هدایت شده از رادار انقلاب
18.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ماکان بند بیانیه داده و از مینا وحید اعلام برائت کرده که عمل غیر اخلاقی شخصی در کنسرت همهی ما را متاثر کرد. در ادامهش مینا وحید پیجش رو دیاکتیو کرده!
🔹 خلاصه دخترهای عزیز یادتون باشه در اصل سبک بودن و بیحیایی در چشم هیچکس زیبا و جذاب نیست
#توئیت 🔗 باران وکیلی ♭
#بی_غیرتی_ریشه_بی_حیایی
✅ به رادار انقلاب بپیوندید:
@Radar_enghelab
8000 ستاره درخشان گیلان:
#پایی_که_جا_ماند
ابراهیم یک پای خود را در عراق جا گذاشت
شهید ابراهیم جمشیدی سرانجام در 29 اردیبهشت سال ۱۳۶۷ در خاک عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در مراسم تشییع پدر بزرگوار شهید درحالیکه یک پای ابراهیم براثر ترکش بمب باران هوایی قطعشده بود او را غسل و با خواندن نماز میت و تلقین در داخل منزل ابدی قراردادند.
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، شهید ابراهیم جمشیدی در دوم فروردین ۱۳۴۵ از یک خانواده مذهبی در دهستان نصیر محله شهرستان شفت استان گیلان دیده به جهان گشود.
وی تحصیلات خود را تا گرفتن مدرک دیپلم ادامه داد و در اوایل سالهای جنگ تحمیلی بهفرمان امام خمینی (ره) بهعنوان یک بسیجی رهسپار جبهههای جنگ حق علیه باطل شد.
ابراهیم با توجه به سنت پیامبر اکرم (ص) یک سال قبل از اعزام به جبهه ازدواج کرد و ثمره این ازدواج ۲ دختر به نام آمنه که موقع شهادت پدر ۳ سال داشت و دیگری به نام فاطمه که ۵ ماه بعد شهادت پدر به دنیا آمد.
شهید ابراهیم جمشیدی نزدیک به دو سال در جبههها خالصانه با نیروهای بعثی مبارزه کرد و سرانجام در 29 اردیبهشت سال ۱۳۶۷ در خاک عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد و آسمانی شد.
پیکر مطهر شهید ابراهیم جمشیدی با حضور باشکوه مردم شهرستان شفت تشییع و در گلزار شهدا مسجد امام حسن مجتبی (ع) دهستان نصیر محله آرام گرفت.
از نکات قابلتوجه مراسم تشییع این بود که پدر بزرگوار شهید درحالیکه یک پای ابراهیم براثر ترکش بمب باران هوایی قطعشده بود او را غسل داد و خودش هم با خواندن نماز میت و تلقین شهید را داخل منزل ابدی قراردادند.
شفاعتمان کن ای شهید
سرنوشت دو کرمانی در طول انقلاب
۱-هاشمی رفسنجانی
۲- شهید سلیمانی
مقایسه کنیم زندگی و مرگ هر دو را
زحمات و بهرمندی هر یک از سفره انقلاب
یکی با ادعا
یکی بی ادعا
یکی طرفدار سرمایه داری
یکی خاکی و طرفدار محرومین و مستضعفین
یکی طرفدار مذاکره و ذلت دربرابر دشمن
یکی طرفدار مقاومت وعزت همیشگی
یکی چهل سال درپستهای مملکتی
یکی چهل سال در جبهه های مقاومت
یکی همسر و فرزندانش فتنه گر و آقازاده و بهره مند سفره انقلاب
یکی همسر وفرزندانش الگوی زینبی و علوی
یکی مغایر با خط امام ورهبری
یکی تا آخرین لحظه در خط امام ورهبری
یکی در سقوط عزت
یکی در سعود عزت
یکی مرگش در استخر فرح
یکی مرگش شهادت در راه خدا
یکی مرگش در بی تفاوتی ملت
یکی مرگش در توجه و ناراحتی ملت
یکی جمعیت تشییعش در حدمعمولی
یکی جمعیت تشییعش در حد امام ره
یکی دفن زورکی در کنار امام ره
یکی دفن در جایی خاکی و معمولی
یکی سنگ قبرش میلیاردی
یکی سنگ قبرش سرباز ولایت. .. و مثل قبور سایر شهدا
یکی .....
یکی ....
روحت شاد سردار دلها
که هم زندگی ات
وهم شهادتت
باعث برکت و زنده شدن خط امام ورهبری شد.
هدایت شده از مصطفی رزاقی
*چرا زنها همزمان نمی توانند چند همسر داشته باشند ؟*
*بسیاری از بانوان این سوال را می پرسند واقعاً چرا...*
*اسلام چرا برای زنان اجازه نداده که مثل مردها، چند همسر داشته باشند آیا این تبعیض علیه زنان است؟*
*اگر جواب علمی می خواهید حتما بخوانید.*
*حکمت و فلسفه علمی و ساینسی نشانداده است که برای #تعدد_زوجات در اسلام اسراری نهفته است، که در این تحقیق برملا میشود!*
*چرا يک مرد مىتواند و یا در اسلام جایز است که همزمان چند زن داشته باشد؟ ولى يک زن نمى تواند همزمان چند شوهر داشته باشد؟*
*(فتبارک الله احسن الخالقين) :*
*1- دانشمندی یهودی متخصص در علوم ژنتیک و بارداری می گوید: زن مسلمان پاکیزه ترین زن روی کره زمین میباشد.*
*2- پروفیسور رابرت گیلهم رئیس دانشکده البرت انیشتن متعلق به یهودیان و متخصص در علوم ژنتیک، مسلمان شدنش را رسماً اعلام کرد آنهم فقط به یک دلیل:*
*;شناختن و کشف یک حقیقت علمی و معجزه ي بی نظیر بودن قرآن پاک، به دلیل محدود کردن دوره طلاق برای زنان که به مدت سه ماه میباشد.*
*به طوریکه او جهان مدرن و همه علوم پیشرفته را شگفت زده کرد.*
*یک سورپرایز و نظریه علمی به اثبات رسیده بانام* *(#أثر_آب_مرد).*
*👈شرح بیشتر:*
*آب مرد دارای 62 نوع پروتئین است و این پروتئینها از هر فرد به فرد دیگر متغیر است همانطوریکه اثر انگشت هر فرد متغیر است و هر کس اثر انگشت خودش فقط مختص به خودش میباشد.*
*و این مانند یک تراشه الکترونیکی میباشد که هر فرد تراشه خاص خودش را حمل میکند.*
*همچنان بدن زن در درون خود یک رایانه به تمام معنا حمل میکند و این رایانه اطلاعات تراشه مردیکه با او ارتباط برقرار میکند را در خود ثبت میکند!*
*این زن اگر در آن واحد،* *بلافاصله بعد از طلاق از همسر خودش، با مردی دیگر ازدواج کند و یا اینکه در یک برهه* *تراشههای متعددی به رایانهای او متصل شوند، این مانند* *ویروسی بزرگ است که وارد این رایانه شده است و لذا این زن دچار اختلالات هورمونی و روانی و بیماریهای گوناگون میشود.*
*پروفسور رابرت به صورت علمی ثابت کرد که اولین حیض (#عادت_ماهانه) بعد از طلاق باعث ریزش 32% الی 35% و حیض دوم 67% الی72% و حیض سوم 99.9% از أثر آب و اطلاعات مرد میشود. و در واقع رحم زن بعد از سه حیض از هر اثری که در گذشته بوده پاک و طاهر میشود و آماده استقبال از تراشه و أثر اطلاعات جدید میگردد، و آن وقت بدون هیچگونه ضرری برای زن میباشد.*
*لذا میبینیم* *#زنانی_که_زناکار_و_بدکاره هستند دچار بیماریهای سخت و گوناگونی میشوند، که آنهم به دلیل اختلاط أثر آبهای مختلف در آن واحد میباشد.*
*و اما دوره زنان بیوه شده مثلا شوهرش فوت شده باشد، برای از بین بردن اثر آب میبایست مدت زیاد و بلندتر باشد، آنهم به دلیل این است که غم و اندوه باعث تثبیت بیشتر اثر مرد آن هم به شکل قوی تری میشود، و به همین دلیل نیازمند دورهای است که خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید (أربعه أشهر و عشرا) تا ریزش اثر به صورت کامل انجام شود.*
*بناءً این نظریه باعث شد تا این دانشمند بزرگ به تحقیق بیشتر و بیشتر روی آورد.*
*این دانشمند تصمیم گرفت یک آزمایش انجام دهد به همین خاطر او به منطقهای در آمریکا سفر کرد که غالبا جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدهند و آزمایش نشان داد که آنها فقط أثر اطلاعات مردان خود را حمل میکنند.*
*و این در حالی است که در منطقهای دیگر از آمریکا که غالبا افراد آن را آمریکاییهای با اصطلاح روشنفکر، آزاد اندیش و پیرو آزادی جنسی تشکیل میدهند، این آزمایش نشانداد که آنها أثرات متعددی با خود حمل میکنند، از دو الی سه اثر.*
*و این حقیقت به شدت تلخ بود آنوقت که خود این دانشمند بر روی همسر خود این آزمایش را انجام داد و کشف کرد که او سه اثر با خود حمل میکند ( یعنی رابطه با سه شخص به صورت همزمان).*
*و با همهای این تفاسیر قانع شد که اسلام تنها دینی میباشد که عفت و پاکی،حضانت زن و ارتباطات سالم او را با جامعه تضمین میکند. واینکه زن مسلمان پاکیزهترین زن روی کره زمین میباشد.*
*عزیزان بزرگوار این تحقیق علمی بخش کوچکی از علوم بیانتهای قرآن پاک میباشد و هر روز که میگذرد پردههای جدیدی از علوم بینظیر قرآن برداشته میشود.*
*گسترده به اشتراک بگذارید.*
*تا آنهای که اسلام را مانع* *پیشرفت و مسلمانان را متحجر و عقبگرا میخوانند و یا اسلام را محدود کنندهي زن میدانند و یا میگوید اسلام حق زنها را در نظر نگرفته، پی ببرند و بدانند که اسلام کامل است و زن مسلمان کاملترین.
لطفا این حکم الهی را مکررا بخوانید و به دیگران انتقال دهید تا این شبه روشن و هویدا شود ،
* التماس دعا *
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«من به دنبال قاتلم میگردم و چقدر مشتاق دیدارشم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند.
بیا! خواهش میکنم بیا!
تحملم تمام شد بیا!
بیا با تیغ برهنه برنده، گلوی من آماده بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم
بیا مرا از این زندان رها کن، ای کلید قفل اسارتم، بیا بیا بیا ...
من مقلد آن آزاده ام که گفت قسم به خدا اگر مرا شهید کنی شفاعتت میکنم.»
۹۳/۷/۱
18.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید؛ واکنش عجیب مردم بابلسر
پس از اکـران مردمی مستند ۷۲ساعت
📌روز گذشته،بیش از ۱۰۰۰نفر در سینما
شقایقِ این شهر،به تماشای مستند نشستند
5.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 امروز سالروز رحلت بزرگمرد انقلاب، علامه مصباح یزدی رحمه الله هست.
❗️ از بین فیلمهایی که از ایشون منتشر شده این فیلم برام خیلی جالبه!
کسی که در غرب و جوامع دیگر شناخته شده تر از آیتالله شبیری است و از نظر علمی هم چیزی کم ندارد، اما اینطور در مقابل این عالم بزرگ #تواضع میکند!
❗️ این درس است برای همه ما تواضع نسبت به بزرگان
*:
روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم
پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲)
دمشق ساعت ۷ صبح
✍️با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
♦️ساعت ۷:۴۵ صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند.
🔹ساعت ۸ صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
♦️گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
🔹آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
♦️ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
🔹ساعت ۳ عصر
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
♦️ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسید #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
🔹حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
♦️ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
«در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر»
انتشار نامه تکاندهنده شهید سلیمانی به فرزندش؛
شهید قاسم سلیمانی در نامهی خود به فرزندش که برای نخستین بار منتشر شده است از چگونگی انتخاب شغل خود میگوید.
متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش خاضعانه میخواهم ازعزیزان بادقت بخوانید خداراگواه میگیرم بادلی شکسته وزیان دیده درتباه کردن عمر میگویم......که همه عمرغفلت نمودم یا الله مددی
«بسم الله الرحمن الرحیم
آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضیام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگیهای بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید.
هر بار که ســفر را آغاز میکنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهرههای پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کردهام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریختهام. دلتنگتان شدهام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافتهام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیدهای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق میافتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کردهام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقهی من به نظامیگری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.
من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضیها چند سال برخیها ده سال اما کمتر کسی به یک صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهماید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همهی وجودم را درد فرا میگیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعلههای آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانیهایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گلهای وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرضهای صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمیآمد. من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گندهگویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
عزیزم از خدا خواستم همهی شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در
آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
والسلام علیکم و رحمت الله»
#فاطمیه
#حاج_قاسم
هدایت شده از رادار انقلاب
1.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آخرین سخنرانی مرحوم هاشمی، همین پنج سال پیش، ١٠ دی ماه ۹۵
"وقتی امام تصميم گرفتند ايشان (آيت الله منتظری) نباشد،
خدمت ایشان گفتیم بعد شما مرجعی برای رهبری نداریم!
ایشان فرمودند: چرا ندارید همین آقای خامنه ای"
آقایون اصلاح طلب نظری در این باره ندارید؟
#بازخوانی_تاریخ
"محمد نصوحی"
✅ به رادار انقلاب بپیوندید:
@Radar_enghelab