eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
762 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O 🤲 سقوط از مقام رفیع †**† مخلص متقی و صفی زکی, مرحوم حاج غلام حسین ( معروف به تنباکو فروش) تقریبا چهل سال قبل نقل فرمود: ★★ که من به مرحوم ایت الله سید ابوطالب ارادتمند بودم و شب ها در مسجد معرکه خانه ( مسجد نور فعلی) به جماعت ایشان حاضر می شدم. ✴️ مدتی طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعی از مؤمنین چند مساله می گفتم و قدری از معجزات ائمه علیهم السلام را از روی کتاب می خواندم. 💟💟 به تدریج جمعیت زیادی حاضر می شدند تا اینکه حالت وسوسه در نیت من پدید امد و از ریاکاری و نمایش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناک بودم و چون در اخلاص عمل خود در شک بودم ان مجلس را ترک کردم. 🌒🌑🌘 شبی در عالم واقع دیدم مرکبی از نور 💫💫💫💫💫💫⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ برایم حاضر شد و من بر ان سوار شدم پس به سمت اسمان هابه سرعت نور حرکت می کرد . بهجت و سرور و لذتی که در ان طیران و مشاهده عجایب خلقت پیدا کردم قابل وصف نبود تا به اسمان هفتم رسیدم ناگاه 💥💥 مرکب از من جدا شد و از همانجا سقوط کردم تا وسط مسجد معرکه خانه افتادم در نهایت سختی و زحمت و غصه . در همان حال صدایی شنیدم « که صعود تو از اینجا بود و سقوط تو هم از اینجاست و اگر باز صعود می خواهی باید از همینجا باشد» ❄️❄️ چون از خواب بیدار شدم پی به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترک ان مجلس ملامت کردم پس تصمیم گرفتم دوباره ان مجلس را بر پا نمایم و همه روز در همان موقع عصر می رفتم لکن جمعیت نمی شدو مردم حاضر نمی شدند, خلاصه دیگر موفق به تجدید ان خیر بزرگ نشدم و از ان فیض عظیم بی بهره گشتم. ❇️✳️ توفیق را غنیمت شمارید ✳️❇️ ✔️✔️✔️ مؤمن عاقل هر گاه توفیق کار خیری نصیبش شد, باید نعمت مزبور را بزرگ داند و از ان قدر دانی کند و در ادامه ان کوشا باشد و از زوال توفیق ترسناک و به خداوند پناهنده باشد. ✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب 🌺@Gilan_tanhamasir ࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O 🤲 فریادرسی عمل خالص ★★ یک نفر اهل معرفت و بصیرت و مکاشفه بالین محتضری که در سکرات موت بود حاضر شد پس بدن برزخی او را دید که از سر تا پا غرق کثافات و آلودگی است و اثار گناهکاری او اشکار است , سخت ناراحت شد و به خود گفت: 🔸 وای اگر این بیچاره در این حالت بمیرد, در برزخ چه بر او خواهد گذشت, در همان حال صدایی از غیب شنید ✨✨« که این بنده را نزد ما حقی است و در این ساعت او را یاری خواهیم کرد »✨✨ 😳 ناگاه می بیند چیزی مانند آب از سر تا پای او را احاطه کرده و تمام کثافت ها شسته شد و بدن برزخی بمانند یک قطعه بلوری صاف ❄️❄️ و پاک و درخشان گردید سپس مملک الموت او را میرانید و از دنیا رفت.😢 💓💓 از پروردگار خود خواست به او بفهماند این میت چه حقی بر خداوندش داشت که این طور بفریادش رسید 🌛🌚🌜 شب در عالم خواب روح میت را می بیند و از او می پرسد, در پاسخ می گوید: من در دنیا در دستگاه حکومتی آبرومند و صاحب نفوذ بودم, روزی مظلومی را محکوم به اعدام کردند و من یقین به مظلومیت و بی گناهی او داشتم, چون خواستند او را اعدام کنند نگذاشتم و سپس بی گناهی او را ثابت نمودم تا آزادش کردند و چون این کار را تنها برای خدا انجام دادم و هیچ منظوری جز او نداشتم , ساعت مرگم همانطور که مشاهده کردی مرا پاک فرموده و میرانید. ✔️✔️ خلاصه مومن باید عبادت ها , انفاق ها, گذشت ها, مصیبت هایش را در حساب خداوند بگذارد و نشانه در حساب خدا بودن ان است که انچه بجای اورده فراموش نماید و از انها بازگو ننماید زیرا در یاد و ذکر خطر سمعه و بیرون رفتن از حساب خداست. ✳️❇️ خداوند ما را موفق بدارد که با او سر کار داشته باشیم.❇️✳️ ✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب 🌺@Gilan_tanhamasir ࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O 🤲 شفای کور به برکت حضرت عسکریین(ع) *** حاج میرزا سید باقر خان تهرانی مشهور به حاج ساعد السلطان درسال ۱۳۲۳ قمری به قصد زیارت ائمه عراق حرکت می کند چون به کاظمین (ع) می رسد فرزند یگانه چهار ساله اش به نام سید محمد به چشم دردی سخت مبتلا می شود👁 چند روزی مشغول معالجه می شود فایده نمی بخشد. 🔸🔸🔸 پس به سمت سامرا حرکت می کند به قصد اینکه ده روز انجا بماند و در راه به واسطه شدت گرما و غبار راه و حرکت درد چشم بچه سخت تر و چند برابر می شود. پس از ورود به سامرا بچه را نزد قدس الحکما که معروف به حافظه الصحه و افلاطون زمانش بود می برد. 🔅🔅🔅 مشغول معالجه می شود ثمری نمی بخشد و می گوید حتما باید بچه را بزودی برسانی به بغداد نزد فلان که متخصص بیماری چشم است و مسامحه مکن که خطرناک است. 🔹🔹🔹پدر بچه از شنیدن این مطلب سخت پریشان و نالان و حیران می گردد چون فرزند منحصر او بوده لکن چون تصمیم داشته ده روز بمانند حرکت نمی کند و مشغول دعا و زیارت می شود تا هفت روز, پس درد چشم بچه سخت تر شده به طوری که یک لحظه از گریه و ناله آرام نداشت . 🔘🔘🔘 اهل خانه و همسایه ها تا صبح خواب نرفتند چون صبح شد حافظه الصحه را می اورند چون چشم بچه را باز می کند و در ان بدقت نظر می کند حالش تغییر می کند و دست بر دست می زند و ناله می کند و به پدر بچه اعتراض می نماید و می گوید چشم بچه را کور کردی من به شما سفارش کردم. تاکید نمودم زود او را به بغداد برسانید و شما به حرف من اعتنا نکردید تا چشم بچه کور شد و دیگر رفتن به بغداد ثمر بخش نیست. ▫️◾️▫️ و این دردو ناراحتی که دارد به واسطه قرحه و زخمی است که در چشم اوست و بینایی چشمش را از بین برده. پدر بچه از شنیدن این مطلب سخت پریشان و بمانند بدن بی جان می شود. سپس حافظه الصحه برای معالجه قرحه که بمانند دو دانه بادام از چشم بیرون بود, مشغول می شود تا از درد ارام گیرد و کوری با درد نباشد . ♦️♦️♦️ پس به سختی دو چشم او را که بیرون شده بود برگردانید به داخل چشم و بچه از شدت درد غش کرد . و این مطلب به محضر آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی و سایر علما رسید و همه ناراحت و غصه دار شدن. ✔️✔️✔️ چون مدت اقامت که ده روز بود تمام شد و عازم بر حرکت می شود و برای زیارت وداع به حرم مطهر مشرف ... ادامه دارد.... ✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب ✨ 🌷@Gilan_tanhamasir ࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O #داستانهای_شگفت 🤲 شفای کور به برکت حضرت عسکریین(ع) *** حاج میرزا سید باقر خان تهرانی
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O 🤲 شفای کور به برکت امامین عسکرین (ع) 🤲🤲پس از زیارت نزد ضریح امامین علیها سلام می نشیند مشغول خواندن زیارت عاشورا می شود. پس در ان حال خادم ایشان حاج فرهاد بچه را بغل کرده به حرم مشرف می شود . و سپس چشم بچه را که با پارچه ای بسته بود به ضریح می مالد و پس از زیارت از حرم بیرون می رود.🚶‍♂ 🔸🔸پدر بچه که منظره بچه اش را می بیند و متذکر می شود که بچه با چشم سالم به عراق آمد و حال با چشم کور برگردد،پس بی اختیار گریان و نالان می شود😭 فریاد می زند،می لرزد ،خواندن تتمه زیارت عاشورا را فراموش می کند و خود را به ضریح می چسباند و در سخن با امام رعایت ادب نمی کند و می گوید آیا سزاوار است بچه ام را با این حالت کوری برگردانم؟پس بی حال شده گوشه ای می نشیند، 💟💟 ناگاه بچه در حالی که دایی او به دنبالش بوده وارد حرم می شود و بر دامن پدرش می نشیند و می گوید پدر جان!خوب شدم چشمم روشن شده دردی هم ندارد.😳 پدر حیران شده دست در چشمان بچه کشیده می‌بیند هیچ اثری از قرحه نیست و حتی قرمزی هم ندارد،از دایی بچه می پرسد این بچه ربع ساعت پیش حرم بود چشمان کور و بسته شده چه پیش آمد؟ ✅✅ دایی بچه می گوید: بله هنگامی که از حرم بیرون شدیم بچه بر شانه من بود و در صحن راه می رفتم و منتظر آمدن شما بودم ناگاه بچه سر از شانه من برداشت و با دستش پارچه ای که بر چشمش بود بر می داشت و می گفت ببین آقا دایی!چشمم خوب شده است و برای بشارت به شما زود او را به حرم فرستادم که شما شاد شوید.😊 🛐🛐 پدر سجده شکر میکند و از امامین علیهم السلام عذر خواهی و شکر گزاری می نماید و با شادی و فرح از حرم بیرون می شود و می آید نزد حافظا الصحه و بچه را در بیرون خانه نزد دایی او می سپارد. و به حافظا الصحه می گوید می خواهم حرکت کنم برای بغداد دوائی بدهید برای چشم بچه که در راه به آن مداوا کنیم. طبیب می‌گوید که چرا مرا مسخره می‌کنی برای چشم کور دوائی نیست،شما در اثر مسامحه او را کور کردید. پس پدر بچه را صدا می زند،دایی او را می‌آورد چون طبیب چشم او را گشوده و روشن می‌بیند بهت زده و حیران می گردد😳 چشمان بچه را می بوسید و اطرافش می گردد و سخت گریان می شود و می گوید چه شد دو غده چشم تو؟ پس جریان شفا را برایش می گوید و صلوات بر اهل بیت علبه السلام می فرستد.💟💟 ✔️✔️✔️سپس به منزل میرزایی شیرازی می روند میرزا هم که با سابقه بود گریه شوق می‌کند چشمان بچه را می بوسید و می فرماید سزاوار است بمانید تا شهر را چراغانی کنیم. پدر عذر می آورد و در همان روز برای کاظمین حرکت می کند. ✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب 🌺@Gilan_tanhamasir ࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O 🤲 توجه به حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) 🔸🔸🔸مرحوم حاج محمد رضا بقال ساکن کوی آستانه هر ساله روز اربعین چهل مَن برنج طبخ کرده و به مردم می‌داد،سالی که کربلا مشرف می شود همان مقدار چهل مَن را معین کرده و به فرزندش سفارش می کند که روز اربعین طبخ کند و به مردم بدهد. 🌜🌚🌛شب بعد از اربعین در کربلا در خواب حضرت سید الشهدا علیه السلام را می‌بیند می فرماید محمد رضا امسال که کربلا آمدی اطعام را نصف کردی. 😳🤔 چون بیدار میشود نمی فهمد تا پس از مراجعت به شیراز و گذشتن سه روز از ورودش و اطعام در آن سه روز از فرزندش پرسش می فرماید که امسال چه کردی؟ گفت∶ به سفارش روز اربعین شما عمل کردم. بالاخره پس از اصرار اقرار کرد که بیست من بیشتر طبخ نشده و بیست من را گذاردم برای هنگام مراجعت شما که این سه روز طبخ شد. ✍ شهید محراب آیت الله عبد الحسین دستغیب @Gilan_tanhamasir ࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐