❣مادر که میشوی
نمیدانی از کجا ، کی ، چطور اینهمه تغییر ، اینهمه صــــبر ، اینهمه عشق پیدا می شود....
مادر که میشوی همه چیز به یکباره خودش را تمام قد به تو نشان میدهد و تو دیگر خود قبل نیستی که نیستی.
❣تمام وجودت سرشار از خنده های بی دلیل و با دلیل او میشود....
مادر که باشی اصلا مهربان تر می شوی.
❣دلت حتی برای مورچه های کنار دیوار هم می لرزد. مبادا پا رویشان بگذاری. مبادا مادری منتظرشان باشد..
مادر که باشی دل نازک تر می شوی.
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
🌹@Gilan_tanhamasir
#استادعشق
#قسمت_شصت_وچهارم
#کتابخوانی
دينگ دنگ دونگ
دينگ دنگ دونگ
«بالاخره با آن صدای خشن و به زعم خودش آواز!
ما با وحشت از خواب می پريديم. رختخواب هايمان را مرتب يا به اصطلاح آنكادر می كرديم و با صف برای شست و شوی صورت دهان و صرف صبحانه روانه می شديم.
🔸بعد از صبحانه نوبت مراسم كليسا بود. نمی دانم چرا من و برادرم و يك ايرانی ديگر به اسم اسپهبدی كه اهل مازندران بود و او را هم پدرش به همين شبانه روزی گذاشته بود كه مسلمان بوديم خيلی سخت می گرفتند و اين امتحان ها را جزو نمرات ما به حساب می آوردند.
🔸اگر شاگردان درس خود را بلد نبودند يك هفته در كليسا حبس می شدند ولی بچه های فرانسوی راحت تر بودند.
آخر هفته حاج علی به سراغ مان می آمد و ما را نزد مادرمان می برد. مادرمان وقتی ما را می ديدند به جای اينكه خوشحال شوند ما را بغل می گرفتند و گريه و زاری می كردند.
🔸مادر واقعا نگران بودند. اوايل چيزی بروز نمی دادند ولی بعدا فهميديم كه بزرگترين نگرانی مادر اين است كه دو بچه ايرانی و مسلمان ايشان روزی تبديل به دو بچه مسيحی فرانسوی بشوند.
🔸در غياب ما در طول يك سال مادر آن قدر به حاج علی التماس كردند تا بالاخره حاج علی قول داد هر طور شده ما را از شبانه روزی به مدرسه عادی بياورد. كار مشكلی بود ولی حاج..
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
#استادعشق
#قسمت_شصت_وپنجم
#کتابخوانی
🔸علی تلاش خود را شروع كرد. چندين بار به مدرسه ما آمد و رفت تا عاقبت راه حلی پيدا كرد.
يك استشهاد محلی تهيه كرد و يك گواهی پزشكی گرفت مبنی بر افليج بودن مادرمان و چون خودش قواس(به معنی كمان دار يا به اصطلاح امروز بادی گارد) قنسول گری بود مهر سفارت را زير استشهاد زد و به تاييد فرمانداری رساند.
🔸از مدرسه تقاضای بازرسی كرد وقتی بازرسی انجام شد ما اجازه گرفتيم كه هر روز عصر به خانه بياييم و صبح زود به مدرسه برگرديم. بنابراين با اين شاهكار حاج علی شب را كنار مادر نازنين مان می خوابيديم.
🔸مادر از اين وضع بی نهايت خوشحال بودند و شبی هزار بار خدا را شكر می كردند. عصر كه به خانه می آمديم مادر در همان بستر خود درس دادن را به من و برادرم شروع می كردند.
🔸با جديت مادر در خانه قرآن كريم و ديوان حافظ را حفظ شدم. با شاهنامه به خوبی آشنا شدم. گلستان و بوستان سعدی را خواندم و
مقداری از آن را حفظ شدم و منشات قائم مقام را خوب ياد گرفتيم. مادر مثنوی مولوی را به ما درس می دادند و همچنين هر چه لازم بود كه اعتقادات و فرهنگ ايرانی ما را حفظ كند.
🔸هنوز هم همه آن چه مادر به من آموختند به خوبی به ياد دارم. اصولا هر چيزی را كه انسان در كودكی خوب بياموزد هرگز از ياد نمی برد. كافی است آدم معلم خودش را دوست داشته باشد.
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
#ارسالی_شما🙏🏻🌹
السلام علیک یا قمر بنی هاشم ✋
یا اباالفضل العباس♥️
✍خدایا شکرت که مخاطبان خوبی داریم و نزد بندههای خوبت یادمون میکنن!♥️🌺
خدا خیرتون بده🤲
🌹@Gilan_tanhamasir