eitaa logo
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
642 دنبال‌کننده
51 عکس
5 ویدیو
63 فایل
بررسی‌های رجالی، تاریخی و اعتقادی ارتباط با مدیر: @amid30 كانال اصلی در تلگرام: https://t.me/gholow2 گروه نظرات غلو پژوهی: eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
مشاهده در ایتا
دانلود
انتساب کتاب الضعفاء به ابن غضائری- آسیب‌شناسی تحلیل‌ها، اکبری، مطالعات تاريخي قرآن و حديث، دوره 25، ش65، بهار و تابستان 1398.pdf
366.1K
انتساب کتاب الضعفاء به ابن غضائری- آسیب‌شناسی تحلیل‌ها، عمیدرضا اکبری، مطالعات تاريخي قرآن و حديث، د25، ش65، بهار و تابستان 1398 گرچه شیخ طوسی خبر می‌دهد با مرگ زودهنگام ابن‌غضائری آثار وی از میان رفته. اما نجاشی از آثار او و از جمله کتاب التاریخ، اثری فهرستی و نیز رجالی روایت می‌کند. در اعصار بعدْ جمع زیادی از بزرگان مکتب حله و جبل عامل و پسینیان ایشان کتابی با نام الضعفاء را از ابن‌غضائری روایت، و فراوان به اقوال مندرج در آن استناد نموده‌اند. از اواخر قرن دهم این اعتماد با تردیدهایی نیز همراه شد. اما تا پیش از دوران معاصر موجب شک در اَصالت کتاب نبود؛ ولی برخی معاصران در پی گزارشی نادرست منسوب به الذریعه شیخ آقابزرگ، اثر را جعلی دانستند. انکار اَصالت اثر فاقد مستندات کافی است و در آن بایسته‌های اعتبارسنجی کتب و شرائط عمومی نسخه‌ها را در نظر نگرفته‌اند. بررسی تطبیقی محتوای اثر با قرائن مختلف در مصادر فِرَق و رِجال نیز نشان از آن دارد که نویسندۀ کتاب یک عالم اِمامی مُحتاط است. و گزارش‌های تاریخی مرتبط با ابن غضائری و آرائش نسبت کتاب الضعفاء به او را تأیید می‌کند. @gholow
مقالاتی در مورد ابن غضائری در میان مقالات در مورد ابن غضائری، موارد زیر را مفیدتر یافتم. به ویژه مقاله اول از آقای جلالی، که اصالت کتاب الضعفا را نشان داده است. (هرچند هرکدام از مقالات نقاط قوت و ضعف خود را دارد.) ایزدی، مهدی، جستاری در رویکردهای ابن‌غضائری به توثیق رجال همراه با واکاوی مفهوم غلو در اندیشه رجالی او، حدیث پژوهی، س10، ش۱۹، بهار و تابستان۱۳۹۷ جلالی، مهدی؛ جستاری در باب نسبت کتاب الضعفاء به ابن‌غضائری، فصلنامه دانشکده الهیات و معارف مشهد، ش68، 1384، جلالی، مهدی؛ روش ابن‌غضائری در نقد رجال، مجله مطالعات اسلامی، ش65 و 66، پاییز1383. جلالی، مهدی؛ جلالي، مهدی - رباطي، سمانه؛ بررسي تطبيقي روش ابن‌غضائري، شيخ طوسي و نجاشي در تعامل با راويان غير امامي؛ فصلنامه علوم حديث، ش79، بهار1395 ص144-167 صفری فروشانی، نعمت‌الله، جریان شناسی غلو2، ابن‌غضائری و متّهمان به غلوّ در کتاب الضعفاء، مجله علوم حدیث، ش2، بی‌تا قاسم پور، محسن، مقايسه ديدگاه‌های رجالی ابن‌غضائری و نجاشی، فصلنامه حدیث پژوهی، س5، ش9، بهار1392. قربانی زرین، رضا، «دیدگاه‌های غضائری و ابن‌غضائری درباره مقامات امامان علیهم السلام» امامت پژوهی، س3، ش11، پاییز1392. به زعم حقیر علت مهم رویگردانی علمای متأخر روحیه شدید توثیق گرایی آنها در کنار آشنایی کم با منابع فرق و روات آنان و و درصد بالای تضعیفات در کتاب الضعفا بوده است. که البته آن هم طبیعت کتابی در این موضوع است. حال آنکه قدما از شیخ و نجاشی و ابن داوود و علامه حلی و بسیاری از رجالیان دوران میانی به آراء او اعتنا داشته اند. در مقاله «انتساب کتاب الضعفاء به ابن غضائری- آسیب‌شناسی تحلیل‌ها،» که به تازگی نشر داده ام، به تفصیل به موضوع اخیر پرداخته ام. @gholow
از آن‌جا که در مراحل ویرایش نهایی مجله نسبت به مقاله -با وجود زحمات بسیاری که کشیده اند- علاوه بر حذف و اختصار‌ها، به معانی برخی از عبارات نیز خلل وارد شده، فایل کامل‌تر مقاله در مرحله پیش از ویرایش نهایی مجله نیز در زیر ارائه می‌شود. هرچند که برای ارجاع دهی رسمیت ندارد.
انتساب کتاب الضعفاء به ابن غضائری؛ آسیب‌شناسی تحلیل‌ها - اکبری.pdf
898.8K
انتساب کتاب الضعفاء به ابن غضائری- آسیب‌شناسی تحلیل‌ها، عمیدرضا اکبری (نسخه مؤلف) در این مقاله تلاش شده برای اعتبار سنجی اثر: - همه گزارش‌های کتاب الضعفاء به صورت تطبیقی با رجال نجاشی و دو اثر شیخ وطوسی بررسی شود که نتیجه آن همخوانی بالای این اثر با آن‌ها و نیز استفاده فراوان نجاشی از آثار ابن‌غضائری بوده است. - موافقان و مخالفان تضعیفات ابن غضائری با توجه به آثار رجالی، تراجمی، فقهی و اصولی معرفی شوند، که نتیجه آن اثبات توجه بالای عالمان امامی متقدم تر به اثر است. که شواهدش از ابن ادریس و احمد بن طاووس تا جمعی از بزرگان معاصر هستند. - عموم آثار و مقالات مرتبط با ابن‌غضائری بررسی، و ابهامات مرتبط در حد امکان پاسخ داده شود. - هم چنین نسبت جعلی دانستن کتاب الضعفاء به الذریعه شیخ آقا بزرگ نقد شده، و به نحوی نقطه شروع این دیدگاه معاصر نیز به ابهام رفته است. - نکاتی در زمینه روش روایت آثار، اجازات و کاستی و زیاده‌های تراث ذکر شده است. و... @gholow
تحلیلی از گزارش‌های تازه یاب شامی در مورد کاتب نعمانی، اکبری، مطالعات قرآن و حدیث 25، د13، ش1، پاییز و زمستان 1398، ص109-127.pdf
461.8K
تحلیلی از گزارش‌های تازه‌یاب شامی در مورد کاتب نعمانی، عمیدرضا اکبری مطالعات قرآن و حدیث 25، د13، ش1، پاییز و زمستان 1398 روایات محمد‌بن‌ابراهیم نعمانی صاحب کتاب الغیبة در منابع امامیه، عموماً ارتباط روشنی با عقاید رسمی جریان غلو ندارد. اما بر اساس منابع تازه‌یاب فرقه غالی نصیریه، نعمانی در میان آنان شخصیت مشهوری بوده، که علاوه بر گزارش‌های ارتباط او با بزرگان نصیری مانند خصیبی، جلی، ابن‌شعبه، قطیعی بغدادی، غسانی و... تألیف چند کتاب (الإخلاص، المقنع، التسلی و التقوی و...) را به او نسبت داده‌اند. در میان اخبار و اقوال مروی از او در این منابع، علاوه بر مطالب صحیح، موارد زیادی از عقاید شدیداً غالیانه و حتی روایت کتاب غالیانه و تناسخی «السبعین» نیز وجود دارد. نشانه‌های منصب حکومتی او در شام نیز در آثار نصیری آشکارتر است. ارتباط نعمانی با نصیریه ابهاماتی دارد. اما گزارش‌های نصیری، علی رغم ضعف گاه مؤیدهایی در منابع امامیه دارند؛ که مهم‌ترینش این است که درمقاله برای نخستین بار تنها راوی کتاب الغیبة شناسایی شده. او بنا بر ده قرینه جلی قطب شهیر نصیریه و جانشین خصیبی است، و ظاهراً امامیه اورا نمی شناخته‌اند. @gholow
🔺دسترسی ناقص ما به معارف دین ✍️ عمیدرضا اکبری هستند کسانی‌که همواره برداشت‌های خود از نصوص دینی را قطعی شمرده و اصالت هر روایت مورد استنادشان را نیز حتمی می‌انگارند. و از این رو تفاوت دیدگاه‌های دیگران را برنمی‌تابند، و گویی تنها خود را بر حق می‌دانند. از اموری که به مطلق‌نگری در مسائل دینی دامن می‌زند، این پندار است که همواره باید دسترسی کاملی به دین داشته باشیم، و باز کردن پای اجتهاد (حال از هر نوعی) در فهم و اعتبارسنجی آیات و اخبار کلیت دین را مظنون می‌سازد. در برابر می‌گوییم درست است که دین کامل است؛ و خطابش هم بلیغ. اما در برابر باید در نظر داشت: 1- روایات خیلی اوقات نقل به مضمون شده، و یا تقطیع‌ها فضای صدورشان را مبهم کرده، (در معانی الأخبار نمونه‌های بسیاری از این دست آمده، و نیز نک‍: پاکتچی، کتاب نقل به معنا) با تطبیق اخبار و نسخه‌ها صدها و هزاران نمونه را می‌یابیم که نقل به مضمون خلل‌هایی را در معنا ایجاد می‌کند. هرچند با امکانات اندک ضبط اخبار، در سده‌های نخستین، چاره‌ای از نقل به معنا هم نبوده‌است، و البته ضمن توصیه نقل دقیق روایات، نقل به مضمون هم در شرایطی جایز شمرده شده است. (نمونه نک‍: الكافي، ج‏1، ص51) 2- بنا بر روایات ائمه علیهم السلام برای ابلاغ برخی از معارف موانعی داشته‌اند، در مورد علت کم‌رغبتی امامان به نشر همه احکام و یا کتبی از خود در برخی از اخبار مطالبی ذکر شده است. (نک: بحار الأنوار، ط - بيروت، ج2، ص: 212 باب 27 العلة التي من أجلها كتم الأئمة عليهم السلام بعض العلوم و الأحكام) 3- اخبار گسترده غیبت و حیرت و موانع فهم دین آن دوره، یا اخبار ظهور قائم عج با کتاب جدید. (نمونه: الأصول الستة عشر، دار الحديث، ص138؛ و نک‍: نصیری، کتاب عصر حیرت، فصل2-5) بلکه حتی در دوره ظهور ائمه ع هم، در روایاتی به صراحت گفته شده که شیعه قبل از امام باقر ع حلال و حرام خود را از عامه می گرفتند. (ثُمَّ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ كَانَتِ‏ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاس‏... رجال الكشي، ص: 425، و ر.ک تفسير العياشي، ج‏1، ص252، الكافي، ج‏2، ص20) 4- تعلیل بعضی از اخبار نهی از قیام که قیام‌کنندگاه همه احکام اسلام را نمی‌داننید. (نمونه: الكافي، ج‏5، ص24 /ح1) و البته بالوجدان می‌دانیم که علم هه‌ چیز نزد ما نیست. (ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِنَّ مَنْ‏ أَجَابَ‏ فِي كُلِّ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ لَمَجْنُونٌ. معاني الأخبار، ص238) 5- از بین رفتن بسیاری از اخبار در طول تاریخ که حاوی قیود، مخصصات و یا مبین‌هایی مانند قضیه خارجه بودن است. 6- برخی از اخبار نهی از قیاس و تحیر در نبودن نص در حکم مسأله که در آن‌ها به نحوی به از توقف بدون تعیین حکم دستور می دهد. (الكافي، ج‏1، ص56/ ح9، 10، 11، 13) 7- تفاوت ها در فهم که انسان را لزوماً به واقع نمی‌رساند؛ هر چند که حجت باشد. اما لزوماً نظامی کامل را نمی‌سازد. و از آن زعامت و ولایت در همه شئون انسان‌ها را نمی توان استنباط نمود. 8- وقوع جعل تحریف در اخبار و اختلاف نظر گسترده در زمینه‌های اعتبار سنجی اخبار (نمونه شواهد روایی: t.me/gholow2/957) 👈خلاصه اینکه ائمه ع همه جزئیات را نرسانده اند. و هم همان قدر را که رسانده اند، به ضرورت تاریخ کامل باقی نمانده، و در آخر آن باقی مانده هم در کنار مطالب نامعتبر قرار گرفته و تشخیص حدودش باز درگیر اجتهاد است، چنانکه اطلاع از آن هم با میزان فحص تغییر می کند. از سوی دیگر حتی بر فرض نادرست که همواره به صورت قطعی مطلق و مقید کلام امام را می شناختیم، علاوه بر تطور بستر تاریخی، درگیر تطور خود زبان هم هستیم. و بسیاری از واژگان استعمالات متفاوتی یافته‌اند. بر این اساس بالوجدان در می یابیم، ما قطعاً با حدودی از انسداد در دستیابی به معارف دین مواجهیم. چنان‌که روایات بسیاری نیز در بحث غیبت مشعر به آن است، و تصریح بسیاری از بزرگان فقه شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی بر حیرت در مورد برخی از احکام نیز شاهد مطلب است. مطالعه این مطالب نیز بی‌مناسبت نیست: انسداد از دیدگاه آیةالله العظمی شبیری زنجانی و دو مقاله فصل‌نامۀ تا اجتهاد، س3، ش11، مرکز فقهی امام باقر ع، انصراف از دیدگاه آیةالله شبیری زنجانی؛ علیرضا اعلایی، تمسک به عمومات و اطلاقات در مسائل مستحدثه. @Al_Rijal
🌱 داروی منسوب به امام کاظم ع ✍️عمیدرضا اکبری، علی عادل‌زاده این روزها و البته پیشتر هم فراوان از سوی جریان موسوم به طب اسلامی، داروی امام کاظم ع، به عنوان دوای امراض و دردهای جهان‌گیر معرفی می‌شود. بازخوانی تنها مستند این نسخه خالی از لطف نیست: «قَالَ السَّرِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّرِيِّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَرْمَنِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع وَ قَدِ اشْتَكَى فَجَاءَهُ الْمُتَرَفِّعُونَ بِالْأَدْوِيَةِ يَعْنِي الْأَطِبَّاءَ فَجَعَلُوا يَصِفُونَ لَهُ الْعَجَائِبَ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ بِكُمْ اقْتَصِرُوا عَلَى سَيِّدِ هَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْإِهْلِيلَجِ وَ الرَّازِيَانَجِ وَ السُّكَّرِ فِي اسْتِقْبَالِ الصَّيْفِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِي كُلِّ شَهْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ فِي اسْتِقْبَالِ الشِّتَاءِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ يُجْعَلُ مَوْضِعَ الرَّازِيَانَجِ مَصْطَكَى فَلَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرَضَ الْمَوْتِ.» (طب الأئمة عليهم السلام، ص50) 🔸بررسی اعتبارسنجی منبع این روایت تنها کتاب منسوب به فرزندان بسطام است. در پژوهشی نشان داده‌ایم نسبت این کتاب به فرزندان بسطام نادرست است؛ بلکه بنا بر نسخه فرزندان بسطام در طبقه مشایخ مؤلف و صرفاً واسطه روایت از محمد بن خلف از وشاء فرض شده‌اند، و جایگاه دیگری ندارند. بر این اساس مؤلف کتاب شناخته شده نیست. هرچه هست شواهد علاقه مؤلف به راویان غالیان خطابیه و از آن جمله خود ابو الخطاب، سردمدار این فرقه در نسخه بسیار است. (نک: مقالات اکبری و انصاری در مورد کتاب) با این حال اگر بر فرض هم نسخه موجود اثر فرزندان بسطام می‌بود، باز درگیر این مشکل بود، که از خود آن دو، و نیز و واسطه روایت کتابشان جرح و تعدیل و شرح حالی دردست نیست. تنها در گزارش نجاشی آمده که راوی متسامح و پرتخلیطی چون ابن عیاش (نک‍: نجاشی، ص85) از این اثر گزارش داده است. (نجاشی، ص39) به کلی معلوم نیست طب الأئمه موجود از طریق کدام جریان های روایی به دست ما رسیده. اما از اسناد آن برمی‌آید خود مؤلف با راویانی از جبال و مناطق میان عراق و شام ارتباط داشته است. مناطقی که امامیه از راویان این محافل کمتر روایت کرده‌اند. واسطه ابن عیاش و فرزندان بسطام نیز صالح بن الحسين النوفلي‏ است که در هیچ سند دیگری جز دو سندی از خود ابن عیاش دیده نمی‌شود، و البته در سند دیگر غیر از طب الأئمه نیز از سران صوفیه و با مصطلحات غلات روایت می‌کند. (مقتضب الأثر، ص53) اما از نظر سند داخل کتاب نیز، روایت داروی امام کاظم ع از دو واسطه ناشناس روایت شده، و البته نسبت یکی از آن دو یعنی ارمنی در اسناد غلات رایج است. او از محمد بن سنان روایت می‌کند که سخن در مورد اتهام او مفصل است (نمونه نک‍: حسینی‌نژاد، وثاقت محمدبن‌سنان در ترازوی نقد و بررسی) 🔸بررسی متنی: گذشته از بحث سندی و منبعی، در متن خبر نیز اضطرابی وجود دارد. اولا در این روایت سخن از بیمار شدن خود امام کاظم است و اطباء به عنوان معالجه دارو معرفی می کردند در حالی که امام از یک برنامه دارویی سه ماهه برای پیشگیری سخن می‌گوید. ثانیا به فرض که این اضطراب با توجیهاتی حل شود اگر امام کاظم خودشان به این عمل نکرده‌اند چرا آن را با این لحن توصیه می‌کنند؟ و اگر استفاده کرده اند چرا بیمار شده اند؟ با این که در انتها به صورت مطلق گفته اند : فلا یمرض الا مرض الموت؟! که این هم اضطراب دیگر است. البته اگر کسی هم بگوید که این مرض، مرض موت امام کاظم ع بوده است درست نیست امام کاظم در زندان و دور از امام رضا با سم شهید شدند. ثالثا بر فرض چشم‌پوشی از این اضطراب‌ها؛ این روایت برنامه‌ای سه ماهه برای پیشگیری توصیه می‌کند. پس در شرایط واگیر بیماری این روزها، که مثلاً کرونا چند روزه ممکن است فرد را بیمار کرده، و یا حتی بکشد، چرا مدعیان طب اسلامی در پی تبلیغات گسترده برای فروش این دارو برآمده اند؟! و از طرفی نیز نسخه روایت نیز در «استقبال تابستان و زمستان» آمده، اما ایشان در همه ایام سال آن را تبلیغ می‌کنند. البته منکر آن نیستیم که شاید -چنان‌که از مقدمه روایت نیز بر می‌آید- این نسخه بنا بر تجربه بشری، گاه اثر مفیدی نیز داشته باشد. با این همه نسبت آن به امامان معصوم ع، ناروا و به دور از روش علمی است؛ به ویژه که گاه افراد بسیاری را هم که از این نسخه نتیجه نگرفته‌اند، متهم به ضعف عقیدتی می‌کنند. به هر رو تجویز عمومی آن بر اساس تجربه نیز نیازمند مطالعات بالینی پزشکی دقیق، و با ارائه داده‌های آماری در مقیاس گسترده از نظر مزایا و مضرات است، و طبعاً این از عزیزان دوستدار طب اسلامی که با روش علمی نه در پزشکی و نه در علوم حدیث آشنا نیستند، بر نمی‌آید. @gholow
⚠️زیاده‌روی در مورد شهدا در ادبیات دینی ما جایگاه اخروی بسیار والایی برای شهیدان در راه خدا ترسیم شده است. اما آیا به راستی این بدین معنا است که زندگی ایشان نیز باید به عنوان الگو به همگان معرفی شود؟ در روایات شیعه کسانی چون حر و زهیر از شهدای کربلا، زید بن علی و... مورد ستایش هستند. در عین حال همین انسان‌ها که به خاطر فداکاری بزرگ در لحظات واپسین عمرشان، به درجات بالایی رسیدند، در طول عمرشان خطاهایی مهم نیز داشته‌اند. یکی عثمانی بوده، (نمونه: تاريخ ‏الطبري، ج‏5، ص396؛ أنساب‏ الأشراف، چاپ‏ زكار، ج‏3،ص378) و دیگری عامل امویان و ظلم‌هایی را به اهل بیت ع روا داشته، (همان، ج3، ص384) دیگری با امامان معصوم جدال می‌کرده است. (نمونه: الكافي، ط - الإسلامية، ج‏1، ص356) بله لابد ویژگی‌ها و کارهای خوبی نیز داشته‌اند که به خاطر آن خداوند بر ایشان عنایت فرموده، و شهادت را نصیبشان کرده است. اما با این همه، ما در شناخت خوبی و بدی رفتارهای گوناگون این بزرگان و دیگران، ناگزیر از محک کتاب و سنت هستیم. در دوره ما هزاران کتاب در زمینه زندگانی شهدا نوشته می‌شود. شوربختانه هستند افراد تأثیرگذار بسیاری که به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی جوانان را به الگوگیری از زندگانی و عمل به نظرات شهدا سوق می‌دهند. الگوسازی از شهدای انقلاب، خسارت جبران‌ناپذیری برای جامعه شیعه به بار آورده است. این خطّ مشی حتّی ممکن است به انحراف عقیدتی منجر شود؛ چه امروزه در کلمات منقول از برخی از شهیدان از وحدت وجود ابن عربی تا امامت غیر امامان هم به چشم می‌خورد. برخی فراتر از ارجاع کلی رفته و قواعدی را در این زمینه می‌سازند، که به عمق فاجعه دامن می‌زنند. گویی مهم‌ترین رسالت برخی که خود را "خادمان شهیدان" می‌خوانند این است که جوانان این سرزمین را در توهّمات و تخیّلات فرو برده و از تعالیم اصیل مذهب دور کنند! تنها یکی از هزاران دستور العمل ارتباط با شهدا را در پیوند زیر بخوانید: «خیلی مهمه فقط یک شهید انتخاب کنید. نگید من به یه گُردان شهید رو میزنم بلکه یکیشون جوابمو بده! ... اولین ملاک انتخاب شهید قیافه و صورت شهیده. ببینید با لبخند کدوم شهید ته دلتون خالی میشه، ذوق میکنید، به وجد میایید ... سریعا همین الان عکس بک گراند گوشی موبایلتونو عوض کنین و عکس شهید رو بذارید. از امروز همه پیامک ها و تماس هاتون توسط دوست شما بررسی میشه! ... صبح اولین نفر به دوست شهیدتون صبح بخیر بگید و شب هم آخرین شب بخیر ... در طول روز تا میتونید با روح شهید حرف بزنید. مدام به او فکر کنید. ... روح شهید تا این گام 5 بسیار بسیار از شما راضیه و تمایل شدیدی به شروع رابطه داره... با افتخار منتظر برخی نشانه ها باشید: خواب دوست شهیدتونو میبینید. مکاشفه ای در روز. دعوت به قبور شهدا و راهیان نور جنوب و غرب. پیامی، نشانه ای، گفتگویی و...» (منبع) تبلیغات این گروهها به خصوص برای دختران جوان خطرناک است. (نمونه تک‍: تبلیغات برای یافتن دوست شهید اختصاصی، نامزدی با شهدا، و طرح‌های دیگر). سزاوار است دغدغه مندان جامعه شیعه در مقابل این توهّم‌سازی که سلامت دین و روان جوانان را نشانه گرفته، فکری کنند. هم‌چنین فارغ از نکات پیش‌گفته، در خور توجه است که احترام و اکرام ما نسبت به شهدا بر اساس ظاهر و البته قواعدی است که در شناخت اهل حق می‌شناسیم. گذشته از این‌که بسیاری از جوانان از اساس این قواعد را کتاب و سنت نیاموخته‌اند، حتی بر فرض اطلاع از آن، باز تطبیقات کلی در تعیین شهدا، بیشتر برای احکام ظاهری مفید است. و گرنه جایگاهی واقعی افراد، و نيات ايشان را خدا مي‏داند. آن حد كم در شناخت اين امور هم که با تحقیق میسر می‌شود، چیزی است که معمولاً عوام بدان اعتنایی ندارند. بلکه برخی مسئولان چندان دست خود را باز گرفته اند که هر کشته‌ای که شهید شمردنش همسو با اهدافشان باشد، شهید می‌خوانند، گرچه بی‌نماز و حتی بی دین باشد. در این زمینه چند روایت نیز در خور توجه است. مانند اخباری که در آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حتی نسبت به شهدای صدر اسلام تأکید کردند که عاقبت و وضعشان را نزد خدا مسلم ندانید. (الكافي، ط - الإسلامية، ج‏3، ص236؛ الأمالي للصدوق، ص384) و یا روایایی که به مناسبت بحث از برخی مجاهدان می‌گوید برخی عمل اهل بهشت را انجام می‌دهند، ولی در آخر جهنمی می‌شوند؛ حتی در همان میدان جهاد. (صحيح البخاري، ج‏5، ص93؛ ج10، ص160؛ ج11، ص161) @gholow
آقای تبریزیان: «فقط خانمها از ماسک استفاده کنند، در جلوگیری از پیشرفت کرونا کافی است و آقایان نیازی به استفاده از ماسک ندارند»! مستند ایشان در این زمینه ادله مربوط به حجاب است! و «حکمت خفیّ» حجاب را جلوگیری از بیماری‌ها دانسته‌اند. به نظر آقای تبریزیان دلیل تفاوت احکام اسلام در «پوشاندن صورت بین زن و مرد» این است که به خاطر فعالیت جسمی بیشتر مردان «در صورت پوشاندن صورت و الزام به آن، گاز co2 تجمع یافته در پشت نقاب یا ماسک زیاد» می‌شد! چنین حکمت‌هایی ابداً در دین نیامده، و وجه حجاب بانوان چیز دیگری است. این‌ها در حالی است که ایشان پیش‌تر کرونا و از اساس مسری بودن بعضی بیماری‌ها را انکار می‌کرد (به اتکای روایت سنی لا عدوی و برخی از احادیث غیر مرتبط). و امروز ترجیح می‌دهد که بانوان را عامل سرایت بشمارد! معلوم نیست ضرر داشتن co2 برای مردان -به خیال ایشان- یا واجب نبودن حجاب بر ایشان، چه ربطی به مسری نبودن امراض از سوی مردان دارد؟ این حدس‌ها و قیاس‌ها به روشنی نشان می‌دهد که ادعای خلوص و اسلامی بودن روش ایشان در طب تا چه حد نااستوار است. @gholow
🎁مجموعه پست‌های کانال غلوپژوهی در رابطه با آقای تبریزیان وجریان موسوم به طب اسلامی 🔸بررسی های سندی و علوم اسلامی t.me/gholow2/395 منبع شناسی روایات طبی: t.me/gholow2/386 توجیهات کلامی نارسا بر عقیده سرآمدی علوم تجربی اسلامی: t.me/gholow2/940 نقد وجه استناد تبریزیان به اخبار ضعیف t.me/gholow2/398 نقل های علوم طبیعی و لزوم اعتبار سنجی t.me/gholow2/945 طب اسلامی و توجیهات کلامی نارسا! t.me/gholow2/940 🔸تأملی در جایگاه رجالی آقای عباس تبریزیان t.me/gholow2/1775 و نیز: t.me/gholow2/401 - t.me/gholow2/406 و t.me/gholow2/1095 و t.me/gholow2/1432 بی اطلاعی از علوم حدیث: t.me/gholow2/1264 t.me/gholow2/1267 ادعاهای غلوآمیز در مورد خود: t.me/gholow2/403 فقاهت دوساله t.me/gholow2/877 نمونه ادبیات تکفیری جریان تبریزیان t.me/gholow2/874 t.me/gholow2/1269 t.me/gholow2/1230 نقد تبریزیان چرا؟ t.me/gholow2/1096 گزیده‌ای از همین مطالب در سایت مؤسسه طبنا
🔸نقد انگاره بی‌نیازی روایات طبی از اعتبارسنجی پیش‌تر نمونه کلمات مدافعان طب اسلامی در کفایت تجربه از اعتبارسنجی اخبار طبی گذشت، اما اخیراً نیز عزیزی با عنوان «رهگذر» یادداشتی در این زمینه نوشته، و بر «نتایج شگفت انگیز طب اسلامی» استناد کرده است. تأملاتی را در مورد متن ایشان و برخی دیگر از مدافعان طب اسلامی تقدیم می‌کنم: 1- امروزه عزیزان طب اسلامی به امکانات بسیاری زیادی دست یافته‌اند. صدها هزار و شاید چند میلیون مدافع دارند. بنا بر این اگر دعوی کارآمدی یک دارو را بر اساس روش تجربی دارند، توقع بی‌جایی نیست که یک مقاله علمی بنویسند، و دقیقاً بگویند چه جامعه آماری را بررسی کرده‌اند، اطلاعات نمونه‌های موفق و نا موفق را چگونه ضبط کرده اند؟ شرایط بیماران گوناگون از نظر سن، بیماری‌های زمینه‌ای، استفاده از داروهای دیگر چگونه دسته بندی کرده‌اند؟ نسبت تاثیر گذاری داروی خود با دیگر داروها چگونه سنجیده شده است؟ و الا اگر به صرف ادعاهای شفاهی غیر منضبط باشد، البته بسیار هم شنیده‌ایم که کسانی داروی امام کاظم را مصرف کرده‌اند، و باز در همان فصل بیمار شده‌اند. و از طرفی ادعای مبهم جواب‌دهی دارو، بدون تعیین معیار، چگونه از ادعای تأثیر گذاری برخی از روش‌های خرافی ملل دیگر متمایز خواهد شد؟ پس ناگزیر از اعمال روش علمی هستیم. 2- نویسنده در متن در حالی از طب اسلامی دفاع می‌کند، که جایگاه انتساب و عدم انتساب نسخه به دین را نادیده گرفته و تنها به تجربه اتکا کرده است. ایشان معتقد است که اگر «روایتی مربوط به علوم پزشکی و... صحیح السند هم باشد ولی نتیجه ندهد و یا نتیجه عکس دهد، آن را کنار» می‌گذارد. خود ایشان در ادامه مثال زده است که «خداوند متعال می‌فرماید ادعونی استجب لکم؛ در حالی‌که می‌بینیم در موارد بسیاری دعا می‌کنیم ولی اجابت نمی‌شود» روشن است که نویسنده قائل به کنار نهادن آیه «ادعونی استجب لکم» قائل نیست، و آن را به جهتی دیگر آورده است. اما همین نقضی بر روش عمل‌گرایانه نویسنده است. از طرفی ایشان معتقد است با «دیدن نتایج شگفت انگیز طب اسلامی» «نقد سندی اساسا قابل اعتنا نخواهند بود». باید گفت اگر ایشان ادعای اعجاز طب اسلامی را دارند، پس ضروری است، برهان خود را بیاورند؛ که البته بعد از درخواست‌های پیشین هرگز نیاورده‌اند. اما اگر ادعا در حد اعجاز نیست، و از بشر هم بر می‌آید، بر این اساس شفا بخشی یک نسخه چه ربطی به صدور آن از معصوم و انتساب آن به اسلام دارد؟ و از کجا که نسخه‌های مفید برخی طبیبان گاه به ناحق به ائمه ع منسوب نشده باشد؟ اینها همه در حالی است که اصل ادعای شفا بخشی شگفت‌انگیز داروهای طب اسلامی هنوز در حد ادعاهایی شفاهی و مستند نشده باقی مانده است. میلیون‌ها انسان هرروزه با طب مدرن درمان شده، و می‌شوند و نتایج پیشرفت‌های پزشکی مانند عمل‌های جراحی خارق العاده را هر روز مردم با چشم می‌بینند. با این حال جریان آقای تبریزیان منکر این طب است، و در برابر به سادگی نتایج واقعی/اتفاقی/تلقینی/عادی/ادعایی تجویزات خود را بدون مستند‌سازی برهان اعجاز روش خود می‌گیرند. 3- گاهی نیز بعضی از عزیزان طب اسلامی راه تفوق بر طب جدید را در استناد به کاستی‌های این طب بر اساس آمارهای خودشان جسته‌اند. ایشان چنین طب جدید را تخطئه می‌کنند که طب جدید خودش معترف به کاستی‌هایش و مضرات برخی از داروهایش است. در برابر باید گفت اتفاقاً از مزایای طب جدید این است که به طور معمول کاستی‌های خود و داروهایش را سانسور نمی‌کند. بلکه آمار تفصیلی و علمی ارائه می‌دهد. و اگر آسیب‌ها و مفاسدی هم دارد، از سنخ آسیب‌های رایج در همه مشاغل است. ولی افسوس برخی از سران طب موسوم به اسلامی به خاطر نگاه ایدئولوژیک، نمونه‌های فراوان ناموفق را کتمان می‌کنند. و متأسفانه علاوه بر تخصص، در ناحیه تعهد هم کاستی جدی دارند. ایشان بررسی‌های اعتبار سنجی و متن شناسی ندارند، و تلقی‌شان این است که این روایات حتماً از ائمه ع است، و به خاطر نگاه مطلق نگرانه‌شان، در صورت اعلام کاستی‌های دارو مخاطبانشان دچار چالش اعتقادی/ یا بدبینی به روش این عزیزان می شوند. در حالی که همان کلمات شیخ صدوق در مورد اخبار طبی (إعتقادات الإمامية، ص115) برای برون رفت از این چالش کافی است. و مشکل از القائات مطلق نگرانه خود این بزرگواران است. طب اسلامی -دست کم از نوع طب آقای تبریزیان- درمان خود را قطعی فرض می‌کند و اگر هم جواب نداد، مشکل را از بیمار و ضعف اعتقاد او می‌شمارد! (کذّب بطن اخیک) با این تلقی جایی برای بررسی علت عدم موفقیت باقی نمی‌ماند. و در نتیجه این مطلق‌نگری، به جای رشد و ارتقای کیفیت طب ایشان، هر روز گرایش تکفیری و خصمانه ایشان شدت می‌گیرد. همین مشکل را ما در عرصه‌های دیگری نیز داریم. @gholow2