که آنها مخلوق امام باشند.
همچنین خلقت لا من شیء عالم مستلزم احاطه کلی خالق بر آن نیز هست. بنابراین، در اَشکال نقلیتر استدلال فوق میتوان افزود که معنا ندارد که امام خالق همه چیز از جمله انبیا پیشین باشد، ولی در علم ایشان تطور رخ دهد و یا چنان که در آیات بسیاری آمده از بیاطلاعی پیشین رسول الله ص نسبت به انبیای گذشته گفته شود. یا گفته شود لا أدری ما یفعل بی و لا بکم، إنی لا أملک لکم ضرا و لا رشدا، إنک لا تهدی من أحببت و…
با تشکر از راهنماییهای استاد هندی
@gholow
بررسی روایات احمد بن الحسین معروف به ابن ابی القاسم در دلائل الامامة.pdf
1.05M
بررسی روایاتِ احمد بنالحسین معروف به ابنابی القاسم در دلائل الامامة
علی عادلزاده
حدیث حوزه 21، 1399
کتاب «دلائل الامامة»، با وجود ناشناس بودن مؤلف و ساختار چندلایه، اطلاعاتِ ارزشمندی درباره برخی منابع ازدسترفته در خود جای داده است. درجه اعتبار و وابستگی جریانی این منابع متفاوت است. در این مقاله مجموعه روایات احمد بن الحسین در دلائل الامامة بررسی شده است. این مجموعه روایات را ابوعلی محمد بن همام، روایت کرده است. اسنادِ این مجموعه، گذشته از وجود ضعف و اختلال در آنها، نشاندهنده ارتباط با جریان غلوّ است. همچنین در متن آن برخی آموزههای غالیانه، مانند تشبیه، نفی مرگ و بلایا و انتساب علم غیب به امام بهصورتِ اشارهوار بیان شده است. بااینحال، بهنظر میرسد این مجموعه، از میراث فرق شناختهشده و تمییزیافته غالیان نبوده و به یک جریان میانی کمتر شناختهشده تعلّق دارد. درعینحال، در پردازش این روایات از منابعِ اصیلتر حدیثی و تاریخی استفاده شده است.
@gholow
هدایت شده از دین و زندگی
اسوه های بشریت 5 امام محمد باقر ع رسول جعفریان.pdf
5.81M
اسوههای بشریت (5): امام محمد باقر ع
رسول جعفریان
@RKQuran
هدایت شده از دین و زندگی
اسوه های بشریت 10 امام هادی ع رسول جعفریان.pdf
3.82M
اسوههای بشریت (10): امام علی نقیّ علیه السلام
رسول جعفریان
@RKQuran
دیدگاه ابو الفتح محمد بن علی الکراجکی (م ۴۴۹ق) _رحمه الله_ درباره علم غیب، تفویض و نفی بلایا
«...لا امامة بعد رسول الله صلى الله عليه واله إلا لهم عليهم السلام ولا يجوز الاقتداء في الدين إلا بهم ولا اخذ معالم الدين إلا عنهم وانهم في كمال العلم والعصمة من الآثام نظير الانبياء عليهم السلام وانهم افضل الخلق بعد رسول الله ع وان امامتهم منصوص عليها من قبل الله على اليقين والبيان وانه سبحانه اظهر على ايديهم الايات واعلمهم كثيرا من الغائبات والامور المستقبلات ولم يعطهم من ذلك إلا ما قارن وجها يعمله من اللطف والصلاح وليسوا عارفين بجميع الضمائر والغائبات على الدوام ولا يحيطون بالعلم بكل ما علمه الله تعالى والآيات التي تظهر على ايديهم هي فعل الله دونهم اكرمهم بها ولا صنع لهم فيها وانهم بشر محدثون وعباد مصنوعون لا يخلقون ولا يرزقون ويأكلون ويشربون وتكون لهم الأزواج وتنالهم الآلام والاعلال ويستضامون ويخافون فيتقون وان منهم من قتل ومنهم من قبض وان امام هذا الزمان هو المهدی بن الحسن الهادی وانه الحجة علی العالمین وخاتم الأئمة الطاهرین لا امامة لأحد بعد امامته ولا دولة بعد دولته وانه غائب عن رعیته غیبة اضطرار وخوف من اهل الضلال وللمعلوم عند الله تعالی فی ذلک الصلاح...»
📚 ابو الفتح کراجکی، كنز الفوائد، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دار الذخائر، ۱۴۱۰ق
«و أن الله تعالى قد أوجد للناس في كل زمان مسمعا لهم من أنبيائه و حججه بينه و بين الخلق ينبههم على طريق الاستدلال في العقليات و يفقههم على ما لا يعلمونه إلا به من السمعيات. و أن جميع حجج الله تعالى محيطون علما بجميع ما يفتقر إليهم فيه العباد و أنهم معصومون من الخطأ و الزلل عصمة اختيار و أن الله فضلهم على خلقه و جعلهم خلفاء القائمين بحقه و أنه أظهر على أيديهم المعجزات تصديقا لهم فيما ادعوه من الأنباء و الأخبار. و أنهم مع ذلك بأجمعهم عباد مخلوقون و بشر مكلفون يأكلون و يشربون و يتناسلون و يحيون بإحيائه و يموتون بإماتته تجوز عليهم الآلام المعترضات فمنهم من قتل و منهم من مات لا يقدرون على خلق و لا رزق و لا يعلمون الغيب إلا ما أعلمهم إله الخلق و أن أقوالهم صدق و جميع ما أتوا به حق.»
📚ابو الفتح کراجکی، كنز الفوائد، ج۱، ص۲۴۲، چاپ دار الذخائر، ۱۴۱۰ق
#علم_غیب
#تفویض
#نفی_بلایا
@gholow
جابر جعفی غالی یا متهم به غلو.pdf
299.7K
جابر جعفی غالی یا متّهم به غلوّ؟
✍ مصطفی حقانی فضل
📚 نقد و نظر، بهار ۱۳۹۱
در میان شاگردان صادقین (ع) برخی شخصیتها تأثیرگذارتر، مشهورتر و جالبتوجهتر از دیگران بودهاند. یکی از این شخصیتها جابر بن یزید جعفی است که بیشتر از محضر امام باقر (ع) بهره برده است. گر چه وی را از بزرگان امامیه خواندهاند و آثاری نیز برای وی نام برده شده است، اما گزارشهایی نیز وجود دارد که متضمن قدح و ذم اوست. پس از وفات جابر، غالیان نیز به او ابراز علاقه کرده و برخی از عقائد خود را به او نسبت دادند. آنان همچنین روایات و کراماتی را نیز به وی منتسب کردند. برداشتهای نادرست از اندیشههای این راوی پرکار، سبب شده تا چهرهای مخدوش و متهم به غلو از او ارائه شود. در این پژوهش نخست بر اساس گزارشهای رسیده دربارۀ جابر جعفی به سیر زندگی علمی و اجتماعی او پرداخته شده و در ادامه گزارشهای مربوط به اتهام جابر به غلو بررسی شده است.
@gholow
💠 پاسداران حریم تشیع (15)
زرارة بن اعین
با وجود آنکه قرائن جایگاه والای زرارة بن اعین رضوان الله علیه بسیار گسترده است، ولی اخیراً کانالهای غلوگرا این صحابی بزرگ را آماج طعن و تکفیر خود قرار دادهاند. از این رو در اینجا ابتدا به گوشهای از قرائن مدح زراره به اجمال اشاره کرده و سپس برخی مستندات مخالفان او را بررسی میکنیم.
🔸 حفظ میراث امامان علیهمالسلام
زراره جایگاه بسیار مهمّی در نقل میراث امام باقر و امام صادق علیهما السلام دارد و در میراث امامیه پس از محمد بن مسلم، پرروایتترین راوی از امام باقر علیه السلام است و از مکثرین از امام صادق ع است. در چند روایت با اسناد قوی آمده که «اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از میان میرفت». (رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِيثُ أَبِي (ع). کشی، ص136، ح217). میراث ارزشمند امام باقر (ع) به دست امثال او حفظ شده است (کشی، ص133، 136، 170؛ الاختصاص، ص66).
🔸جایگاه والا نزد امام صادق ع در دنیا و آخرت
زراره از محبوبترین افراد نزد امام صادق (ع) بوده (کشی، ص135، 137، 185، 239، 240؛ کمال الدین، ج1، ص76). وی مصداق آیۀ شریفۀ «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» شمرده شده (کشی، ص136، 170، 239) و از اوتاد زمین دانسته شده (کشی، ص238) و دربارۀ او و سه فقیه دیگر از اصحاب، از امام صادق (ع) نقل شده: «وَلَوْلَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا، هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي (ع) عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَحَرَامِهِ، وَهُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَالسَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَة» (کشی، ص136؛ الاختصاص، ص66) و مطابق نقل محمد بن سنان از مفضّل، امام صادق (ع) در اختلاف احادیث به زراره ارجاع میدادند (کشی، ص135).
در نقلی امام صادق (ع) او را امینِ پدرشان بر حلال و حرام الهی و ظرف دانش پدرشان و خودشان و موضع اسرارشان و از اصحاب حقیقی پدرشان دانستهاند که بلا از زمین به واسطۀ امثال او بر طرف میشود و از ستارگان شیعه است و یاد امام باقر (ع) را احیا میکند و مبارزهکنندۀ با بدعتهاست و در مقابل غلات میایستد (کشی، ص137) و نقل شده که امام صادق (ع) با واسطۀ پسر زراره به او گفتهاند: «فَإِنَّكَ وَاللَّهِ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّ وَأَحَبُّ أَصْحَابِ أَبِي (ع) حَيّاً وَمَيِّتاً، فَإِنَّكَ أَفْضَلُ سُفُنِ ذَلِكَ الْبَحْرِ الْقَمْقَامِ الزَّاخِر» (کشی، ص138) و نیز گفتهاند: «أَنَا وَاللَّهِ أُحِبُّ لَكَ الْخَيْرَ فِي الدُّنيَا وَأُحِبُّ لَكَ الْخَيرَ فِي الآخِرَةِ، وَأَنَا وَاللَّهِ عَنكَ رَاضٍ فَمَا تُبَالِي مَا قالَ النَّاسُ بَعدَ هَذَا» (کشی، ص141).
🔸مدح از سوی امامان بعدی
مدح زراره تنها نه از امام صادق (ع) که از امامان بعدی نیز وارد شده؛ چنانکه از امام رضا (ع) نقل شده است: «أَتَرَى أَنَّ أَحَداً كَانَ أَصْدَعَ بِحَقٍّ مِنْ زُرَارَة» (کشی، ص143؛ تهذیب، ج2، ص6) و از امام کاظم (ع) نقل شده: «إِنَّ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ أَبغَضَ عَدُوَّنَا فِي اللَّهِ وَأَحَبَّ وَلِيَّنَا فِي الله» (کمال الدین، ج1، ص76) و از امام رضا (ع) نقل شده: «إِنَّ زُرَارَةَ كَانَ يَعْرِفُ أَمرَ أَبِي ع وَ نَصَّ أَبيهِ عَلَيه» (کمال الدین، ج1، ص75) و از امام کاظم (ع) نقل شده که در قیامت چون حواریان امام باقر و صادق علیهم السلام را نداد دهند، زراره و جمعی از خواص اصحاب برخیزند (کشی، ص9؛ اختصاص، ص61). امام هادی ع خاندان عالمپرور جد ابوغالب زراری از نوادگان بکیر بن اعین را بهخاطر نسبت مادری به زراره زراری نامیدند که هرچند از روی توریه باشد، مؤید صحت مذهب زراره است (رسالة أبي غالب، ص117. نیز نک: تاریخ بغداد، ج12، ص110)
@gholow
❗️توجه❗️
به منظور همافزایی علمی اعضای محترم کانال غلوپژوهی پیرامون محتواهای ارائه شده در کانال، گروه «نظرات غلوپژوهی» تاسیس می شود.
برای عضویت در گروه از طریق لینک اقدام بفرمایید.
https://eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
@Gholow
غلوپژوهی | یادداشتهای حدیثی و رجالی
💠 پاسداران حریم تشیع (15) زرارة بن اعین با وجود آنکه قرائن جایگاه والای زرارة بن اعین رضوان الله ع
ادامه...
🔸جایگاه زراره در میان اصحاب:
... اصحاب امامان در طبقات بعد از زراره به صورت گسترده میراث روایی زراره را نقل میکردند و بر آن اعتماد میکردند و با اطمینان میراث زراره را به امامان نسبت میدادند و از جلالت شأن او میگفتند؛ چنانکه جمیل بن درّاج -افقه اصحابِ جوان امام صادق (ع)- نزد او به مانند کودکی تعلیم میدیده (کشی، ص134) و کشی گزارش میدهد که گروه شیعه بر تصدیق زراره اجماع کرده و نسبت به فقه او منقاد شده و زراره را افقه فقهای اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) دانستهاند (کشی، ص238).
نجاشی دربارۀ او گفته است: «شيخ أصحابنا في زمانه ومتقدّمهم وكان قارئاً فقيهاً متكلّماً شاعراً أديباً قد اجتمعت فيه خلال الفضل والدين صادقاً فيما يرويه» (نجاشی، ص175). غضائری او را افقه آل اعین دانسته (تکمله رسالة أبي غالب، ص188). و ابن ندیم گفته است: «زرارة أكبر رجال الشيعة فقها و حديثا و معرفة بالكلام و التشيع» (الفهرست ابن نديم، ص309).
زرارة در کلام بسیار قوی و بیهماورد بوده، ولی بهخاطر اشتغال به عبادت چندان مناظره نمیکرده است (رسالة أبي غالب، ص136).
🔸بازتاب تشیّع زراره در مصادر عامّه:
عمرو بن علی فلاس (249ق) میگوید که زراره و حمران در تشیّع افراط میکردند (الکامل في ضعفاء الرجال لابن عدي، ج4، ص215). ابن قتیه دینوری (276ق)، زرارة بن اعین و جابر جعفی را از غلات رافضه میداند! (المعارف لابن قتیبة، ج1، ص624). همچنین در مصادر عامّه حکایتی از زراره نقل شده که نشان میدهد زراره، اعتقاد داشته که امام صادق (ع) به نام بهشتیان و جهنمیان آگاه هستند و زراره به آموزۀ «تقیّه» باور داشته است (المعرفة والتاریخ، ج2، ص671-672؛ الضعفاء الکبیر للعقیلي، ج2، ص96؛ الطیوریات، ج3، ص895-896) و نیز حکایت دیگری آمده که نشان میدهد او از خلفاء تبرّی داشته است (الضعفاء الکبیر للعقیلي، ج2، ص96).
همچنین برای مشاهده روایات بیشتر و تفصیل متون، نک: محمدی، مسند زرارة، ص19-32 و برای تفصیل روایات عقیدتی، فقهی و اخلاقی او: همان، ص35-710. نیز نک: حسینی شیرازی و لطفیپور، «شکلگیری و کارکردهای مرجعیت علمی زرارهبناعین».
🔺بسیاری از این روایات مدح -که تنها به بخشی از آن اشاره شد- اسانید صحیح دارند، و این مدحها این قدر مشهور بوده که غالیان متقدم در کتب نصیریه اذعان کردهاند که زراره در ظاهر ممدوح بوده ولی در باطن مذموم بود و البته جعلیاتی هم در طعن زراره نقل کردهاند که در ادامه به نقد نمونههایی از آن میپردازیم.
@gholow