4_5943048759754624126.mp3
2.87M
#ماجرای_شهادت_مادر 2
🔥 غمنامه آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیه...🌷
استاد مهدی طائب
🔹@Gilan_tanhamasir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
#اطلاعیه
❇️ ما یه طرح نذر پرچم فاطمیه داریم و میخوایم حدود 500 تا پرچم رو به اعضای فعال دورهمی های تنهامسیری سراسر کشور بدیم
🌷هر بزرگواری میخواد در این طرح زیبا شرکت کنه میتونه مبلغ دلخواهش رو به حساب زیر واریز کنه:
5892-1013-6167-8754
سید محمد باقر حسینی، بانک سپه
🌺 قیمت هرپرچم 50 تومن هست. ثواب این کار تا وقتی که اون پرچم سردر خونه ها و کوچه ها هست برای شما بزرگواران هم محسوب میشه و در واقع یک صدقه جاریه هست.
اولین جمله حضرت زهرا سلام الله علیها در بین درب و دیوار و آتش
علامه امینی رحمه الله علیه:
▪️ بعد از تحقیق های بسیار یافتم اولین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها از میان درب و دیوار و آتش فرمودند:
ولدی مهدی بود ...💔
الهی به حق مادر سادات
الساعه عجل لولیک الفرج الساعه🤲🏻
#سهشنبههایمهدوی
🥀@Gilan_tanhamasir
Mehdi Rasoli - Sobh Roz 3Shanbe.mp3
8.05M
انگار نه انگار ....
حاجمھدیرسولی🎙
#فاطمیه
🥀@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
اولین جمله حضرت زهرا سلام الله علیها در بین درب و دیوار و آتش علامه امینی رحمه الله علیه: ▪️ بعد ا
سلام دوستان تنهامسیری. عزاداری هاتون قبول حق باشه.🥀
این سهشنبه بیشتر از هر سهشنبه دیگهای بیاد امام زمان غریبمون باشیم.🍃
آقایی که بیشتر از هزار ساله در غم اجداد مطهرش میسوزه و خون گریه میکنه....😭
آقایی که امروز عزادار مادر جوانش، خانم حضرت زهراست...🖤
آقاجون خدا اجرتون بده، ان شاءالله بحق حضرت زهرا سلاماللهعلیها، خداوند فرجتون رو برسونه...
یه حرفی خیلی دل آدمو میسوزونه، اونم اینکه هرچی ما از مصیبت ها میشنویم، آقامون به چشم میبینه و درک میکنه...🖤
وَ شنیدن کی بُوَد مانند دیدن....😭
🌷سهشنبههایمهدوی یعنی یادآوری عزیزترینی که در شلوغیهای زندگی ما شده است غریبترین...
💔برای آرامش قلب محزون و داغدار امام زمانمون ۵صلوات با یک آیت الکرسی بخونین...
#سهشنبههایمهدوی
#التماس_دعا
🏴 @Gilan_tanhamasir
#استادعشق
#قسمت_هفتاد_ونهم
#کتابخوانی
🌼پدرم با همان محبتی كه به درس های من و خواهرم می رسيدند به درس بچه های همسايه نيز رسيدگی می كردند.
🌸آن شب وقتی ساعت 12 شب فرا رسيد و درس دادن به ما تمام شد ديگر نتوانستم
صبر كنم و گفتم:
ببخشيد می شود بگوييد بعد از آن بيماری چه كرديد؟
پدرم گفتند:
بله بعد از آن زندگی ما كمی سخت تر هم شد.
🌼پدرم آن قدر بردبار و با ملاحظه بودند كه حاضر نمی شدند حتی اسم زجر و ناراحتی و... را بياورند. فقط از كلمه ی «كمی سخت» استفاده می كردند.
🌸پدر از روی صندلی مخصوص شان بلند شدند كه بروند صورتشان را آب بزنند. من همان طور كه پشت ميز نشسته بودم و به ايشان نگاه می كردم ناگهان ترسی مرا فرا گرفت.
با خودم گفتم «: شايد من خاطرات شگفت انگيز پدرم را روزی از ياد ببرم ».
🌼آيا حيف نيست هم وطنانم سرگذشت اين مرد بزرگ و استثنايی تاريخ خود را ندانند؟
با اين تصور تصميم گرفتم هر طور شده از پدرم خواهش كنم خاطرات خود را از اول تعريف كنند تا من حرف هايشان را ضبط كنم.
به طرف اتاق دويدم آوردم كنار دست پدرم نشستم و گفتم: ...
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
#استادعشق
#قسمت_هشتادم
#کتابخوانی
🌸من فكر خوبی كرده ام. اگر موافق باشيد از فردا شب حرف های شما را ضبط می كنم
بعد همه را روی كاغذ می آورم و چاپ می كنم تا همه مردم ايران از خاطرات شما با خبر شوند.
🌼ديدم ناگهان رنگ از روی پدرم پريد.
پدرم گفتند:
ببر اين جعبه را جايی قايم كن و ديگر آن را اين جا نياور. من با شما درد دل می كردم. در تمام سال های عمرم هيچ وقت با جايی مصاحبه نكرده ام و چيزی از زندگيم را جايی ننوشته ام. نه اصلا لازم نيست.
🌸بله درست فكر نكرده بودم. من خوب می دانستم كه پدرم از خودستايی خجالت می كشند. به خود گفتم:
«اين كمال بی فكری بود كه ضبط صوت را آوردم» .
برگشتم و ضبط صوت را در اتاق گذاشتم. خدا می داند چه حال بدی به من دست داده بود. اما واقعا مسئول بودم كه خاطرات پدرم را طوری جاودان نگهدارم.
🌼 شايد برای اولين بار در زندگی تصميم گرفتم يك كار بزرگ را طوری انجام بدهم كه بر خلاف نظر پدرم باشد.
برای همين از آن شب به بعد تا ساعت 2 يا 2/30 و 3 شب در اتاقم می نشستم و خاطرات پدرم را با مراجعه به حافظه ی خودم يادداشت مي كردم.
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir