دلتنگی...
درست از جایی شروع میشود...
که فکرش را هم نمیکنی!
دلتنگی...
نه زمان میشناسد...
نه مکان!
نه یار میشناسد...
نه دیار!
درست وقتی سراغت میآید...
که در اوج نیازی و...
دلت را آشوب میکند!
میتازد و ناز میکند...
هِی اینطرف و آنطرف میکشاند و...
درست وقتی دست از سرت بر میدارد...
که دیگر هیچ امیدی نداری!
دارد دیر میشود...
دارد طولانی میشود...
دارد سخت میگذرد...
دارد بلوا میکند...
دارم رسوا میشوم!
این عاشق...
به یک نگاه کریمانهات
نیاز دارد؛
حضرت ارباب!
بطلب کربلا...
#شب_جمعه
🌷@Gilan_tanhamasir
✨ چله دعای هفتم صحیفه سجادیه
💕روز بیست و چهارم
☔️@Gilan_tanhamasir
1_830527106.mp3
15.58M
قرائت دُعایِهَفتُمِصَحیفِهسَجّادیّه
بهفرمایشمقاممعظمرهبری
❋#تنهامسیریهای_استان_گیلان
🌹@Gilan_tanhamasir
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
🆔@Gilan_tanhamasir
سلام مولاجانم❣
جمعه ای دیگر
ڪه سر زد آفتابش
به گرما و سڪوت و التهابش
چه رندانه سلامت می ڪند عشق
و لبخندی بخواهد در جوابش
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
بحق مصائب زینب کبری(س)💚
🌷@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
✅ نکات کلی طرح همگانی اصلاح تغذیه 3⃣ 🔺آب یخ و آب جوش نخورید! 🔹آب جوش ولرم یا آب خنک و تازه برای ب
✅ نکات کلی طرح همگانی اصلاح تغذیه 4⃣
🔰 قبل از غذاخوردن استغفار کنیم و خداوند را بخاطر نعمتهایش شکر کنیم
🔅بسم الله الرحمن الرحیم _ استغفر الله ربی و اتوب الیه _ الحمدلله رب العالمين
#استوری
#چله_اصلاح_تغذیه
࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
✅ نکات کلی طرح همگانی اصلاح تغذیه 4⃣ 🔰 قبل از غذاخوردن استغفار کنیم و خداوند را بخاطر نعمتهایش شکر
⭕️اگر عصبانی یا خیلی ناراحت هستید غذا نخورید!
🔰غذا خوردن در حال گناه یا با حالات روحی منفی( عصبانیت، ناراحتی و...) اثراث سوء مزاج بر بدن میگذارد
🔸حتی حالات روحی انسان بر روی کارکرد اعضای بدن و نحوه سوخت و ساز بدن موثر است.
ابتدا استغفار کنیم و کمی آرامش پیدا کنیم سپس مشغول به غذاخوردن شویم☺️🌸
#اصلاح_مزاج_تخصصی
#اصلاح_تغذیه
═════●⃟ ᪥ ⃟●᪥᪥᪥════
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
💥حالا به این نزدیکیام که نیست که...
هِی میگن ظهور نزدیکه! نزدیکه! نزدیکه❗️
#ما_امام_زمان علیهالسلام
#شیطان_شناسی
#آخرالزمان
🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#پارت119 💞 بعد از کلی مشورت و نظر دادن بالاخره پارچهی زیبایی خریدیم. مژگان گفت: –پس انگشتر نشون چ
#پارت120
❣بعد از انتخاب غذا موبایل راحیل زنگ خورد.
از طرز حرف زدنش متوجه شدم مادرش است. بعد از آمار دادن که کجا هستیم.
از حرفهایش فهمیدم که در مورد مژگان حرف میزنند.
کنجکاو شدم.
مادر راحیل سوالهایی میپرسید که راحیل جوابی برایشان نداشت و مدام میگفت: نمیدونم. باشه میپرسم.
بعد از قطع تماس گفت:
–آقا آرش، مامان در مورد مژگان سوالهایی
می پرسیدن که من جوابشون رو نمیدونستم. مثلا این که بارداریشون تو چند هفتگی هست و این چیزها.
گفتن مژگان خانم اگه بخوان میتونن سونوشون رو جایی که مامان معرفی میکنند، نشون بدن تا اونجا دکتر براشون توضیح بدن.
در مورد تشکیل نشدن قلب بچه و این چیزا و این که چرا باید چند هفته صبر کنند.
نمی دانستم چطور بگویم که وقتی کیارش شنید که مادر راحیل گفته کمی صبر کنید و بچه را سقط نکنید. چه قشقرقی به پا کرد.
با فریاد میگفت، دکترها عقلشون نمیرسه این همه سال درس خوندن، یه زن عامی عقلش میرسه.
به مامان میگفت، عقلت رو دادی دست اینا. اینهمه علم پیشرفت کرده، اونوقت شما اندر خم یک کوچه موندید.
چطور به راحیل میگفتم، مژگان هم موافق حرفهای شوهرش بود.
کمی مِن و مِن کردم و گفتم:
–راستش منم مثل تو این چیزها رو نمیدونم. رفتم خونه به مامان میگم که خونتون زنگ بزنه و با مامانت صحبت کنه.
فقط یه سوال داشتم.
–بفرمایید.
–مادرت از کجا این چیزها رو میدونن؟ چرا گفتن که مژگان چند هفته صبر کنه.
❣–راستش من اطلاعات دقیقی ندارم. ولی بارها از مادرم شنیدم که خیلی ها بودن که دکترهاشون دقیقا همین حرف رو بهشون زدن و گفتن که قلب بچه تشکیل نشده و باید سقط کنند. ولی بعد از چند هفته که بعضی از اونها دلشون نیومده سقط کنند، قلب بچه تشکیل شده و وقتی دنیا امده، هیچ مشکلی نداشته و خیلی هم نسبت به بچه های دیگه باهوش بوده.
حالا اگر مژگان خانم خواستن اطلاعات دقیق رو بدونن، میتونن به مادرم زنگ بزنن و بپرسن.
سرم را به علامت تایید تکان دادم و گفتم:
–ممنون. فقط این برادر من یه کم دیر باوره، وقتی مامان بهش گفت که کمی صبر کنید، گفت، ممکنه برای مژگان خطر داشته باشه. البته مامانم سعی میکرد قانعش کنه. حالا دیگه نمیدونم چقدر موفق باشه.
باتعجب گفت:
–فکر نمیکنم خطری برای مژگان خانم داشته باشه. اگه ایشون واقعا میخوان سقط کنند، بعد از دو الی سه هفته این کار رو بکنند. مگه براشون فرقی داره، حداقل بعدا عذاب وجدان ندارن.
–بله درسته. حالا منم باهاش صحبت میکنم. حرف منو قبول میکنه.
بلند شدم، برای شستن دستهایم به طرف سرویس رفتم. وقتی برگشتم. راحیل راغرق فکر دیدم.
نشستم و پرسیدم:
– به چی فکر می کنی؟ لبخندزد.
– به خودمون، به تقدیر، به کارهای خدا.
ــ کدوم کارهاش.
ــ نمی دونم قربونش برم چه نقشه ایی برامون چیده.
با تعجب گفتم:
– نقشه؟
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿