فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️پاسخ عجیب مدیرکل راه و شهرسازی آذربایجانشرقی به خبرنگاران که پرسیده بود چرا پسرت را در شرکت استخدام کردی : از لج شما هم که شده پسرم را جاهای بهتر هم میبرم!
پ.ن: آقای رئیسی پاکسازی بزرگ رو شروع و نخاله های دولت روحانی را اخراج کنید
#نخاله
#منافقین
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
🔷 تجمع اعتراض به کشف حجاب گسترده در رشت
💠 پنجشنبه ۲۵ خرداد ساعت ۱۸
🔶 صحن گلزار شهدای رشت
🆔 @gilanestan
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹در جریان سفر رئیسی به ونزوئلا، ۱۹ سند همکاری بین دو کشور امضا شد.
🔹نیکولاس مادورو نشان افتخار ملی ونزوئلا را به رئیسجمهور کشورمان اعطا کرد.
🔹پس از استقبال رسمی نیکلاس مادورو از رئیسی، گروه نوازندگان ونزوئلایی موسیقی سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» نیز را زنده اجرا کردند.
پ.ن: کجان اونایی که ادعا میکردن زبان دنیا رو بلدن😏
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همخوانی سرود ملی جمهوری اسلامی ایران توسط تشریفات ونزوئلا 😄👏👏👏
#زبان_انقلاب
#زبان_دنیا
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشکن ای قلم، اگر ننویسی از مظلومیت این بچهها و پدری که بیگناه جان داد. به هرچه که میپرستید و نمیپرستید، این بچهها هم هموطنان شما هستند. تموم کنید این چرخه خشونت لعنتی رو. تموم کنید این برادرکشی رو.
🗣محرداد کریمزاده
➺ @Twitter_eita [عضویت]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعطای نشان افتخار ملیِ ونزوئلا به رئیسی
🗣خبرگزاری فارس
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
این سیبیل خوشگل میگفت قبل از چهل سالگی جمهوری اسلامی در ایران جشن براندازی میگیرن!
یکی بره بهش بگه چهل سال که رد شد هیچی، رئیسی هم اومده قاره اتون داره قرارداد امضا میکنه. اون ظریف هم لولو برد :)
🗣سعید بامرام ☫
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
شرافت و غیرت مادر ایرانی اگر تصویر بود
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
حاج نادر 🇮🇷
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
هند جگرخوار وقتی برادرش به جنگ بدر رفت و در جنگ با مسلمانان به درک واصل شد؛
همه جا رجز میخواند که بیخیال نمیشوم و انتقام میگیرم...
#پویا_مولایی_راد
🗣علیرضا گرائی
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
این منزل یک مامور نیروی انتطامی است...
همین قدر ساده...
#ایذه
🗣هادی کهن دل
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
تیتر خبر رو ببینید
اینجاست که باید متوجه بشیم که غربي ها نه تنها با اسلام بلکه با ژن ايرانی هم مشكل دارند.
ذوالقرنين🇮🇷
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشمندای هسته ای کشور یه جلبک کشت کردن که هر گرمش رو خارجی ها ۳۹۰ دلار میخرن
یعنی کیلویی ۳۹۰۰۰۰ هزار دلار
با دلار امروز کیلویی تقریبا ۱۸ میلیارد تومان
اینا رو به مردم نشون بدید نه دعواهاتون رو
🇮🇷 m e h d i 🇮🇷
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
متهم اش میکنند به شش کلاس سواد، اما تمام ظرفیتهای تجاری و ترانزیتی مملکت را فعال کرده، در شانگهای و بریکس نقش موثر دارد، و همزمان آوارهای دولت قبل از خودش را نیز برمیدارد؛ یکی هم بود با مدرک دکتری [ادعایی]، تمام نگرانی اش خلاصه میشد در کیفیت تشک اش در سفرهای استانی!
عبدالرحیم انصاری 🇮🇷
➺ @Twitter_eita [عضویت]
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
خونه قاتل و مقتول رو با هم مقایسه کنید !!!
بله باورمون شد بخاطر مشکلات اقتصادی که آدم میکشند...
دختر مامان🇮🇷
#تروریست
#ایذه
#شهید_قنبری
#مظلوم
#یادشهدا_باصلوات
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
گیلان انقلابی
شرافت و غیرت مادر ایرانی اگر تصویر بود میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است حاج نا
💠در ایل بختیاری وقتی کدخدایان و ریش سفیدان نمی توانستند موضوع و نزاع طایفه ای را حل کنند و ممکن بود کار به نزاع دوباره کشیده شود، یک زن طایفه مقابل را تهدید می کرد که اگر خواسته ما را قبول نکنید دستمال از سر بر میدارم و طایفه مقابل به حرمت حجاب زن از خواسته خود چشم پوشی می کردند و گاهی از خون بها گذشت می کردند تا حرمت حجاب زن حفظ شود
🔻بختیاری را با این رسوم بشناسید نه حیا دریده ای و عفریته ای مثل ماه منیر مولایی
ایرانی با حیاء و عفیف است
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چپیهای مذهبی اوایل انقلاب تندروهای مسئله حجاب بودند
🔸دکتر مهدی جمشیدی (عضو هیات علمی دانشگاه):
🔹آقای روحانی، یک مسئله شرعی و دینی مثل حجاب را دستمایه فعالیت انتخاباتی خود کرد و در مناظرهها گفت رقبای من میخواهند در خیابانها دیوار بکشند!
🔹تکه تکه جلو آمدند و طی 10 سال، این روند را تشدید کردند، در واقع یک بسته فرهنگی داشتند و در نهایت به اتفاقات سال گذشته رسیدند؛ در دنیای روایتها، نماد حجاب را زدند یعنی زدن تمام حیثیت و اعتبار یک فرهنگ
🔹جمهوری اسلامی در زمینه حجاب تنگ نظری به خرج نداده و در زمینه حجاب، سهلگیری کرده ولی همین چپیهای مذهبی، اوایل انقلاب تندروی میکردند.
⏰ «جهان آرا»؛ شنبه و دوشنبه هر هفته ساعت ٢٢
🆔 @ofogh_tv
🆔 @jahanara_ofogh
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️🎞دوربین مخفی| آزمایش اجتماعی با موضوع حجاب
📍به نظر شما مردم به خانمی که ماشینش خراب شده چطور کمک میکنن؟
📍ما با انجام یک آزمایش اجتماعی تاثیر حجاب یک خانم روی نحوه کمک کردن مردم بهش رو بررسی کردیم
🔍قضاوت با شما
🧕@IslamlifeStyles
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
سلام دوستان و همراهان عزیز
قصد دارم برای عزیزان خودم مطالبی عبرت آموز از اصحاب کهف رو بیان کنم
خودم نیز نه عادت به نوشتن و نه به بارگذاری و نه به خواندن مطالب طولانی ندارم .... مگر اینکه حقیقتا خاص باشه 😉
که داستان اصحاب کهف رحمت الله علیهم که خیییلی هم حرف و حدیث توش هست از همین دست مطالبه خاص و جذابه
پس دعوتتون میکنم به مطالعه این مطلب نه چندان طولانی 😉 👇👇👇
داستان اصحاب كهف
(قسمت اول)
?ماجراى اصحاب كهف در قرآن همان گونه كه در قرآن معمول است، به طور فشرده (از آيه ۹تا ۲۷ سوره كهف) آمده است، و در روايات اسلامى، و گفتار مفسران و مورخان، مختلف نقل شده، بعضى به طور مشروح و بعضى به طور خلاصه، و يا بعضى بخشى از داستان را ذكر كرده اند و بخش ديگر را ذكر نكرده اند، ما در اين جا بهتر ديديم كه چكيده مطلب را از مجموع روايات – با توجه به عدم مخالفت آن با قرآن – بياوريم.
?از سال ۲۴۹ تا ۲۵۱ ميلادى، طاغوتى به نام دقيانوس (دقيوس)، به عنوان امپراطور روم در كشور پهناور روم سلطنت مى كرد، و شهر اُفْسوس (در نزديكى اِزمير واقع در تركيه فعلى يا در نزديك عمان پايتخت اردن) پايتخت او بود، او مغرور جاه و جلال خود شده بود و خود را (همچون فرعون) خداى مردم مى دانست، و آنها را به بت پرستى و پرستش خود دعوت مى نمود و هر كس نمى پذيرفت او را اعدام مى كرد. خفقان و زور و وحشت عجيبى در شهر اُفسوس و اطراف آن حكمفرما بود.
?او شش وزير داشت كه سه نفر آنها در جانب راست او و سه نفرشان در اطراف چپ او مى نشستند، آنها كه در جانب راست او بودند، نامشان تمليخا، مكسلمينا و ميشيلينا بود، و آنها كه در جانب چپ او بودند، نامشان مرنوس، ديرنوس و شاذريوس بود، كه دقيانوس در امور كشور با آنها مشورت مى كرد.
?دقيانوس در سال، يك روز را عيد قرار داده بود، مردم و او در آن روز جشن مفصلى مى گرفتند.
?در يكى از سالها، در همان روز عيد در كاخ سلطنتى، دقيانوس، جشن و ديدار شاهانه برقرار بود، فرماندهان بزرگ لشگر در طرف راست او، و مشاوران مخصوصش در طرف چپ قرار داشتند، يكى از فرماندهان به دقيانوس چنين گزارش داد: لشگر ايران وارد مرزها شده است.
?دقيانوس از اين گزارش به قدرى وحشت كرد كه بر خود لرزيد و تاج از سرش فرو افتاد. يكى از وزيران كه تمليخا نام داشت با ديدن اين منظره، در دل گفت: اين مرد (دقيانوس) گمان مى كند كه خدا است، اگر او خدا است پس چرا از يك خبر، اين گونه دگرگون و ماتم زده مى شود؟!
?اين وزيران شش گانه هر روز در خانه يكى از خودشان، محرمانه جمع مى شدند، آن روز نوبت تمليخا بود، او غذاى خوبى براى دوستان فراهم كرد، ولى با اين حال پريشان به نظر مى رسيد، همه دوستان (وزيران) آمدند، و در كنار سفره نشستند، ولى ديدند تمليخا ناراحت به نظر مى رسد و تمايل به غذا ندارد، علت را از او پرسيدند.
?تمليخا چنين گفت: مطلبى در دلم افتاده كه مرا از غذا و آب و خواب انداخته است.
?آنها گفتند: آن مطلب چيست؟
?تمليخا گفت: اين آسمان بلند كه بی ستون بر پا است، آن خورشيد و ماه و ستارگان و اين زمين و شگفتى هاى آن، همه و همه بيانگر آن است كه آفريننده اى توانا دارند، من در اين فكر فرو رفته ام كه چه كسى مرا از حالت جنين به صورت انسان در آورده است؟ چه كسى مرا به شير مادر و پستان مادر در كودكى علاقمند كرد؟ چه كسى مرا پروراند؟ چه كسى چه كسى؟… از همه اينها چنين نتيجه گرفته ام كه اينها سازنده و آفريدگار دارند.
?گفتار تمليخا كه از دل برمى خاست در اعماق روح و جان آنها نشست و آن چنان آنها را كه آمادگى قلبى داشتند، تحت تأثير قرارداد كه برخاستند و پا و دست تمليخا را بوسيدند و گفتند: خداوند به وسيله تو ما را هدايت كرد، حق با توست، اكنون بگو چه كنيم؟
داستان اصحاب كهف
(قسمت دوم)
?تمليخا برخاست و مقدارى از خرماى باغ خود را به سه هزار درهم فروخت، و تصميم گرفتند محرمانه از شهر خارج شوند و سر به سوى بيابان و كوه بزنند، بلكه از زير يوغ بت پرستى و طاغوت پرستى نجات يابند. آنها بر اسبها سوار شدند و شبانه از شهر اُفسوس خارج شدند، و هنگامى كه بيش از يك فرسخ راه پيمودند، تمليخا به آنها گفت: ما اكنون دل از دنيا بريده ايم و دل به خدا داده ايم و راه به آخرت سپرده ايم، بنابراين چنين راه را با اين اسبهاى گران قيمت نمى توان پيمود. شايسته است اسب ها را رها كرده و پياده اين راه را طى كنيم تا خداوند گشايشى در كار ما ايجاد كند.
?آنها پياده شدند و به راه ادامه دادند و هفت فرسخ راه رفتند، به طورى كه پاهايشان مجروح و خون آلود شد، تا به چوپانى رسيدند و از او تقاضاى شير و آب كردند، چوپان از آنها پذيرايى كرد، و گفت: از چهره شما چنين مى يابم كه از بزرگان هستيد، گويا از ظلم دقيانوس فرار كرده ايد.
?آنها حقيقت را براى چوپان بازگو كردند، چوپان گفت: اتفاقا در دل من نيز كه همواره در بيابان هستم و كوه و دشت و آسمان و زمين را مى نگرم همين فكر پيدا شده كه اينها آفريدگار توانا دارد. آن گاه دست آنها را بوسيد و گفت: آن چه در دل شما افتاده در دل من نيز افتاده است، اجازه دهيد گوسفندان مردم را به صاحبانش برسانم، و به شما بپيوندم.
?آنها مدتى توقف كردند، چوپان گوسفندان مردم را به صاحبانش سپرد، و سپس خود را به آنها رسانيد در حالى كه سگش نيز همراهش بود.
?آنها ديدند اگر سگ را همراه خود ببرند، ممكن است صداى او، راز آنها را فاش كند، هر چه كردند كه سگ را برگردانند، سگ باز نگشت. سرانجام به قدرت خدا به زبان آمد و گفت: مرا رها كنيد تا در اين راه پاسدار شما از گزند دشمنان شوم.
?آنها سگ را آزاد گذاشتند، و به حركت خود ادامه دادند تا شب فرا رسيد، كنار كوهى رسيدند. از كوه بالا رفتند، و به درون غارى پناهنده شدند.
?اصحاب كهف وقتى كه وارد غار شدند، چنين دعا كردند: رَبَّنا آتِنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّىء لَنا مِن اَمرِنا رَشَداً؛ پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا كن، و وسيله رشد و نجاتى فراهم ساز. (سوره كهف/آیه ۱۰)
?در كنار غار چشمه ها و درختان و ميوه ديدند، از آنها خوردند و نوشيدند، براى رفع خستگى به استراحت پرداختند، و سگ بر در غار دستهاى خود را گشود و به مراقبت پرداخت.
?در اين هنگام خداوند به فرشته مرگ دستور داد ارواح آنها را قبض كند به اين ترتيب خواب عميقى شبيه مرگ بر آنها مسلط شد.(بحار، ج ۱۴، ص ۴۱۴ و ۴۱۵؛ نورالثقلين، ج ۳، ص ۲۴۸ و مجمع البيان، ج ۶، ص ۴۶۰)
?و از اين رو كه در عربى به غار، كهف مى گويند، آنها به اصحاب كهف معروف شدند. به روايت ثعلبى، نام آن كوهى كه غار در آن قرار داشت آنجلُس بود.(بحار، ج ۱۴، ص ۴۳۱)
قسمت سوم
?عكس العمل دقيانوس
?دقيانوس پس از مراجعت از جشن عيد، و با خبر شدن از ماجراى فرارِ شش نفر از وزيران، بسيار عصبانى شد، لشگرى را كه از هشتاد هزار جنگجو تشكيل مى شد مجهّز كرده، و به جستجوى فراريان فرستاد، در اين جستجو، اثر پاى آنها را يافتند و آن را دنبال كردند تا بالاى كوه رفتند و به كنار غار رسيدند، به درون غار نگاه كردند، وزيران را پيدا كردند و ديدند همه آنها در درون غار خوابيده اند.
?دقيانوس گفت: اگر تصميم بر مجازات آنها داشتم، بيش از اين كه آنها خودشان خود را مجازات كرده اند نبود، ولى به بنّاها بگوييد بيايند و درِ غار را با سنگ و آهك بگيرند. (تا همين غار قبر آنها شود) به اين دستور عمل شد، آن گاه دقيانوس از روى مسخره گفت: اكنون به آنها بگوييد به خداى خود بگويند ما را از اين جا نجات بده.(بحار، ج ۱۴، ص ۴۱۶ و ۴۱۷)
قسمت چهارم
?زنده شدن و بيدارى پس از ۳۰۹ سال
?سيصد و نه سال قمرى (۳۰۰ سال شمسى) از اين حادثه عجيب گذشت، در اين مدت دقيانوس و حكومتش نابود شد و همه چيز دگرگون گرديد.
?اصحاب كهف پس از اين خواب طولانى (شبيه مرگ) به اراده خدا بيدار شدند، و از يكديگر درباره مقدار خواب خود سؤال كردند، نگاهى به خورشيد نمودند ديدند بالا آمده، گفتند: يك روز يا بخشى از يك روز را خوابيده اند.
?سپس بر اثر احساس گرسنگى، يك نفر از خودشان را (كه همان تمليخا بود) مأمور كردند و به او سكه نقره اى دادند كه به صورت ناشناس، با كمال احتياط وارد شهر گردد و غذايى تهيه كند. تمليخا لباس چوپان را گرفت و پوشيد تا كسى او را نشناسد.
?او با كمال احتياط وارد شهر شد، اما منظره شهر را دگرگون ديد و همه چيز را بر خلاف آن چه به خاطر داشت مشاهده كرده، جمعيت و شيوه لباسها و حرف زدنها همه تغيير كرده بود، در بالاى دروازه شهر، پرچمى را ديد كه در آن نوشته شده بود لا اله الا الله، عِيسى رَسُولُ الله تمليخا حيران شده بود و با خود مى گفت گويا خواب مى بينم تا اين كه به بازار آمد، در آن جا به نانوايى رسيد. از نانوا پرسيد: نام اين شهر چيست؟
?نانوا گفت: اُفسوس.
?تمليخا پرسيد: نام شاه شما چيست؟
?نانوا گفت: عبدالرحمن.
?آن گاه تمليخا گفت: اين سكه را بگير و به من نان بده.
?نانوا سكه را گرفت، دريافت كه سكه سنگين است از بزرگى و سنگينى آن، تعجب كرد، پس از اندكى درنگ گفت: تو گنجى پيدا كرده اى؟
?تمليخا گفت: اين گنج نيست، پول است كه سه روز قبل خرما فروخته ام و آن را در عوض خرما گرفته ام و سپس از شهر بيرون رفتم و شهرى كه كه مردمش دقيانوس را مى پرستيدند.
?نانوا دست تمليخا را گرفت و او را نزد شاه آورد، شاه از نانوا پرسيد: ماجراى اين شخص چيست؟
?نانوا گفت: اين شخص گنجى يافته است.
?پادشاه به تمليخا گفت: نترس، پيامبر ما عيسى عليه السلام فرموده كسى كه گنجى يافت تنها خمس آن را از او بگيريد، خمسش را بده و برو.
?تمليخا: خوب به اين پول بنگر، من گنجى نيافته ام، من اهل همين شهر هستم.
?شاه: آيا تو اهل اين شهر هستى؟
?تمليخا: آرى.
?شاه: نامت چيست؟
?تمليخا: نام من تمليخا است.
?شاه: اين نامها، مربوط به اين عصر نيست، آيا تو در اين شهر خانه دارى؟
?تمليخا: آرى، سوار بر مركب شو بروم تا خانه ام را به تو نشان دهم.
?شاه و جمعى از مردم سوار شدند و همراه تمليخا به خانه او آمدند ، تمليخا اشاره به خانه خود كرد و گفت: اين خانه من است و كوبه در را زد، پيرمردى فرتوت از آن خانه بيرون آمد و گفت: با من چه كار داريد؟
?شاه گفت: اين مرد تمليخا ادعا دارد كه اين خانه مال اوست؟
?آن پيرمرد به او گفت: تو كيستى؟
?او گفت: من تمليخا هستم.
?آن پيرمرد بر روى پاهاى تمليخا افتاد و بوسيد و گفت: به خداى كعبه، اين شخص، جدّ من است، اى شاه! اينها شش نفر بودند از ظلم دقيانوس فرار كردند.
?در اين هنگام شاه از اسبش پياده شد و تمليخا را بر دوش خود گرفت، مردم دست و پاى تمليخا را مى بوسيدند. شاه به تمليخا گفت: همسفرانت كجايند.
?تمليخا گفت: آنها در ميان غار هستند…
?شاه و همراهان با تمليخا به طرف غار حركت كردند، در نزديك غار تمليخا گفت: من جلوتر نزد دوستان مى روم و اخبار را به آنها گزارش مى دهم، شما بعد بياييد، زيرا اگر بى خبر با اين همه سر وصدا حركت كنيم و آنها اين صداها را بشنوند، تصور مى كنند مأموران دقيانوس براى دستگيرى آنها آمده اند و ترسناك مى شوند.
?شاه و مردم همان جا توقف كردند، تمليخا زودتر به غار رفت، دوستان با شوق و ذوق برخاستند و تمليخا را در آغوش گرفتند و گفتند: حمد و سپاس خدا را كه تو را از گزند دقيانوس حفظ كرد و به سلامتى آمدى.
?تمليخا گفت: سخن از دقيانوس بگوييد، شما چه مدتى در غار خوابيده ايد؟
?گفتند: يك روز يا بخشى از يك روز.
?تمليخا گفت: بلكه ۳۰۹ سال خوابيده ايد،دقيانوس مدتها است كه مرده است، پادشاه ديندارى كه پيرو دين حضرت مسيح عليه السلام است با مردم براى ديدار شما تا نزديك غار آمده اند.
?دوستان گفتند: آيا مى خواهى ما را باعث فتنه و كشمكش جهانيان قرار دهى؟
?تمليخا گفت: نظر شما چيست؟
?آنها گفتند: نظر ما اين است كه دعا كنيم خداوند ارواح ما را قبض كند، همه دست به دعا بلند كردند و همين دعا را نمودند، خداوند بار ديگر آنها را در خواب عميقى فرو برد.
?و درِ غار پوشيده شد، شاه و همراهان نزديك غار آمدند، هرچه جستجو كردند كسى را نيافتند و درِ غار را پيدا نكردند، و به احترام آنها، در كنار غار مسجدى ساختند.(بحار، ج ۱۴، ص ۴۱۸ و ۴۱۹)
قسمت پنجم
?درسهاى مهم از ماجراى اصحاب كهف
?در ماجراى اصحاب كهف درسهاى مهم و عميقى براى ما هست از جمله:
۱⃣ بايد تحت تأثير جامعه قرار نگرفت، و نگفت: خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو بلكه بايد استقلال فكرى داشت.
۲⃣ براى حفظ جان، بايد گاهى در پشت سپر تقيه و به طور تاكتيكى كار كرد، تا نيروها به هدر نرود.
۳⃣ بايد از تقليد كوركورانه پرهيز كرد.
۴⃣ بايد در بعضى از موارد، از محيط هاى فاسد هجرت كرد، تا رشد نمود.
۵⃣ بايد در سختى ها به خدا توكل نمود.
۶⃣ حتما امدادهاى غيبى به كمك رهروان مخلص حق، خواهد رسيد.
۷⃣ بايد با تفكر و بحثهاى منطقى، خود را از خرافات و امور واهى رهانيد.
?از آزادگى اصحاب كهف همين بس كه مقام وزارت داشتند، ولى به خاطر آخرت و امور معنوى دل از دنيا كندند و به حق پيوستند، مانند يوسف عليه السلام كه از زليخا و كاخ او بريد و گفت: زندان بهتر از آن چيزى است كه زنان مصر مرا به آن دعوت مى كنند.(رَبِّ السجنُ اَحبُّ اِلىَّ مِمّا يَدعُونَنِى اِلَيهِ (سوره يوسف/آیه۳۳)
?قرآن در آيه ۱۰ سوره كهف از اصحاب كهف به عنوان فتيه (جوانمردان) ياد كرده است.بنابراين جوانمرد كسى است كه ويژگى هاى بالا را داشته باشد.