eitaa logo
هیئت منتظران ظهور شهر گلدشت
1.2هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.3هزار ویدیو
43 فایل
تحویل نذورات مراسمات هیئت 👇 09133317230 شماره کارت نذورات هیئت بنام حمیدگلشادی 👇 6037_6976_8043_3635 جهت عضویت درکانال هیئت کلمه(یاصاحب الزمان)به ID زیرارسال شود 👇 @Hamidgolshady1362 پیامرسان ایتا👇 @Gol_Nodbeh http://instagram.com/Gol_Nodbeh2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ﷽ میلاد (سلام الله علیها) و (علیه السلام) 📌سخنرانان : ⚡️ استاد حاج شیخ محسن ( از مشهد مقدس ) ⚡️ دکتر مرتضی ( عضو سومین دوره و نایب رییس چهارمین دوره شورای اسلامی شهر و اسبق تهران بزرگ ) 📌با نوای : 📅 از چهارشنبه دوازدهم تیرماه به مدت سه شب ⏰ از ساعت 21 🕋مكان: گلزار شهر گلدشت 💥هیأت رزمندگان اسلام شهر گلدشت با همکاری هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام) 📎لطفاً شما هم مُبلغ فرهنگی باشید و اطلاع رسانی فرمایید... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔‍ @Gol_Heyaat 🌎‍ instagram.com/Gol_Heyaat ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
▪️ ویژه برنامه پیاده روی بزرگ #اربعین_حسینی بیعت کنندگان با #شهدا 🔸زمان: صبح روز اربعین ساعت ۸:۳۰ صبح 🔸مکان تجمع:میدان حضرت امام خمینی شهرستان نجف آباد"باغملی" به طرف یادمان شهدای نجف اباد 🔹همراه با اقامه نماز جماعت ظهر و عصر و زیارت اربعین #اربعین_حسینی #جاماندگان #مزار_شهید_حججی @Mahdiehgoldasht
هیئت منتظران ظهور شهر گلدشت
شکر خدا ک رزق جنون دلِ مارا؛ زیر سایه نوشته اند....♥️ @Gol_Nodbeh
💐🌴🌹🕊🌹🌴💐 با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ان شاءالله اگر در ماه مبارک رمضان جزء خوانی داشتین ، یاد را هم فراموش نکنید و اگر دوست داشتین جزءهایی که می خوانین اعلام کنید تا در کانال ختومات ویژه ثبت کنیم . تو کانال ختومات ، روزانه ختم های متنوع ویژه اعلام می شه ، دوست داشتین همراهی کنین . آی دی خادم کانال ختومات 🌹👇🌹👇🌹 🆔 @shohada8251 @khotoomate_shohadai 💐🌴🌹🕊🌹🌴💐
🌴🏴🍀🌹🍀🏴🌴 بسم الله الرحمن الرحیم 🍀 🍀 👈 به نیت 🌴 سلامتی و تعجیل در فرج 🌴 هدیه به (علیهم السلام ) 🌴 سلامتی 🌴 سلامتی همه به جمهوری اسلامی ایران ، در هر و ( امنیت ، سلامتی و ... ) 🌴 سلامتی و شفای و ، خصوصاً سفارش شده و کرونایی 🌴 شادی روح و 🌴 بر آورده شدن 🌴 رفع و از همه بحق مصائب حضرت زینب کبری سلام الله علیها لطفاً تعداد خود را به زیر اعلام فرمائید . 🍃 سهم من ... شاخه 🌹 🍃 🌷👇🌷👇🌷 🆔 @shohada8251 @khotoomate_shohadai 🌴🏴🍀🌹🍀🏴🌴
💎قیمت "ولی"💎 به "میثم" گفتند: به "علی" دشنام بده؛ نداد. به "طیب" گفتند: به "امام" دشنام بده؛ نداد. به "آرمان" گفتند: به "آقا" دشنام بده؛ نداد. 💎هر سه، به جرم "ارادت"به"ولی"شهید شدند. 💔 را یاد کنیم با ذکر 🌷 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 🌺 سلامتی و تعجیل در فرج 💐 سلامتی 🍀 سلامتی همه به جمهوری اسلامی ایران ، در هر و ( امنیت ، سلامتی و ... ) 🌺 سلامتی و شفای و ، خصوصاً سفارش شده 💐 هدیه به روح پاک 🌼 هدیه به روح و گذشتگان از مؤمنین و مؤمنات 🌺 برآورده شدن ، رفع گرفتاری ، رفع بیماری و بلایا از همه مسلمین 🍀 رفع مشکلات همه خصوصاً مشکلات ( ازدواج ، کار ، مسکن و ... ) 🌹 هدیه به روح پاک و 💐 سهم من ... 💐 👇🌹👇 🆔 @shohada8251 @khotoomate_shohadai 🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
🌺🌼💐🍀💐🌼🌺 هدیه به پیشگاه 🌺 سلامتی و تعجیل در فرج 💐 سلامتی 🍀 سلامتی همه به جمهوری اسلامی ایران ، در هر و ( امنیت ، سلامتی و ... ) 🌺 سلامتی و شفای و ، خصوصاً سفارش شده 💐 هدیه به روح پاک 🌼 هدیه به روح و گذشتگان از مؤمنین و مؤمنات 🌺 برآورده شدن ، رفع گرفتاری ، رفع بیماری و بلایا از همه مسلمین 🍀 رفع مشکلات همه خصوصاً مشکلات ( ازدواج ، کار ، مسکن و ... ) 🌹 هدیه به روح پاک و 💐 سهم من ... 💐 👇🌹👇 🆔 @shohada8251 💐 🌺 @khotoomate_shohadai 🌺🌼💐🍀💐🌼🌺
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 بسیاری از ، با زبان روزه شدند. برخی از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را می گرفتند، اما آن را به هم رزم هایشان می دادند و خودشان روزه می گرفتند. اولین بار که در جبهه رفتم، نزدیک شب قدر بود. شب قدر که رسید، به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم. از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم. شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا بچه ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند. از محل برگزاری احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت. به سمت صحرا حرکت کردم، وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می کند. چون صدای مراسم احیا از بلند گو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره ها، با خدای خود راز و نیاز می کردند. بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد. بین دزفول و اندیمشک، منطقه ای بود که درخت های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت، ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند، نیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند. آنجا دیگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هایی کنده بودند و داخل آن می رفتند و در تنهایی عجیبی با خدا راز و نیاز می کردند. 🏴 https://zil.ink/gol_nodbeh