#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🍃🍃🍃🍃🍃
بگیر بال مرا باز در هوای خودت
مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌱🌱🌱🌱🌱
سلام و عرض ادب🤚
به امروز خوش آمدید 🌷
بهترینها رو براتون طلب میکنیم 👌🤲
روزتون عالی✨✨
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🖤زیارت عاشورا
🎙 علی فانی
💖 هدیه میڪنیــم به #امام_زمــان ارواحنافداه
🔸روز پانزدهم
🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹
🖤@Gilan_tanhamasir
#مطلب_ویژه
🏴 جایگاه مجالس روضه و عزاداری در زندگی حضرت آیتالله بهجت
💥 به مناسبت گرامیداشت #سالروز_تولد فقیه عارف، عبد صالح خدا، حضرت آیتاللّه حاج شیخ محمدتقی #بهجت اعلیاللهمقامه (۱۲۹۵ش)
▫️شرکت در مجالس عزای سیدالشهدا علیهالسلام را تعظیم شعائر میدانست و معتقد بود که باید به شعائر عظمت بخشید و عمر خود را در اعتلای هرچه بیشتر آنها صرف کرد. همیشه تأکید میکرد:
▫️شرکت در مجالس سیدالشهدا علیهالسلام محبت به ذویالقربای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله است؛ همان ذویالقربایی که قرآن به مودت آنها سفارش کرده و مودت آنان را مزد رسالت قرار داده است. شرکت در این مراسم، اجر رسالت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله است. شما به این نیت برو و به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو میخواهی انجام میدهم. به کسانی که تو دوستشان داری محبت میکنم.
📚 رحمت واسعه، ص٢٢
💻 مشاهده متن کامل این مطالب در سایت رسمی مؤسسه نشر آثار حضرت آیتالله بهجت(ره):🔻
https://bahjat.ir/fa/content/10699
▫️▫️▫️
🎥 کلیپ تصویری: «داستان عجیب تولد حضرت آیتالله بهجت»
🔹گزیدهای از مستند حدیث سرو
https://bahjat.ir/fa/content/10712
▫️▫️▫️
💻 از تولد تا وفات، در ده روایت
🔹گذری کوتاه در اتفاقات زندگی حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
https://bahjat.ir/fa/content/10461
☔️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔰لیست تغذیه و تدابیر بیماران کرونایی در هفته اول بیماری: 🔸در یک هفته باید حداقل ۱۵ و حداکثر ۲۰ وعده
🔰لیست تغذیه و تدابیر 10 روز دوم بیماری
🔹وقتی ده روز از بیماری میگذرد یعنی شما اوج بیماری را گذرانده اید، اما باید بازهم مراقب باشید.
🍱غذاها:
سوپ بلدرچين
سوپ بوقلمون
تخم مرغ آب پز
هلیم رقیق با گوشت
جوجه کباب با برنج کم
یک میان وعده عسل و سیاهدانه
بعد از هر وعده غذا 7عدد خرما
سوپ جو و گندم، کم گوشت(قرمز)
🍎 میوه و آب میوه:
انار و آب انار شیرین
آب پرتقال شیرین
آب سیب زرد
انجیر سیاه
انگور سیاه
آناناس
مویز
🥤مایعات درمانی و تقویتی:
آب عسل
پیاز و تره با غذا
دمنوش بادرنجبویه
فالوده سیب و عسل
دمکرده بارهنگ و پونه
روزانه 2ق غ سه شیره
شیر تازه گرم و عسل (جرعه)
👈معالجات عملی:
تنفس طبیعی روزانه
بخور آویشن یا سرکه
حمام گرم یک روز درمیان
پیاده روی عصرانه 15 دقیقه
نرمش صبحگاهی 15 دقیقه
نشستن پشت به آفتاب (15دقیقه)
روغن بنفشه پایه زیتون در بینی
حجامت عام (سبک) در صورت ضعف نداشتن
⛔️ممنوعات:
ترشیجات
گردو و بادام
ماهی و میگو
میوه های سرد
غذاهای پرچرب
غذاهای فست فود
گوجه و رب گوجه
بادام زمینی و هندی
غذاهای سرد و خشک
#اختصاصی #تغذیه
#کرونا #درمان_کرونا
@Gilan_tanhamasir
࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐
🔴هشدار جدی‼️
در صورت داشتن هرگونه علائم کرونا از زدن واکسن به صورت جدی خودداری نمائید.
اخباری رسیده از کسانی که علائم خفیف داشته اند و پس از زدن واکسن فوت کرده اند.
اطلاع رسانی کنید.
#نشر_واجب
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحبتهای جالب وحید رهبانی بازیگر نقش محمد درمورد نیروهای امنیتی
🔹فقط باید برین یه جای ناامن تا بفهمید که این دوستان چقدر ارزشمند هستند
#امنیت
#گاندو
🇮🇷@Gilan_tanhamasir
بيانات_رهبرانقلاب_درباره_شهید_اندرزگو_5834450954056892923.mp3
3.3M
🎙بشنويد| رهبرانقلاب: #شهيد_اندرزگو میگفت چند سال است در مشهدم اما حسرت زیارت علی بن موسی الرضا(ع) بر دلم مانده!
▪️انتشار به مناسبت #سالگرد_شهادت شهيد اندرزگو
☑️ @Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت52 موقع خوردن غذا مادر هنوزهم فکرش مشغول بود. اسرا
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت53
تقریبا دانشگاه تق و لق شده بود. خیلی کم بچه ها سر کلاس هاحاضر می شدند، مگرسر کلاسِ استاد هایی که خیلی سخت گیر بودند و همان اول ترم خط و نشان هایشان راکشیده بودند.
برای بعضی استادهای سخت گیری که روی
یادگیری دانشجوها تعصب داشتند، اهمیت ویژه ایی قائل بودم. وقتی سرکلاس این جوراستادها می نشستم که تعصب وسختگیری بی مورد
نداشتند، ولی چیزی راسرسری نمی گرفتند و کارشان باحساب وکتاب بودتاحقی ازدانشجویی ضایع نشودحس خوبی پیدامی کردم وباخودم می گفتم کاش این استاد یک نمایندهی مجلس بود، تابرای مشکلات مردم هم اینقدر وجدان و تعصب خرج میکرد.
من هم میتوانستم بعضی روزها دانشگاه نروم، ولی انگار یک نیرویی اجازه نمی داد خانه بمانم.نیرویی که به امید دیدن کسی مرا به دانشگاه میکشاند.روز تولدم مادر، خانوادهی خاله و دایی را هم دعوت کرده بود و کلی به همه خوش گذشت.
آن روز نمی دانم این فکر چرا رهایم نمی کرد ، که ممکن است آرش پیام بدهد و تولدم را تبریک بگوید.به خاطر همین فکر بچهگانه، چند بار گوشیام را چک کردم. دفعه ی آخر، پیامی از آقای معصومی امد. بازش کردم.نوشته بود:«باور کن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنار می گذارم ، امشب اما همه ی جملات فرار کردهاند همین طور بی وزن وبی هوا بگویم ... تولدت مبارک.»
با خواندنش زل زدم به نوشته ها و بغض گلویم را گرفت. انگار این پیام را از کس دیگری توقع داشتم و حالا یک جورایی جا خورده بودم.سعیده که بی هواوارداتاق شد، وقتی حال مرا دید، نگاهی به گوشیام انداخت که هنوز روشن بود.
متن را خواند و تعجب زده گفت:– الان از خوشحالی اینطوری شدی یا ناراحتی؟وقتی سکوتم را دید ادامه داد: –اونوقت این از کجا تاریخ تولد تو رو می دونه؟
در پاهایم احساس ضعف می کردم، گوشی را خاموش کردم وزیرتخت انداختمش تادیگرنبینمش. خودم هم نشستم روی تخت و سرم راتوی دستهایم گرفتم.
سعیده که از کارهای من هاج و واج مانده بود گفت: –توچته راحیل؟
منتظر پیام کسی بودی؟ سرم را بلند کردم و بغضم راقورت دادم و گفتم: –یادته از رنج برات می گفتم؟
ــ خب.ــ الان برای من از رنج گذشته، شده شکنجه. کاش یه قرصی چیزی بود که آدم می خورد و همه چیز رو فراموش می کرد.
کنارم نشست و سرم را روی سینهاش فشار داد و گفت: –راحیل باورم نمیشه تو این حرف هارو میزنی، فکر می کردم بی خیالترو قویتر از این حرف ها باشی.اینجوری که داغون میشی. آخه آرش از کجا باید روزتولد تو رو بدونه.
خودم را کنار کشیدم و گفتم:– من قویم، یعنی باید باشم.فقط امروز این شیطونه بد جور واسه خودش ویراژ داد نتیجشم این شد.باید همون اول صبحی شاخش رو می شکوندم.لبهای سعیده کش امد و گفت:
– آهان، این شد.حالا بگو ببینم قضیه ی این پیام چی بود؟ اون از کجا می دونست...
حرفش را بریدم و گفتم: –اون قبلا کادوش رو هم داده.بعد رفتم و از کمد جعبه ی گل رز رو آوردم که دیگر تقریباخشک شده بود. و پلاک زنجیر را هم نشانش دادم. وبرگرداندمش تا پشتش راهم ببیند.همانطور که با دهان باز نگاهشان می کردگفت: –چه با احساس! همین کارهارو کرده توقع تو رو برده بالا دیگه.
بعد چشمکی زد و گفت: –ببینم تا حالا چیزی در مورد علاقش نگفته؟ــ نه ــ چه محتاط؟ــ یعنی تو فکر می کنی بهم علاقه داره؟ــ اووووو چه جورم. ولی به خاطر شرایطی که داره شاید خودش رو در حد تو نمی دونه که بگه.
ــ کاش شرایط بهتری داشت، چون معیارهای من رو داره.سعیده خنده ایی کردو گفت: –عزیزم مگه خودت همیشه نمیگی همه چی یه جا جمع نمیشه طبق خواستهی ما، همیشه یه جاش می لنگه؟ خب اینم همونه دیگه.
با صدای مادر که صدایمان می کرد، فوری وسایل را داخل کمد گذاشتم و ازاتاق بیرون رفتیم.
وقتی وارد کلاس شدم با دیدن آرش گل از گلم شکفت، ولی زود خودم را جمع و جور کردم و رفتم همان ردیف جلو نشستم.خدارو شکر کردم که حالش خوب شده.با سارا و بهار و سعیدگرم حرف بود و متوجهی من نشد.
سوگند از ردیف عقب امد کنارم نشست وغر زد: –چقدر جا عوض می کنی بعد اشاره کرد به آرش وپرسید:
– شنیدی چی می گفت؟ــ نه ، من که الان رسیدم.ــ می گفت دلیل تصادفش این بوده که یکی از بچه های کلاس اعصابش رو خرد کرده، اونم دیگه سر کلاس نرفته و زده بیرون. با سرعت رانندگی کرده و باعث تصادف شده.
بعد با حالت مسخره ایی گفت: –عزیزم جواب سلام بچه مردم رو بده نره بزنه خودش رو شل و پل کنه.هر دو از این حرف خندیدیم. با امدن استاد خندهایمان جمع شد و به پچ پچ تبدیل شد.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
✍حاج اسماعیل دولابی (ره) :
✨هنگامی که به یاد امام حسین
علیہ الســـــلام افتادید تردیدی
نداشته باشید که حضرت هم
به یــاد شماست.✔️
❣السلام علی الحُسیْن
❣و علی علی بن الحُسیْن
❣و علی اولاد الحُسیْن
❣و علی اصحاب الحُسیْن
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#شبتون_حسینی
🚩 @Gilan_tanhamasir
💥خوشبختى سراغ کسانى میرود که بلدند بخندند.🌹
این زندگى نیست که زیباست. 🌷
این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مىبینیم.
دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. 👌
اگـر آنها را کنار هم بگذارید، مىتوانید کل مسیر زندگی را بـا خوشحالى طى کنید.👏👏
سلام و عرض ارادت خدمت همه عزیزان ✋
صبح چهار شنبه تون بخیر ونیکی🌹🍃
خدا رو شاکریم بابت فرصت دوباره ی زندگی و تنفس در یک روز جدید دیگه ☺️
🍃🌸زندگی یک فرصت خیلی محدوده،
با بهترین عملکردمون، خالق عالیترین اثر
ماندگار در این عالم هستی باشیم🍃🌸
الحمدالله توفیقی شد امروز هم در خدمت تون باشیم😊
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🖤زیارت عاشورا
🎙 علی فانی
💖 هدیه میڪنیــم به #امام_زمــان ارواحنافداه
🔸روز شانزدهم
🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹
🖤@Gilan_tanhamasir
👈غفلت از خود
حضرت سیدالشهدا ع در سخنی هشداردهنده، یکی از مرضهای بشری را یادآور شدند؛ مرض #خود_غفلتی که ضمن غفلت از خویشتن، چشم بیداری نسبت به دیگران دارد:
🔸«مبادا از كسانى باشى كه به سبب گناهانِ بندگانِ خدا، بر سرنوشت آنان بيمناك است؛ ولى خود را از سزاى گناه خويش ايمن مىداند».
🔹«إيّاكَ أن تَكونَ مِمَّن يَخافُ عَلَى العِبادِ مِن ذُنوبِهِم ويَأمَنُ العُقُوبَةَ مِن ذَنبِهِ».
📚تحف العقول، ص۲۴۰.
✍️و چه زیبا سرود حکیم سعدی شیرازی:
همه عیب خلق دیدن، نه مروتست و مردی
نگهی به خویشتن کن، که تو هم گناه داری
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 برعکسِ شیطان عمل کن!
#استوری
🌹@Gilan_tanhamasir
🔴رای اعتماد به وزرا در جلسه عصر انجام می شود
سخنگوی هیئت رئیسه مجلس:
🔹در وقت باقی مانده جلسه عصر مجلس رئیس جمهور به دفاع آخر از کابینه می پردازند و بعد از آن #رای_گیری_نهایی برای وزرا انجام و نتایج اعلام می شود
🔹بیش از یک ساعت رئیس جمهور فرصت دارد تا به دفاع پایانی از کابینه خود بپردازد.
🔹رای گیری با #ورقه انجام می شود و بعد از شمارش آراء نتیجه بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی اعلام خواهد شد./ باشگاه خبرنگاران
✅@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک
🌀 موضوع: گرامیداشت هفته دولت
💢 ابعاد مهم شخصیتی شهیدان رجایی و باهنر از دیدگاه #مقام_معظم_رهبری
#روشنگری
#ثامن
#دولت_انقلابی
🇮🇷@Gilan_tanhamasir
🔻*سوم شهریور یادآور حمله متفین به ایران و پایان پهلوی اول در کمتر از یک ماه*
رضاخانی که دفاعی انجام نداد و کشور در کمتر از یک هفته به دست متفقین افتاد .
رضاخان حتی راه آهن را در ایران برای حمل و نقل سلاح و لوازم کشورهای خارجی، در خارج از شهرها تاسیس کرد.
🔻با ورود متفقین به ایران، ایران به کارزاری برای کشورهای دیگر تبدیل شد و قحطی و ویرانی و کشتار همه کشور را فراگرفت.
👌قدر امنیت و ثبات کشور را بدانیم . با عنایت خداوند ، رهبری امام خامنهای و زحمات نیروهای نظامی (سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، سازمان امنیت) کسی جرأت حمله به ایران را ندارد...
#امنیت_اتفاقی_نیست
🇮🇷@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔴رای اعتماد به وزرا در جلسه عصر انجام می شود سخنگوی هیئت رئیسه مجلس: 🔹در وقت باقی مانده جلسه عصر
رأی اعتماد مجلس به ۱۸ گزینه رئیسی
باغگلی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش رای اعتماد نگرفت.
با آرزوی موفقیت برای همه وزرای آقای رئیسی
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت53 تقریبا دانشگاه تق و لق شده بود. خیلی کم بچه ها سر
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت54
بعد از کلاس در محوطهی دانشگاه چند بار
روبروی هم قرار گرفتیم، ولی توجهی به من نکرد. مشخص بود که از عمد این کار را می کند. همین که می بیند من می آیم یا من هستم. خودش را مشغول صحبت با دوستهایش نشان میدهد.
پس صبح هم سر کلاس متوجهی من شده بود.
حتما توقع داشته من هم مثل دخترهای کلاس بروم جلو وبرایش مراسم خوش آمد گویی راه بیندازم. حالا که نرفتهام دلخورشده است. شایدهم چون جواب پیامش را ندادهام و بی اعتنا بودم به غرورش برخورده و الان درحال تلافی است.
اصلا چه بهتر اینطوری من هم راحت تر می توانم فراموش کنم.چرا باید از بی محلیاش ناراحت باشم من که خودم میخواستم، اینطوری اوهم ناخواسته به نفع من کار می کند. باید ممنونش هم باشم.
با این فکرها دوباره بغضم گرفت. رفتم سرویس تا آبی به صورتم بزنم و از این فکرهابیرون بیایم. شیر آب را که باز کردم، با خودم گفتم: "وضو بگیرم بهتراست، آرامش بیشتری پیدامی کنم.
"بعد از این که وضو گرفتم نشستم سر کلاس، هنوز بچه ها نیامده بودند. تسبیحم رادرآوردم وزیر عبای عربیام برای آرامش خودم و آرش شروع به صلوات فرستادن کردم.تصمیم گرفتم من هم همین روش بی محلی را ادامه بدهم. به نظرم خوب جواب میدهد.
بعد از چند دقیقه از صدای خودش و دوست هایش متوجه شدم امد. ولی اصلا سرم را بلند نکردم. تسبیحم را داخل کیفم انداختم و گوشیام را درآوردم و خودم را مشغول کردم تا استاد بیاید.ولی مگراین فکرخیره دست بردار است،
به انتهای کوچهی خیال که می رسد دوباره دور میزند و تکتک پنجره های خانه ی وَهم وگُمان را از نوبرای دیدنش وارسی می کند، تاشاید پشت یکی از آنها به انتظارنشسته باشد، بایدگوشش رامحکم بپیچانم.
کلاس های بعدیم با آرش نبود ولی دور محوطه یک بار از دور دیدمش، فوری تغییر مسیر دادم تا با هم رو در رو نشویم.بعد از دانشگاه از سوگند پرسیدم:
–می تونی بیای بریم بیرون؟
ــ آخه من هنوز یه کلاسم مونده. تازه تو خونه ام کلی کار خیاطی رو دستمه، دم عید دیگه...
بعد شانه ایی بالا انداخت و گفت: –ولش کن، فقط تو بگو کجابریم؟
سرم راپایین انداختم و گفتم: –یه جایی که سبک شم.
ــ بریم تجریش؟ امام زاده صالح. تازه تو حیاطش شهدای گمنامم داره.راست کار خودته. اونقدر باهاشون نوبتی حرف بزن و دردل کن که اونا سرسام بگیرن وبگن بابا این چی میخواد، بدین بهش بره مخ ماروخورد. وزنشم بیارید پایین سبک شه بره.
لبهایم کش آمد و گفتم: –حالا اونقدرم سبک نشم که معلق شم رو هواها.–خوبه که...اونجوری دیگه غصه ترافیک رو نداری یه باد میزنه میری خونه...یه باد میزنه میای دانشگاه...هر دو خندیدیم.
–یدونهایی سوگند، فقط الان گرسنهام هستم.ــ قیافهی بامزهایی گرفت و گفت:– اونم حله...میریم همونجا آش و حلیماش محشره...
خب مشکل بعدی...لبخندتلخی زدم و گفتم:– کاش همه چی اینقدر راحت حل میشد.
لپم را کشید و گفت: –ای خواهر، راحت تر از این حرف هاست، ما بزرگش می کنیم و سخت می گیریم.دستم را انداختم دورشانه اش.– حرف هات آرامش بخشه ولی یه کم رویاییه. من می خوام به مشکلم فکر نکنم ولی نمیشه.ــ چون خودت نمی خوای.مثلا همین چند دقیقه که با هم حرف زدیم به مشکلت فکر کردی؟ــ خب نمیشد که...داشتم به حرف های تو گوش می دادم.
ــ خب پس فکر کن ببین چیکار کنی که نشه، فکر کنی به چیزهایی که از پا درت میاره. اصلا بیا پیش خودم یه کم خیاطی کن، کمر درد و گردن درد اصلا نمیزاره به چیزی دیگه ایی فکر کنی. بعدآهی کشید.–میدونی کلا ماها ناشکریم، انگار همش دنبال یه بهونه می گردیم بشینیم غصه بخوریم.
وقتی تو اوج گرفتاریها و ناراحتیا به اونایی فکر کنیم که خیلی بدبختر از ما هستند. جز شکر دیگه حرفی نداریم بگیم.
بعد رو به من کرد.–آخه دختر خوب عاشق شدنم مشکله؟ یادت رفته قضیهی عشق و عاشقی من رو، اون موقع خودت بهم گفتی پا رو دلم بزارم، ولی من نتونستم و الان تنهایی شد نصیبم. پس عبرت بگیر دیگه به جای بیتابی کردن.اینقدر بدم میاد اینا که تا به مشکلی بر میخورن فوری میرن امام زاده و چند ساعت گریه میکنن.
اصلا دلم واسه اون امام زاده می سوزه. بابا بیچاره افسردگی گرفت از دست شماها.
بعد صورتم را با دست هایش قاب کرد.–بخند راحیل، برو به امام زاده بگو ممنونم گرفتارم کردی تا یادت بیوفتم. خودتم بهم صبرش رو بده. بگو خدایا من راضیم و شکر.با دوتا دستم دستهایش را گرفتم و گفتم:
–پس بیا بریم باامام زاده، چندتا جوک بگیم دور هم بخندیم.
نمی دانم این دل لعنتی از چه جنسی ساخته شده این حرفها رانمی توانم حتی با مته ودریل درونش جای دهم. حرف حرف خودش است. ولی گاهی در اعماق ذهنم انگار صدای ضعیفی می شنوم که می گوید تو می توانی...
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
💐@Gilan_tanhamasir
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
به پایبوسی ششگوشهات مرا بطلـب
نخواه جان بدهـم از غـمی که مـیدانی...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
💫💫💫💫💫
سلام صبحتون عالی واحوالتون متعالی 🌼
هر یک از لحظات زندگی ما
همچون گوهری
بی نهایت ارزشمند است
قدر لحظاتتون رو در
کنار عزیزانتون بدونید
و برای سلامتی همشون دعا کنید🙏✨
💐@Gilan_tanhamasir
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🖤زیارت عاشورا
🎙 علی فانی
💖 هدیه میڪنیــم به #امام_زمــان ارواحنافداه
🔸روز هفدهم
🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹
🖤@Gilan_tanhamasir
🔴دولت سیزدهم با قرائت عهدنامه مدیران با مردم میثاق بست
🇮🇷@Gilan_tanhamasir