eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
804 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3هزار ویدیو
60 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰پدر ستون ایمان و اعتقاد در خانواده است 🔸👈وقتی صحبت از نقش پدر در منزل می‌شود، ذهن بر روی اقتدار و حفظ آن در منزل متمرکز میشود. قطعا حفظ اقتدار از کلیدی ترین مولفه های بنیان یک خانواده می باشد 🔹همه می دانیم که این نقش مهمی در تربیت دینی فرزندان دارد. 🔸مهمترین اثر پدر در منزل اين است که ستون ایمان و اعتقاد خانواده اش باشد. زن و فرزندان ایمان و اعتقادشان وابسته به پدر است. هر چقدر پدر مومن و معتقد تر باشد، اثر آن در همسر و فرزندانش بیشتر میشود. 🔺انتقال ایمان و اعتقاد در منزل نیاز به اقتدار دارد. یعنی فرزندان تاثیر و شان از پدرِ مقتدر خیلی بیشتر است تا یک پدر ضعیف! مرد باید از اقتدارش در منزل در جهت حفظ ایمان خانواده اش استفاده کند! ... ثمره اقتدار مرد در منزل، ایمان است. @Gilan_tanhamasir ࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐
•°[اولین نقطه که در نزد خدا گشته برون کعبه بوده‌ست همان خانه ی پرجود و سخا]•°🕋✨ سلام🤚 روزتون پراز استجاب دعا🌷 ☔️@Gilan_tanhamasir
🔻علیرضا پناهیان: 👈🏼 دعایی که برای روز دحوالارض(امروز) وارد شده، دعای جامع و دقیقی است. سعی کنید حتما این دعا را مطالعه کنید. 💻 برای دیدن دعای مخصوص روز و سایر اعمال این روز به لینک زیر مراجعه کنید: 📎 Panahian.ir/post/5568 🙏 🌷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 آمریکایی‌ها جزو ۶ کشور سازنده دستگاه کمک تنفسی ونتیلاتور هستند، با این حال ۴۸ ونتیلاتور کشور فقیر باربادوس را سال قبل دزدیدند ✅ ایرانی‌ها هم جزو سازندگان ونتیلاتور هستند که به اعتراف یونسکو، نه تنها نیاز داخلی را برطرف کردند بلکه در حال صادرات آن به کشورهای غربی هستند 💬 دانيال معمار 🇮🇷@Gilan_tanhamasir
دیشب در سحرگاه چهاردهم تیرماه ۱۴۰۰، نوزادِ خوشنامی متولد شد که شوق و ذوقِ صدا زدنِ نامش، همه ی پرسنلِ بیمارستان را به وجد آورده بود.😍 نام: قاسم، نام خانوادگی: سلیمانی! ❤ با یک لباسِ منقّش به تصویر سردار پرافتخار؛ شهید قاسم سلیمانی! مادرانِ قاسم پرور، در گوشِ نوزادان خود، لالایی رشادت میخوانند و برای کودکان خود قصه میگویند، ولی نه از اسطوره های خیالی، بلکه از اسطوره های واقعی ☔️@Gilan_tanhamasir
🔶 قابل توجه موسسات، سازمانها، مجموعه های فرهنگی و مذهبی و افراد حقیقی و حقوقی: ✅ تیم طراحی تنهامسیر آرامش برای انجام کارهای گرافیکی شما عزیزان سفارش میپذیرد آی دی سفارشات: @Tanhamasiriha
🔺محل شهادت شهید علی انصاری تنها استاندار شهید کشور و معاون او، صبح امروز (سه‌شنبه) با حضور استاندار گیلان و خانواده این شهیدان، در رشت گلباران شد. ☔️@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏕 | وَرزان، سوباتان (سوئه تون)، تالش، گیلان 📍 🔹آبشار ورزان در روستای ورزان، ٣۶ کیلومتری شمال غرب ، در حدود ۴ کیلومتری روستا سوباتان و در ارتفاع ۱۹۴۵ متری از سطح دریا قرار گرفته است. 🌺@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت3 به خودم جرات دادم و به طرفش رفتم وگفتم: –ببخشید یه
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 سارا صندلی آورد و کنار دوست مشترکشان گذاشت و گفت: –سوگندجان تو میای اینجا بشینی و من برم جای تو؟و به صندلی خالی اشاره کرد. آن دختر که حالا فهمیدم اسمش سوگنداست. گفت:–حالا چه فرقی داره بشین دیگه. –بیا دیگه، جون من. سوگند یه ای بابایی گفت و بلند شدو جایش را به ساراداد.سارا تا نشست سرش را کرد زیر گوش راحیل وخیلی آرام شروع به حرف زدن کرد. گاهی خودش بلند بلند می خندید، ولی راحیل آرام می خندید و خودش را کنترل می کردو هی به سارا با اشاره می گفت که آرام تر. خیلی دلم می خواست بدانم چه می‌گویند ولی خیلی آرام حرف می زدند، بخصوص راحیل، صدایش از ته چاه درمی آمد. 🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘ باامدن استاد همه حواسشان پیشش رفت. او تمام مدت حواسش به استاد بودومن حواسم به او.برایم سوال شد، اوکه اینقدرحواسش هست سر کلاس، پس جزوه برای چه می خواست؟ بعد از کلاس، بلند شدم که بیرون بروم. اوهم بلند شد تابا دوست هایش برود. ایستادم تا اول آنهابروند، همین که خواست از جلویم رد بشود، پایین چادرش به پایه ی صندلی جلویی من، گیرکرد. چند بار آرام کشید که آزادش کنه ولی نشد، فوری گفتم: –صبرکنید یه وقت پاره می شه، سریع خم شدم ببینم کجا گیر کرده است. دیدم یک میخ از پایه بیرون زده وچادرش به نوک میخ گیر کرده، چادرش را آزاد کردم و گفتم: –به میخ صندلی گیر کرده بود. سرم را بالا آوردم که عکس العملش را ببینم، از خجالت سرخ شده بود.بادست پاچگی گفت: –ممنونم،لطف کردید، و خیلی زود رفت. کنارمحوطه ی سر سبز دانشگاه با بچه ها قدم می زدیم که دیدم سارا و راحیل و سوگند به طرف محوطه می آیند. با سر به بهارکه کمی آن طرف ترایستاده بود اشاره کردم و گفتم:–ازشون بپرس ببین میان بریم کافی شاپ.سعید نگاهی متعجبش رابه من دوخت و گفت:–آرش اون دوتا گروه خونیشون به ما نمیخوره ها، و اشاره کرد به راحیل و سوگند.اهمیتی به حرفش ندادم. 🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘ نزدیک که شدندبهار پرسید: –بچه ها میایین بریم کافی شاپ؟ سارا برگشت و با راحیل و سوگند پچ و پچی کرد و از هم جدا شدند سارا پیش ماآمد و گفت: –من میام. نمیدانم چرا ولی خیلی دلم می خواست راحیل هم بیایدولی او رفت. به سارا گفتم:–چرا نیومدند؟ –چه میدونم رفتن دیگه. سعید گفت:–سارا این دوستهات اصلا اجتماعی نیستن ها.سارا اخمی کردو گفت: –لابد الان می آمدند با تو چاق سلامتی می کردند خیلی اجتماعی بودند، نه؟ ــ نه، ولی کلا خودشون روخیلی می گیرن بابا. ــ اصلا اینطور نیست. اتفاقا خیلی مهربون و شوخ طبع و اجتماعین، فقط یه خط قرمزایی واسه خودشون دارند دیگه. حرفای سارا من را به فکر برد. به این فکر می کردم که این خط قرمزاچقد آزار دهنده است. او حتی به همکلاسی های پسرش سلام هم نمی کند، سلام چیه حتی نگاه هم نمی کند، چطور می تواند؟ ✍ ... ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
اگر یک شخص ثروتمند که به او اطمینان و اعتماد داری؛ به تو بگوید نگران نباش وغصه بدهی‌هایت را نخور خیالت راحت باشد من هستم...✅ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می‌بخشد و راحت می‌شوی خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: ✨✨ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ✨✨ آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟ 🌸حاج_اسماعیل_دولابی ✨ 🌺@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: هرگاه یك نفر دعا مى‌ كند، براى همه دعا كند؛ زیرا این دعا به اجابت نزدیكتر است.🤲 📚بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۱۳ 🌺@Gilan_tanhamasir
🔴 👌 زن فرعون تصميم گرفت که عوض شود، و پسر نوح تصميمی براي عوض شدن نداشت...! اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر...!!! 💠 براي عوض شدن خود و تغییر وضع موجود هيچ بهانه‌ای قابل قبول نيست اين خودت هستی که تصميم می‌گيری تا عوض شوی. 🔸در اسلام چیزی به نام بن‌بست نداریم. هر مشکل و گرفتاری قابل حل است. مهم آن است که بخواهید و اراده کنید که شرایط را تغییر دهید. 👌 قدم بعد این است که با مشورت و همفکری با آدمهای فهیم و باتجربه و کمک‌خواستن از مشاورهای دینی و متخصص، گامهای حل مشکل را با آرامش، تلاش و توکّل به خدا طی کنید. 🔸 فقط فراموش نکنید که مشکلات همانطور که یک شبه بوجود نیامده‌اند یک شبه نیز حل نمی‌شوند. صبور باشید و پله پله، نسخه‌های صحیح را عمل کنید. 💠 اگر در مراحل اولیه، تغییراتی احساس کردید، برای حفظ آن حتماً تلاش بیشتری کنید و هرگز ناامید نشوید. 💖 🌷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد 📝 «ناگفته‌های معاهده پاریس» ⭕️رفاه مردمی که فدای خوش‌ رقصی‌ برای غرب شد. ⭕️چه شد که به یک‌باره بعد از توافق‌نامه پاریس، قطع می‌شود. @Gilan_tanhamasir
💥 افتتاح سی و یکمین مرکز نیکوکاری کارآفرینی در گیلان 💠 نخستین مرکز نیکو کاری کارآفرینی کمیته امداد امام خمینی در افتتاح شد. 💠 هدف از راه اندازی این مرکز استفاده از ظرفیت خیران برای است تاکنون ۳۱ مرکز کارآفرینی در استان گیلان راه اندازی شده و بیش از ۲۰۰ خیر کارآفرین به عضویت این مراکز در آمده اند. 💠 امسال ۴۳۰ میلیارد تومان تسهیلات قرض الحسنه بانکی با سود ۴ درصد و بازپرداخت ۷ ساله برای ایجاد ۱۰ هزار و ۷۰۰ فرصت شغلی به کمیته امداد استان اختصاص یافته است. 💟@Gilan_tanhamasir
🔴 بازگشت محدودیت های کرونایی به شهرستان های قرمز گیلان ⭕ ورود و خروج خودرو با پلاک های غیربومی به شهرستان های قرمز و و فعالیت مشاغل به جز گروه یک در این شهرستان ها ممنوع است. 🔸 جانشین رئیس ستاد مدیریت و مقابله با کرونای گیلان گفت: براساس ستاد ملی مدیریت و مقابله با کرونا، ورود و خروج خودروها با پلاک غیربومی به شهرستان های قرمز رشت و آستارا ممنوع است. 🔸محمود قاسم نژاد افزود: همچنین بنا بر اعلام این ستاد، فعالیت گروه های شغلی 2، 3 و 4 تا اطلاع بعدی در این شهرستان ها ممنوع شده است. ☔️@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 به‌وقت‌عاشقی💕 هر موقع در زندگیت نقصی دیدی، نقص مادی و معنوی، نقص روحی و جسمی، 👈به عنوان اولین اقدام، نمازت رو بررسی کن، شاید در کم میزاری! 🦋 @Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت4 سارا صندلی آورد و کنار دوست مشترکشان گذاشت و گفت: –
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 آخرین کلاس که تمام شد پالتوام را از روی تکیه گاه صندلی برداشتم و زود از کلاس بیرون زدم. باید زودتر به سر کارم می رفتم. بعداز دانشگاه در شرکت فروش میلگرد کار می کردم. برایشان مشتری پیدا می کردم. به جاهایی که می خواستند ساختمان بسازند، می‌رفتم. شماره تماسشان را پیدا می کردم و زنگ می زدم. شرکت رامعرفی می کردم تا میلگردهایشان را از ما بخرند. خریدهای خانه همیشه با من بودوحقوقم راحت کفاف همه ی هزینه های خودم و مادرم را می رساند. البته مادرم خودش حقوق پدرم را داشت، ولی خوب من هم گاهی در مخارج کمکش می کردم. کنار ماشین که رسیدم باران شروع شد. سریع پشت فرمان نشستم و روشنش کردم و راه افتادم. هوا سرد تر شده بود.به خیابون اصلی که رسیدم. راحیل را دیدم که منتظرتاکسی کنار خیابان جدی و با ابهت ایستاده بود. متانت و وقارش به باران دهن کجی می کرد. به من برخورد که هم کلاسی‌ام کنار خیابان ایستاده باشد. 🔷🔶🔹🔶🔷🔸🔷🔶 جلو پایش ترمز زدم و شیشه راپایین کشیدم و سرم را کج کردم تا صدایم به او برسد. نمی دانستم چه صدایش کنم فامیلی‌اش را بلد نبودم. فکر کردم شاید خوشش نیاید اسم کوچکش را صدا کنم، برای همین بی مقدمه گفتم: –لطفا سوار شید من می رسونمتون، به خاطر بارندگی، حالا حالا ماشین گیرتون نمیاد. سرش را پایین آوردتا بتواند من را ببیند، با دیدنم گفت:–نه ممنون شما بفرمایید.مترو نزدیکه دیگه با مترومیرم.حالا از من اصرار و از او انکار. نمی دانم چرا ولی دلم می خواست سوارش کنم. انگار یک نبرد بود که من می خواستم پیروز میدان باشم. پیاده شدم و ماشین را دور زدم با فاصله کنارش ایستادم و خیلی جدی گفتم:–خانم مم...ببخشید من اسمتون رو نمی دونم. همانطور که از حرکت من تعجب کرده بود، به چشم هایم نگاه کردو آرام گفت:– رحمانی هستم.ــ خانم رحمانی لطفا تعارف رو کنار بزارید. می خواستم بگویم شماهم مثل خواهرم، ولی به جایش گفتم: –فکر کنید منم راننده تاکسی هستم، بعد اخم هایم را در هم کردم و گفتم:– به اندازه ی راننده تاکسی نمی تونید بهم اعتماد کنید؟ چشم‌هایش را زیر انداخت و گفت: –این حرفا چیه، من فقط...نگذاشتم حرفش را تمام کند، در عقب ماشین را باز کردم و گفتم:– لطفا بفرمایید،در حد یه همکلاسی که قبولم دارید.با تردید دوباره نگاهی به من انداخت و تشکر کرد و رفت نشست. 🔷🔶🔹🔶🔷🔸🔷🔶 من هم امدم پشت فرمان نشستم و حرکت کردم. آهنگ عاشقانه ایی در حال پخش بود، از آینه نگاهی به او انداختم سرش در گوشی‌اش بود. چند دقیقه که گذشت سرش را بلند کرد و گفت: –ببخشید که مزاحمتون شدم،لطفا ایستگاه بعدی مترو نگه دارید. صدای پخش را کم کردم تا راحت تر صدایش را بشنوم.–نه خانم رحمانی می رسونمتون. خیلی جدی گفت: –تا همین جا هم لطف کردید، ممنونم. بیشتر اصرارنکردم صورت خوشی نداشت. گفتم: –هر جور راحتید، دوباره صدای پخش را زیاد کردم. نگاهی با اخم از آینه نثارم کرد و گفت: –همون صداش کم باشه بهتره.ــ اصلا خاموشش می کنم، به خاطر شما صداش رو زیاد کردم، گفتم شاید بخواهید گوش کنید. ــ من این جور موسیقی هارو گوش نمی کنم. دوباره به خودم جرات دادم و گفتم:– پس چه جورش رو گوش می کنید؟ به رو به رو زل زدو گفت:–این سبک موسیقی ها آدما رو از حقیقت زندگی دور می کنه.لطفا همینجا نگه دارید، رسیدیم. بعدهم تشکر کردو پیاده شد.همانطورکه رفتنش را نگاه می کردم. حرفهایش در ذهنم می‌چرخیدند. ✍ ... ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
🌸 حاج اسماعیل دولابے: درشبانھ روز دھ دقیقھ باخداخلوت کن ازخطاهاےخود استغفار کنـ😌 ✨فضاےدلت روشن مےشود✨ اگراین کاررا ادامھ دهےبعدچندوقت این دھ دقیقھ کل روزت راخواهدگرفت✅ ✨ 🌺@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ لم تَخْلُ مِن لُطفِهِ مَطْرِفَ عَينٍ، فی نِعمَةٍ يُحدِثُها لَكَ، أو سَيِّئةٍ يَستُرُها علَيكَ، أو بَلِيَّةٍ يَصرِفُها عنكَ ✅ در نعمتى كه براى تو پديد آورده، يا گناهى كه از تو فرو پوشانده، يا بلايى كه از تو دور ساخته، چشم بر هم زدنى از لطف او بى بهره نبوده اى 📚نهج‌البلاغه‌از‌خطبه‌223 💐@Gilan_tanhamasir