البته زوده که دارم این حرفای حضرت امام رو میزنم ولی خب آدم واقعا نمیتونه نگه این حرفا رو!
واقعا چقدر ما آدم ها توی خیالات خودمون دچار گناه میشیم خدا میدونه!
چطور؟
مثلا توی ذهنمون میاد و میگیم: نه! خدا به من نگاه نمیکنه.😪
صبر کن ببینم چرا این حرف رو زدی؟ مگه قرآن نفرمود که خدا همه شما رو میبینه؟!😒
خب حاج آقا یه دفعه از ذهنمون پرید یه فکری کردیم در مورد خدا دیگه! شما گیر نده!🙃
- عه! خب بیچاره نذار این حرفای مفت از ذهنت بپره. این سوء ظن به خداست... میدونی موجودات عالم باهات دشمن میشن به خاطر این سوء ظن؟😒
آیت الله بهجت (ره) یه حرفی در این باره میزنن خیلی قشنگه.
🌹 میفرمایند: بچّه یک لحظه هم به ذهنش خطور نمیکنه که مامان و بابا فردا غذاش رو ندن...
ولی ما مدام این سوءظن رو به خدا داریم....😓
چرا؟
⭕️ چون هنوز شیطان پایگاه های خودش رو در قلب بچه درست نکرده ولی در قلب های ما ....
💢 شیطان یه پایگاه بزرگ زده وسط قلب ما! هلی کوپتراش مدام پرواز میکنن توی قلب ما.
اصلا نامرد اتاق فرماندهی داره!
بعد حضرت امام چی میفرماید:
🔵 «و تو که #مجاهدی با شیطان و جنودش ومیخواهی صفحه نفس را مملکت الهی و رحمانی کنی، باید مواظب کید آن لعین باشی و این اوهام برخلاف رضای حق تعالی را از خود دور نمایی،تا انشاءالله دراین جنگ داخلی، این #سنگر را که خیلی مهم است از دست #شیطان و جنودش بگیری و این سنگر به منزلهی سرحد است.»
✔️ امام میفرماید وقتی تو سنگر خیالات خودت رو فتح کردی، تازه امیدوار باش به این که بتونی به سمت جلو حرکت کنی.
🔶 قدم اول کنترل ذهنه. نذار حتی توی ذهنت هم حرف بد خطور کنه.
خب راهش چیه؟
✔️ قدم اول اینه که یه مقدار توی سبک زندگیت تجدید نظر کنی. سبک زندگی ما با این پیامک های لحظه ای و شبکه های اجتماعی پر شده از جلب توجه های بی مورد.
⭕️ هی برمیگرده توی موبایلش ببینه چه چیز جالبی اومده که نگاه کنه.
💢 حواسش نیست که داره به خودش توهین میکنه؛ میگه یکی بیاد توجه و خیال منو به خودش جلب کنه!
😒
✅ اصلِ اینکه من باید قدرت کنترل خیالم را در اختیار داشته باشم رو یک ارزش تلقی کنید.
برای به دست آوردنش تلاش کنید.
از امشب یه تمرینی رو همگی انجام بدیم. تمرین عملی هم نیست، ذهنی هست
فقط هم کافیه که ببینید.
🔵 از امشب تا پسفردا شب به تمام چیزایی که اطرافت هست نگاه کن
ببین کیا و چیا تلاش دارن که توجه تو رو به خودشون جلب کنن؟
🔶 فعلا هم مبارزه نکردی نکن. اشکالی نداره.
ولی "فقط ببین".
⭕️ ببین که کیا ناجوانمردانه و حریصانه سعی دارن که پرنده خیال تو رو به دست بگیرن و با خودشون به ناکجا آباد ببرن..
آدم تازه متوجه میشه که توی دنیا خیییلی تنهاست...اگه خدا کمک نکنه...
🎗#کنترل_ذهن
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت78 پات بهتر شده؟ ــ بله دیگه خوبه. بیایید براتون یه
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت79
–آره خودشم گفت که دلیلتون به خاطر مذهبی نبودنش بوده. ولی اون حرفهایی زد که فکر
می کنم اگه شما باهاش ازدواج نکنید کلا از مذهب و دین و شایدم مسلمونی ببُره.
یه وقتهایی آدم باید به خاطر خدا نفسش رو زیر پا بزاره.
خجالت میکشیدم راحت حرفم رابزنم. ولی از این که کارآرش باعث شده بود آقای معصومی دوباره مثل یک استاد برایم حرف بزند و نظرش رابگوید خوشحال بودم.
دلم می خواست با او دراین زمینه مشورت کنم ولی همیشه حجب وحیا مانع میشد. حرفهایی راکه می شنیدم برایم عجیب بود. حیرت کرده بودم. کمی مِن ومِن کردم وگفتم:
– ولی من الان دقیقا نفسم رو زیر پام گذاشتم.
برای همین بهش جواب منفی دادم.
بشقابش را کمی عقب کشیدو ساعدهایش راروی میز گذاشت.
– می تونم راحت باهات صحبت کنم؟
چشم دوختم به میز ناهار خوری و گفتم:
–بله.
همانطور که به بشقاب سوپ من نگاه می کرد گفت:می دونم که شما یه معیارهایی تو نظرتون هست که شاید مهمترین اونهارو این آرش خان نداشته باشه.
می دونم شما می خواهید با یه خانواده ی مذهبی وصلت کنید وعمری رو در آرامش زندگی کنید، اینم می دونم که الان سختتون بوده جواب رد بهش بدید.
به نظرم طور دیگه هم میشه فکر کنید. به این که آرش خان از خدا فقط شمارو می خواد، به این که اگه با هم ازدواج کنید چقدر می تونید کمکش کنید، اون به خاطر علاقه ایی که به شما داره ممکنه خیلی تغییر کنه.
بعد آهی کشیدوادامه داد:
– شما هم با هر خدمتی که به همسر آیندتون
می کنید یا هر جا که تحملش می کنید به خاطر خدا، فقط خدا میدونه اجرش چقدره. اگه واقعا آدما دنبال رضایت خدا باشن، تو هرشرایطی میشه به دستش آورد.
این می تونه برای شما یه امتحان بزرگ باشه. درسته که ما همه اختیارداریم وحق انتخاب، ولی خب نمیشه از قسمت هم فرار کرد.
بعد سرش راپایین انداخت.
– شایدم خدا من رو وسیله قرار داده تا این حرفهارو بهتون بزنم که بیشتر رو تصمیمتون فکر کنید.
با چشمهای گرد شده فقط نگاهش می کردم. وقتی در این حد تعجبم رو دید، گفت:
–فقط خدا می دونه که چقدر برام سخته که این حرفها رو بهتون بزنم ولی واقعیتی که باید
می گفتم. باید خیلی به حرف هاش فکر می کردم تا بتونم هضمشون کنم.
ــ نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
– اگه من جواب مثبت بدم و ازدواج کنیم، بعدش اون تغییر نکنه چی؟
ــ شما همیشه وظیفه ات رو انجام بده، بقیه اش رو بسپار دست خدا. ممکنه اون موقع خیلی هم آزار ببینی و رنج بکشی، باید یادت باشه برای چی جواب مثبت دادی، #نیتت چی بوده.
اگه من دارم این حرفهارو میزنم چون وظیفه ی خودم می دونم که بگم. دیگه انتخاب با شماست.
ــ ولی من می ترسم.
خیلی جدی نگاهم کرد و گفت:
– تا وقتی خدارو داری از هیچی نترسید، همیشه به خودش توکل کن. بعدشم اول باهاش چند جلسه صحبت کنید، همه ی مسائلی که براتون مهمه براش توضیح بدید،
اصلا دلیل مخالف بودنتون رو با جزییات براش توضیح بدید. شاید براش شفاف سازی نکردید دلیل کارهاتون رو نمیتونه درک کنه.
اگه مرد میدون نباشه خودش جا میزنه میره کنار.
اینم فراموش نکنید که بدونه خواست خدا برگی از درخت نمیوفته.
از تصور این که با این حرفها چقدر مرا از خودش دورمی کند، بغضم گرفت و سرم را پایین انداختم.
مدام به این فکر می کردم که چطور می تواند اینقدر راحت حرف بزند، به خاطر دیگران زود کوتاه می آید، شاید هم به خاطر خدای دیگران.
حرفش افکارم را بهم ریخت.
ــ اگه قرار باشه افراد مذهبی با مذهبی ازدواج کنند وافراد غیر مذهبی با غیر مذهبی، پس مسئولیت ما چیه تو این دنیا؟ البته به نظرم آرش خان غیرمذهبی نیست. از حرف زدنش متوجه شدم، شاید فقط یه تلنگر می خواد.
این کلمه ی #غیر_مذهبی یا #مذهبی خیلی بد جا افتاده. طوری که وقتی مردم به یکی میگن مذهبی دیگه توی ذهنشون از اون شخص توقع عصمت دارند. یا برعکس وقتی به یکی میگن غیرمذهبی دیگه خیلی سیاه تصورش می کنند، که به نظرم هر دو اشتباهه در بیشتر مواقع این طور نیست... به نظرم شما کمی بیشتر فکر کنید، همش که نباید دنبال یه زندگی آروم و بی دردسر بگردیم؟
اگه تونستی با همسری که عقایدش باهات فرق می کنه کنار بیای و روش تاثیر بزاری هنر کردی.
حالا اون تاثیر هر چند ناچیزباشه.
البته اینایی که گفتم نظرم بود. باز خودتون تصمیم گیرندهاید.
حرفهایش برایم تازگی داشت. با تردید گفتم:
ــ حرفاتون درسته، ولی این چیزایی که شما میگید خیلی صبوری می خواد، من نمی دونم اینقدر صبر دارم یانه؟
ــ وقتی #هدف_بزرگ داشته باشید که شما دارید هر چی سختی داشته باشه به جون
می خرید. مثل یه کوهنورد که برای رسیدن به قله حتی گاهی جونش روهم میزاره.
عاجزانه نگاهش کردم وگفتم:
–اگر در خودم توان کوه نوردی نبینم چی؟
سرش راتکانی داد وگفت:
–خب، اون دیگه بحثش فرق میکنه. پس همین راهی که میرید درسته.
خیلی دلم می خواست بدانم او که اینطور صحبت می کند همسر خودش چطوربوده. هیچ وقت در موردش حرفی نزده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی🙏
درسڪوت شب🌙✨🌙
تمام سختی روزم را به تو میسپارم
سلامتی را ارمغان فردای من و دوستانم کن
وهمزمان باطلوع آفتاب فردایت،
هدیه ای الهی ازنوع آرامش
خودت به زندگی همه ما هدیه فرما🙏
✨آمیـــن یا رَبَّ العالمین
✨از پس هر شبی
صبحی نهفته است✨
به امید فردایی روشن✨
با آرزوی سلامتی برای شما عزیزان 🌹
#شـبتـون_به_رنگ_خدا ✨♥️
سلام و ادب صبحتون بخیر و نیکی ☺️
به امروز خوش امدید🌷
درمسیر #موفقیت،شکست های زیادی
هست که آدما متحمل میشن.امااا با
همین شکست ها،اگر #صبوری داشته باشن
وبه تلاششون ادامه بدن ،قطعا
زندگیشون متحول میشه👌👌👌
#تنهامسیرآرامش_استان_گیلان
🌹@Gilan_tanhamasir
حضرت محمد (ص)فرمودند:
#ایمان دو نیمه دارد، نیمی از آن در #صبر است، و نیمی از آن در #شُکر نهفته است.🍁
📚( نهج الفصاحه ،1070)
#حدیث_روز✨
🌻@Gilan_tanhamasir
🔴طب اسلامی داریم یا نداریم؟!
🔸اختلاف در مسئله طب اسلامی از یک منظر قابل بررسی است: اینکه آیا اسلام #ساختار مدون و نظام معینی برای طب دارد یا ندارد؟!
1⃣ برخی میگویند خیر ندارد. این دسته معتقدند که طب سنتی قدیم نظام مدون دارد اما در اسلام خیر و طب اسلامی نداریم و در اسلام چنین چیزی لااقل به دست امام معصوم علیه السلام تدوین نشده است.
2⃣ برخی میگویند بله دارد و کتابهای خوبی هم تدوین کرده اند و نظام تغذیه و درمانگری هم دارند. یعنی طب را از طرف امام معصوم علیه السلام تدوین شده میدانند که هم کامل است و هم پاسخگوی نیاز مردم.
3⃣ برخی نیز قائل هستند که ساختار و تدوینی نداشتیم، اما می توانیم از آیات و روایات استخراج کنیم و یک نظام طبی جامع با ساختار مشخص ارائه دهیم.
🔸اینکه هیچ کدام از علماء هیچ روایت طبی و تغذیه ای را قبول نداشته باشند، اصلا چنین چیزی نیست و نداریم. مثلا حاج آقا فاطمی نیا فقط رساله ذهبیه را گفتند قبول ندارند، در صورتی که خیلی از روایات طبی و تغذیه ای داریم در دیگر کتب معتبر مانند کافی یا وسائل الشیعه یا الوافی و... ایشان مطلق روایات در طب و تغذیه را که رد نکرده اند! قطعا ایشان در دسته اول قرار میگیرند.
#طب_اسلامی
#طب_المعصومین
🌷@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔴طب اسلامی داریم یا نداریم؟! 🔸اختلاف در مسئله طب اسلامی از یک منظر قابل بررسی است: اینکه آیا اسلام
🔹... به عبارتی دیگر برخی یک تعداد خیلی کمی از روایات را قبول دارند و میگویند از اینها نظام طبی برداشت نمیشود و برخی دیگر تعداد بیشتری را که میتوان از این روایات یک نظام جامع درمانی ارائه داد. این قبول کمتر یا بیشتر روایات طبی برمیگردد به مبانی آنها در علم رجال و سند احادیث یا یکسری دلایل دیگر. یعنی اختلاف نظر آنها یک اختلاف نظر علمی است! این اختلاف نظر علمی در خیلی دیگر از مباحث علمی دیگر نیز مطرح است
🔸هر کدام از افراد در این سه دسته در طول تاریخ آثاری دارند، بعضی آثار خیلی تخصصی و طبی است و برخی دیگر خیلی عمومی و گذرا. تعداد علماء در هر دسته هم تقریبا یکسان هستند و همگی هم از علماء به نام و بزرگ هستند.
✅خلاصه کلام اینکه وظیفه ما بعنوان یک شخص که اگر تخصص ندارد این است به صحبتها و مطالب افراد در یکی از این سه دسته اعتماد کنیم و از آنها تقلید کنیم. اما باید صبور باشیم تا این دسته ها هر کدام بر اثر گذر زمان، بیشتر به مردم اثبات شوند و کارآمدی هر کدام برای مردم مشخص شود.
🔺تا آن زمان هیچ کدام حق نداریم به یکدیگر توهین کنیم و یکدیگر را تحقیر کنیم. زیرا هر دسته برای خود مبانی علمی دارند و طبق علم و استدلال خود صحبت میکنند. اگر نقد یا اشکالی هم داریم باید در فضای علمی و جدی منتقد باشیم و الا هر رفتاری غیر از این اشتباه است.
✍سید روح الله حسینی
#طب_اسلامی
#طب_المعصومین
🌷@Gilan_tanhamasir
💥درمان حساسیتهای فصلی و درمان کرونا
⚠️از #انار غافل نشوید!
❀←یکی از میوه هایی که در این فصل(پاییز) حتما باید مصرف شود انار است
⛔️اکثر بیماریهای عفونی و ویروسی مثل آنفولانزا و یا کرونا، خون را دچار فساد و غلظت میکند.
🔻یکی از دلایل کم شدن یا از دست رفتن حس بویایی بیماران کرونایی نیز غلظت خون می باشد.
🔺انار بعنوان تصفیه کننده خون یکی از میوه هایی هست که برای کسانی که دچار غلظت خون شده اند، بسیار عالی است
⚠️اگر انار پیدا نکردید، میتوانید از رب انار شیرین طبیعی نیز استفاده کنید.
🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت79 –آره خودشم گفت که دلیلتون به خاطر مذهبی نبودنش بوده. ولی اون حرفه
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت80
بنابراین باپرویی پرسیدم:
–ببخشید می تونم در مورد همسرتون بپرسم؟
سرش را پایین انداخت و آهی کشید و گفت:
– اون دیگه دستش از دنیا کوتاهه. لزومی نداره در موردش حرفی زده بشه.
خیلی کنجکاوتر شدم و گفتم:
–اگه ناراحت میشید خب نگید ولی دوست داشتم بدونم چه جور طرز فکری داشت.
پوزخندی زدو گفت:
– فکر خیلی چیز خوبیه.
بعد به رو به روش زل زد.
– من توی آموزشگاه باهاش آشنا شدم. شاگردم بود. اون اولش یه دختر متین و چادری بود. بعد از مدتی اونطور که خودش می گفت احساساتش در گیر شده بود.
یک روز از من خواست که بیرون از آموزشگاه با هم حرف بزنیم. می گفت خیلی مهمه و حتما باید با من مشورت کنه.
راستش اولش قبول نکردم ولی اصرارهاش رو که دیدم گفتم باشه، پس، من می رسونمت توی مسیر حرفت رو هم بزن.
وقتی شروع به حرف زدن از علاقش نسبت به من کرد، خشکم زد. اونقدر پیش رفت که گفت اگه قبول نکنم خودش رو میکشه،
حالابگذریم که چقدر کشمکش بینمون شد، تا بالاخره این ازدواج سر گرفت. خانواده اش مذهبی بودند ولی از نوع متعصبش، هنوز یک ماه از ازدواجمون نگذشته بود که کمکم تیپش تغییر پیدا کرد.
وقتی دلیلش رو پرسیدم گفت:
–خانوادهام من رو مجبور کرده بودند به چادر سر کردن، وگرنه خواست خودم نیست.
منم کاری بهش نداشتم می گفتم حجاب که فقط چادر نیست تو نباید مجبور باشی باید خودت انتخاب کنی، باید فکر پشت کارات باشه. تیپ جدیدش که با توجه به مد روز همش تغییر
می کرد همه رو شوک زده می کرد. خب منم واقعا اذیت می شدم، ولی هیچ چیز زوری نمیشه. من فقط به روشهای مختلف راهنماییش می کردم...
با تعجب پرسیدم:
ــ اونوقت این راهنماییتون تاثیرم داشت؟
انگشتهایش را در هم گره زدو گفت:
–بی تاثیرم نبود، البته اجل مهلتش نداد.
وقت زیادی لازم بود.
خیلی مهمه که آدم ها اهل فکر باشند. زیادم نباید زوم کنیم روی اعتقاداتشون. البته خوبه هر دو رو داشته باشند. شاید ما رفتار ظاهری یک شخص رو ببینیم و بگیم چقدر با اعتقاده. ولی ممکنه مثل همسر من از روی اجبار توی مقطعی از زندگیش باید اون رفتارو داشته باشه.
آهی کشید و گفت:
– شناختن آدم ها کار ساده ایی نیست، بخصوص توی این دوره زمونه که بعضیها آفتاب پرست ونون به نرخ روز خور هستند.
ــ پس یعنی شما هم دوران سختی رو با همسرتون گذروندید؟
ــ سخت نمیشه گفت، همیشه برای داشتن روزهای خوش توی خانواده باید صبور بود، باید از بعضی خواسته هات بگذری.
وقتی همسرت حاضر نشه بگذره. این میوفته رو شونه ی خودت و اونوقته باید از وجودت معدن معدن "صبر" استخراج کنی.
✨وقتی از خواستت بگذری به خاطر خدا، خدا هم برات کم نمیزاره، خدارو شکر من و همسرم روزهای خوب هم زیاد داشتیم.
وقتی از بالا به زندگی خودم نگاه می کنم
می بینم واقعا این ازدواج قسمتم بوده .شاید خدا از طریق همین ازدواج خیلی چیزها رو
می خواسته به من بفهمونه و شاید یه فرصتی به من و همسرم برای درست فکر کردن داده.
لبخندی زدم و گفتم:
–چقدر جالبه دیدگاهتون.
ــ به نظر من خدا مثل جور چین، زندگی همه ی آدم هارو چیده، فقط این پازل تیکه هاش به مرور زمان جلو راهمون قرار گرفته میشه. این دیگه اختیار خود ماست که درست انتخاب کنیم و هرکدوم روسرجاش بزاریم، تا به اون تصویر که هدف اصلی هستش برسیم.
گاهی که انتخاب اشتباه می کنیم شاید سالها طول بکشه متوجه بشیم کجای پازل زندگیمون اشتباه چیدیم.
با شنیدن صدای اذان گفت:
–ببخشید، سرتون رو درد آوردم.
ــ شما ببخشید حالتون خوب نبود من به حرف گرفتمتون.
همانطور که بلند میشد تا به طرف سرویس بره و وضو بگیره گفت:
–اتفاقا حالم خیلی بهتر شد.
چشم چرخاندم ریحانه نبود. در اتاقش شیشه به دست خوابیده بود، پتو را، رویش انداختم و به آشپزخانه رفتم. وضو گرفتم. بعد به سعیده پیام دادم تا بیاید دنبالم.
بعد از نمازم ظرف ها را شستم. سوپی که کمیل برایم ریخته بود. درقابلمه برگرداندم. این دودلی و استرس ها جلوی اشتهایم را گرفته بود.
کارم که تموم شد آماده شدم و نشستم روی صندلی و گوشیام رادستم گرفتم تا اگر سعیده تک زد متوجه بشوم.
کمیل از اتاقش بیرون امد و با دیدن من پرسید؟ می خواهید برید؟
ــ بله، کارم تموم شد. خدارو شکر، شماهم بهترید. ریحانه هم خوابه. فقط آخر شب، وقتی خواستید بخوابید، هم خودتون دوباره از اون دم نوشه بخورید هم توی شیشه ی ریحانه بریزید با عسل.
نگاه قدرشناسانه ایی خرجم کرد و همانطور که به طرف آشپزخانه می رفت گفت:
– بعضی آدم ها مثل فرشته ها هستند. فکر
می کنند وظیفشون فقط مهربونی کردنه، شما یکی از اون فرشته هایید.
با خجالت گفتم:
ــ من به خاطر خودم این کارو می کنم چون ریحانه رو دوست دارم، محبت بهش برام لذت داره.
ــ به خاطر همه چیز ممنونم. میرم سوئچ رو بیارم...
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
💐@Gilan_tanhamasir
#فرق_من_و_بسیجی_هیچ!!
🌷یک جا نمیشست غذایش را بخورد. به سنگر بچه بسیجیها سر میزد و هر جا یک لقمه ای میخورد؛ ناهار، شام یا حتی صبحانه ، فرقی نمیکرد. وقتی هم که ازش میپرسیدم؛ چرا این کار را میکند؟! میگفت:...
🌷....میگفت: اگر من در سنگر فرماندهی بنشینم و غذا بخورم، آن بسیجی که نان خشک یا دوغ یا ماست میخورد، فکر میکند؛ من که فرمانده هستم، غذایی بهتر از غذای او میخورم. این جوری بهتراست. بگذار بسیجی بداند، بین من که فرمانده هستم با او [که] یک بسیجی است فرقی وجود ندارد.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید
حاج شهید عبد الحسین #برونسی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شبتون_شهدایی
🌷@Gilan_tanhamasir
شروعی زیباتر از سلام نیست✨
سلام وادب محضر مبارک شما عزیزان🌺🤚
روزتون پر از عشق و و محبت و شادی و صفا و خنده و خوشحالی
😍🌹❤️
مَن لَم يَرَ للّهِ عَزَّ و جلَّ علَيهِ نِعمَةً إلاّ في مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ أو مَلبَسٍ ، فقد قَصُرَ عَملُهُ و دنا عَذابُهُ
هر كه نعمت خداوند عزّ وجلّ را فقط در خوراك يا نوشيدنى يا پوشاك ببيند، بى گمان عملش كوتاه و عذابش نزديك باشد
📚ميزانالحكمهجلد12صفحع288
#پیامبراکرمص
#حدیث_روز
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یه مشکلی برام پیش اومده؛ از کجا بفهمم این بلاست؟ یا اینکه امتحان خداست برای رشد من؟
🔻 میخوام بدونم خیالم راحت بشه ...
#تصویری
🌸@Panahian_ir
🌸@Gilan_tanhamasir
📸 دیوار نگاره ای زیبا از شهید سلیمانی در دیوار مرزی لبنان و فلسطین اشغالی
🔻 تزیین دیوار مرزی میان #لبنان و #فلسطین اشغالی در جهت لبنانی به شمایل سردار شهید حاج قاسم #سلیمانی
🌷@Gilan_tanhamasir