eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
804 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3هزار ویدیو
60 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ 🌸به زندگی فکر کن ولی 🍃برای زندگی غصه نخور 🌸مهربان باش 🍃دوست بدار 🌸عاشق باش 🍃برای رسیدن به کبریا 🌸باید اول نه کبر داشت نه ریا 🍃مواظب باشید که تقوا 🌸با یک تق وا نشود 🌸🍃@Gilan_tanhamasir
. 🌼بسم‌ الله الرحمن الرحیم🍃 .
🗓 پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: إنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعيفِ الَّذي لادينَ لَهُ، فَقيلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعيفُ الَّذي لا دينَ لَهُ؟ قالَ: اَلذّي لا يَنْهي عَنِ الْمُنْكَرِ؛ همانا خداوند دشمن دارد آن مؤمني را كه ضعيف و بي دين است، سؤال شد: مؤمن ضعيف و بي دين كيست؟ پاسخ داد: كسي كه نهي از منكر و جلوگيري از كارهاي زشت نمي كند. 📚وسائل الشّيعة، ج 16، ص 122 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 @Gilan_tanhamasir
🌻امروز یکی از آدمهای خوبی باش که با وجودش جهان زیباتر میشود 🌟 مثل همان هایی باش، که از وجودشان انرژی مثبت به فکر و ذهن آدمها نفوذ میکند💕💯 سلام دوستان خوبم✋😊 صبحتون بخیر🌸🍃 💕
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🗓 #حدیث_روز پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: إنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْ
✅ خواهی نشوی رسوا، عامل به سه آیت شو❗️ شخصی به عبد الله بن عباس گفت: می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. ابن عباس پرسید: شروع کرده ای؟ گفت: تصمیم دارم. ابن عباس گفت: مانعی ندارد؛ اما مواظب باش که سه آیه تو را رسوا نسازد❗️ آن شخص گفت: کدام سه آیه؟ ابن عباس گفت: یکی این آیه که میگوید: 🌸✨ «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» [3] ؛ آیا تو اطمینان داری که از مخاطبان و نکوهش شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه آیه دوم را بگو. 🌸✨ ابن عباس گفت: آیه ی دوم این است که می‌گوید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ [4] »، نسبت به این آیه چه طور؟ آیا مطمئن هستی که از توبیخ شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه 🌸✨ آیه سوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه ی سوم، گفتار خدای تعالی به نقل از عبد صالح حضرت شعیب ( (علیه السلام) ) است که به مردم چنین گفت: «وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَی مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ [5] »: آیا از اهل این آیه هستی؟ آن شخص گفت: نه ✅ ابن عباس گفت: بنابراین اول از خودت شروع کن [آن گاه به نصیحت کردن] [3]: بقره / 44، ترجمه: آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌کنید؟ [4]: صف / 2-3. ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید! [5]: هود / 88، ترجمه: من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می‌دارم، خودم مرتکب شوم. 📚هزار و یک حکایت اخلاقی، ص۴۴ ☔️@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 کلاس متنوع و جذاب آنلاین؛ با 😍 ✅ برای کودکان ۴ تا ۶ سال و ۷ تا ۱۰ سال ✳️ شامل: نقاشی🎨‌، اوریگامی🎀، ژیمناستیک🤸‍♂️، بازی‌های‌هدفمند🎯، مهارت‌های‌زندگی👨‍👧‍👦 و ... 🔴 حفظ‌ومفاهیم با زبان‌اشاره 🔵 آشنایی‌با‌ با پانتومیم 🎁 همراه با 👏 ✴️ شهریه‌‌ی ترم مرداد با : فقط ۴۵ هزار تومان 📝 برای اطلاعات‌بیشتر و ثبت‌نام؛ عدد ۱۰۵ را به آی‌دی زیر ارسال کنید.👇 🧕@OtageModiriat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 آغاز زندگی مشترک زوج جوان لنگرودی در مزار شهدا 🔹به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)، ابوالفضل صدیق و سیده زهرا جلالی، جشن ازدواج خود را در جوار مزار شهدای گمنام این شهر برگزار کردند. 🔹این زوج ۱۶ و ۱۸ ساله هدف از اینکار خود را ترویج ازدواج آسان و تجدید میثاق با شهدا بیان کردند. 💞@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت10 ــ خانم رحمانی...صدایش خش دار شده بود. چرا اینطور
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 کلیدراداخل قفل انداختم و وارد شدم. همین که پایم راداخل حیاط گذاشتم. صدای گریه ی ریحانه را شنیدم.حیاط خانه ی آقای معصومی کوچک و جمع و جور بود. از در پارکینک به اندازه ی یک ماشین جا داشت و از در ورودی هم تقریبا از پشت در تا نزدیک سه تا پله ایی که حیاط را از ساختمان جدا می کرد پر از گل و گیاه بود. بعد از گذشتن از سه پله، یک بالکن یک متری بود، که کنار بالکن هم با چند تا گلدان شمعدانی تزیین شده بود.ساختمان کلا دو طبقه بود.طبقه ی بالا خواهر ناتنی آقای معصومی و طبقه پایین هم خودشان زندگی می کردند.زنگ آپارتمان را زدم. آقای معصومی دررا باز کرد در حالی که بچه بغلش بود و روی ویلچر به سختی ریحانه را بغلش نگه داشته بود، سلام کرد.جواب دادم و سریع بچه راازبغلش گرفتم.ــ دارو گرفتید؟ 🌸✨🌸✨🌸✨ ــ بله الان بهش میدم.دستم را روی پیشانیه ریحانه گذاشتم کمی داغ بود.ریحانه، بچه ی زیباو بامزه ایی بود. وقتی بغلش کردم آرام تر شد.سرش راروی شانه ام گذاشت. موهای خرمایی و لختش روی چادرم پخش شد. بدونه اینکه چادرم را عوض کنم. استامینیفونش را دادم. شیشه شیرش را هم دردهانش گذاشتم وروی تخت صورتی وقشنگش خواباندم. کم‌کم آرام شد و خوابش برد. آپارتمان آقای معصومی قشنگ بود.سالن نسبتا بزرگی داشت با کف پوش سرامیک، فرش های کرم قهوه ایی که با پرده سالن ست بود.دوتا اتاق خواب داشت که یکی مال ریحانه بود. اتاق زیبا و کاملا دخترانه، خدا بیامرز مادرش چقدر با سلیقه براش وسایلش را خریده بود.چیزی به غروب نمانده بود. گرمم شده بود چادر و سویشرتم را درآوردم و چادر رنگی خودم را از کمد بیرون آوردم و سرم کردم. از اتاق بیرون امدم. بادیدن آقای معصومی تعجب کردم چون او به خاطر راحتی من، زیاد ازاتاقش بیرون نمی آمد. پایین بودن سرش باعث شد عمیق نگاهش کنم. 🌸✨🌸✨🌸✨ آقای معصومی سی و پنج سالش بود. پوست روشن و چشمای عسلی‌اش با ته ریش همیشگی‌اش به اوجذابیت خاصی می داد. متین و موقر و سربه زیری‌اش، باعث میشدمن درخانه اش راحت باشم. سرش رابالا آوردو به دیوار پشت سرم خیره شدو گفت:– می خواستم باهاتون صحبت کنم. رو ی یکی از صندلیهای میز ناهار خوری که با مبل های کرم قهوه ایی ست بود، نشستم و گفتم:–بفرمایید. دستی به ته ریشش کشیدوبالحن مهربانی گفت:–تو این مدت خیلی زحمت افتادید. فداکاری بزرگی کردید. خواستم بگویم ریحانه دیگه بزرگ شده، دیگه خودم می تونم با کمک خواهرم ازش نگهداری کنم، نمی خوام بیشتر از این اذیت بشید. از یک سالی که قرارمون بود بیشترهم موندید، وقتتون خیلی وقته تموم شده. ولی شما اونقدر بزرگوارید که حرفی نزدید. ✍ .. ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 چه وقت میخواهیم این حقیقت را بفهمیم؟ 🚷 اگر خدا یک لحظه ما را رها کند، به سادگی نابود خواهیم شد. ما چه وقت می‌خواهیم این حقیقت را بفهمیم؟ ⚠️ آیا باید خدا ما را رها کند تا متوجه بشویم درآغوش گرم خدا چه امنیتی داشتیم؟ ❇️ به ما فرصت داده‌اند که با «معرفت و تفکر» این حقیقت را درک کنیم والّا در "کوران بلا" ، قدر نعمت را خواهیم دانست. 💌 🍃 🌺@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻مراتب شکر @Gilan_tanhamasir ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عکس_نوشته #شکر #مراتب_شکر 🔻مراتب شکر @Gilan_tanhamasir ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
قانون شکرگزاری دینی اینها هست☝️ 🔺نه این شکرگزاری های مادی گرایانه که شخص را پس از مدتی افسرده و پوچ میکند ⚠️شکرگزاریهای مادی گرایانه مثل این عرفان های کاذبی که طرف را تشویق میکند که برو صبح به صبح از در و دیوار و گلدون منزل تشکر کن😒 شکرگزاری مادی یعنی ماده و دنیا محور شکر انسان باشد نه خداوند و اهل بیت علیهم السلام
❣ هر چقدر بیشتر قدردان نعمت های الهی باشیم، حال دلمان هم بهتر خواهد بود... 💓 شکر نعمت نعمتت افزون کند 💓 🌺@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️ در عید ❤️ جفا نکنیم ⛔️ ✨ بسیــار مهم ، حتما بخوانید از دو الی سه ماه پیش تمامی شیعیان برای محرم و اربعین ،روز شمار زدند! این علاقه به سید الشهدا ❤️(ع) قابل ستایش است. اما قبل از محرم، ما مناسبتی داریم که افضل بر تمام مناسبتهای ما است. اساس مذهب ما به بزرگداشت این روز است. ⚡️وآن روز، عید غدیر است، برای غدیر چه کردیم؟ برای غدیر کار نکردیم، متاسفانه انکار و تفسیر به رأی شد ! امام حسین ❤️ (ع) کشته احیایِ غدیر است. ⚡️ باید برای غدیر صد هزار برابر عاشورا و فاطمیه توان گذاشت‌. اگر غدیر فراموش نمی شد که عاشورا و فاطمیه ای در کار نبود!! پس باید با تمام توان برای غدیر کار کنیم. ۱_ برای غدیر روز شمار بزنید، پوستر پخش کنید . ۲ _بنر بزنید مطلب بزارید عکس پروفایل بزنید استیکر بسازید و... . ۳ _جشن بگیرید. ۴ _دسته شادی در خیابان راه بندازید. طنین علیاً ولی الله ❤️ باید عالم را بلرزاند. کم کاری نکنید! اگر در حق امیرالمومنین امام علی ❤️(ع) و غدیر کم کاری کنیم، جفا کردیم! ۵ _مانند ایام شعبانیه ایستگاه صلواتی بر پا کنید. ۶ _خیابان ها را آذین ببندید. دست به دست هم دهید. از عید قربان تا مباهله جشن غدیریه بگیرید. ۷ _خطبه غدیریه را چاپ کنید پخش کنید. ⚡️ ستون اسلام و تشیع، غدیر است، اما متاسفانه برای این ستون و استحکامش کم کاری کردیم. از هر مناسبتی که داریم غدیر واجب تر و مهمتر است. ولایت امیرالمومنین امام علی ❤️ (ع) را جار بزنید، شور به پا کنید. ⚡️برای غدیر کم گذاشتیم که انکار شد... ✨ برای غدیر کار کنید این مملکت بلرزد! ان شاءالله این مملکت از عید قربان تا مباهله باید غوغا شود، صدای علیا ولی الله ❤️ گوش فلک را کَر کند. ۸ _دسته به خیابان ها بیاورید. ۹_ ایستگاه صلواتی بزنید، شهرهای خودتان را چراغانی کنید. ان شاء الله امام عصر ❤️ (روحی فداه) دعایی برای همه کند. ⚡️ روز عید غدیر، روزی است که خدا نعمتش راکامل کرده است چرا شکر نعمت نکنیم؟ صد هزار برابر هر سال توان بگذارید، کاری کنید مرحم بر سینه‌ی مجروح حضرت زهرا ❤️ (س) شوید. ⚡️ تمام معصومین ❤️به شهادت رسیدند بخاطر غدیر، چرا ما ساکتیم ؟ از چی خجالت میکشیم ؟! چرا ما بی تفاوتیم. کاری کنید که کسی جرأت نکند خدشه بر غدیر وارد کند. ❤️ من کنت مولیٰ فهذا علی مولا ❤️ را بلند بگویید، روز غدیر روز بیعت با امام عصر ❤️ روحی فداه است. دست به دست هم بدهیم احیایِ غدیر کنیم ان شاءالله . ۱۰_ با پولمان، با وقتمان، با هیئتمان؛ با وسائلمان؛ با هر عملی که میتوانیم احیایِ غدیر کنیم... خدایا بحق امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب ❤️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❤️ ⚡️ نشر حداکثری... ✨ یا علی ❤️ مدد (ع) ☺ 🌹 @Gilan_tanhamasir
4047813246.mp3
9.35M
🔸 چرا مهمه ؟؟؟ 🔰همه‌ی شیعیان، به درکِ ” غدیر ” نرسیدند... یعنی غدیری نیستند... 💠یعنی سر مسئله‌ی غدیر پاشون گیره و این، یک نشونه‌ی بارز و مهم داره! ⁉️کدوم دسته از شیعیان؟ نکنه ما هم از این دسته هستیم؟ ⁦🎙️⁩ استاد شجاعی @Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📊 🗓 ۲۳ تیر ۱۳۶۱ عملیات رمضان 🔷@Gilan_tanhamasir
🔺ویژه برنامه سالگرد شهادت سردار شهید میثم محمدبیگلو و گرامیداشت شهدای مظلوم عملیات رمضان 🎤با روایتگری غلامرضا صلاح کار، مهدی ترابی و جلال نصیرزاده ⏰همراه با نماز مغرب و عشا 🕌صحن گلزار شهدای رشت ☔️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت11 کلیدراداخل قفل انداختم و وارد شدم. همین که پایم را
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 –این شما بودیدکه بزرگواری کردیدواز حقتون گذشتید، واقعا ممنون.در مورد رفتن من هم، فکر کنم هنوز زوده چون خواهرتون که تمام روز رو نمی‌تونه کمکتون کنه که... ــ بله خب، وقتی من می تونم شب تا صبح ازش نگهداری کنم، این چند ساعت به جای شماهم می تونم. "یعنی الان تواناییهای خودش را به رخم کشید." الان دیگه پام بهتره جلسات فیزیو تراپیم هم تموم شده، دکتر گفت فقط باید تو خونه نرمش هایی که بهم یاد داده انجام بدم به مرور بهتر می شم.کم کم باید تمرین کنم با عصا راه برم تا راه بیوفتم. نگران نباشید.ریحانه خیلی تو این مدت شما رو اذیت کرد و شما فقط صبوری کردید. واقعا ممنونم، دیگه بیشتر از این شرمنده نکنید.دیگه چقدر می خواهید جور دختر خالتون رو بکشید، شاید اینم قسمت من و ریحانه بوده که این اتفاق باعث تنها شدنمون شد. تو این یک سال واقعا براش مادری کردید،ممنونم. دو هفته ایی مونده تا آخر ماه، گفتم از الان بگم که تا سر ماه زحمت بکشید تشریف بیارید، ان شاالله.. ❤️✨❤️✨ بعد از اون دیگه از دست ما راحت می شید.بعد نگاهی به من انداخت و نفسش را صدادار بیرون داد.تعجب زده نگاهش کردم. – این چه حرفیه می زنید من خودمم به ریحانه عادت کردم. یه روز نمیبینمش دلم براش تنگ میشه، واقعا بچه ی شیرین و دوست داشتنیه. در ضمن شما خیلی مردونگی کردید که دختر خاله‌ام رو بخشیدید، هم دیه نگرفتید و هم شکایتتون رو پس گرفتید. "البته دختر خاله ی من با آن پراید قسطی پولی هم نداشت که دیه بدهد، باید زندان می رفت. چون دختر خاله ام در این تصادف مقصر شناخته شده بود باید کلی خسارت می داد.ماشینش هم بیمه نداشت. کاش یکی پیدا میشدوبه سعیده می گفت توکه کنترل ماشین برایت سخت است حداقل با سرعت نمی رفتی.البته خودش هم خیلی آسیب دیده بود تا یک ماه بیمارستان بود، ولی خدارا شکر الان حالش خوب است. من شانس آوردم که آسیب جدی ندیدم و با چند روز خوابیدن دربیمارستان مشکلم برطرف شد." انگار از حرفم خوشحال شدوهمانطور که سرش را پایین می انداخت سریع گفت:–ما هم دلمون تنگ میشه، بعد زیر لبی ادامه داد:–خیلی زیاد. ❤️✨❤️✨ سرش را بالا آورد و غمگین نگاهم کرد. –هر وقت تونستید بهمون سر بزنید، خوشحال می شیم.خجالت کشیدم از حرفش، انگار گفتن این حرف برایش سخت بود.البته برای من هم واقعا جدایی سخت بود. نمی دانم چه حسی بود ولی دل من هم برای هر دو تنگ میشد. آقای معصومی برایم حکم معلم راداشت و من خیلی چیزها ازاو یاد گرفتم. او استاد خطاطی است. قبل از تصادف دریک آموزشگاه تدریس می کرد. البته بعد از کار اداری‌اش. حالا با این اوضاع گاهی در خانه شاگرد قبول می‌کند. بعد از سکوت کوتاهی گفتم: –هر جور شما صلاح می دونید فقط می ترسم ریحانه اذیت بشه.ــ اذیت که می شیم ولی باید بالاخره اتفاق بیوفته هر چه زودتر بهتر، چون هر چی بیشتر بگذره سخت تره. می دانستم خودش از روی قصد افعال را جمع می بندد، ازاو بعید بود.باعث تعجبم شده بود، البته این اواخرمتوجه محبت هایش شده بودم. ولی آنقدرجذبه داشت و آنقدربااحترام ومتانت برخوردمی کرد که من فکردیگری نمی توانستم بکنم. ❤️✨❤️✨ ولی محبتهای زیر پوستیش رادوست داشتم.کتاب های قشنگی داشت، وقتی مرا علاقمند به کتاب دید، گفت می توانم امانت بگیرم وبخوانمشان. کتاب هایش واقعا زیبا بودند، در مورد اسرار آفرینش، کتاب تذکره الاولیا از عطارکه واقعا وقتی خواندمش عاشقش شدم، وقتی باعلاقه می خواندم بالبخندگفت که اوم هم عاشق این کتاب است ومن برای علاقه ی مشترکمان به یک کتاب ذوق زده شدم. ✍ ... ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿ ‌‌‌