eitaa logo
✅گلچین سیاسی و اجتماعی
2.1هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
21.4هزار ویدیو
73 فایل
تبلیغ و تبادل نداریم استفاده از مطالب کانال حتی بدون لینک آزاد است ارتباط با مدیر کانال 👇 @hgh223131 https://eitaa.com/joinchat/3110141958Ccdcfc01422
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 رفـیقم مـیگفت لـب مـرز یه داعـشی رو دسـتگیر ڪردیم... داعــشــی گــفــتــه تــا ســاعــت ۱۱ مــن رو بکشــید تا نـهار رو با رسول خدا و اصحابش بخورم 😌 اینـام لج کردن سـاعت ۲ کشــتنش گــفــتــن حــالا بــرو ظرفاشون رو بشـور😂😂 🌏 @bode4om ‌╔═∞══❀•○●○❀══∞═╗ 🇮🇷به گلچین سیاسی بپیوندید Eitaa.com/Golchinseyasy ╚═∞══❀•○●○❀══∞═╝
🔴 پشت میکروفون 🎤😂 همه گردان‌ها توی حسینیه بزرگ شهرک دارخوین جمع و مشغول خواندن دعای کمیل بودند. مداح با سوز و حال خاصی دعا می خواند و بچه ها حال خوشی داشتند. در آن همهمه و گریه تقريباً وسط دعا بود که مداح بلند فریاد کشید: آی گنهکار کجای این مجلس نشسته ای…!؟ که یکدفعه تو اون تاریکی از وسط حسینیه یکی از رزمنده‌های شیطون فریاد کشید: “ پشت میکروفوووون ” حسینیه رفت رو هوا و تا آخر دعای کمیل ؛ با خنده تمام شد. 😂😂😂 🇮🇷 گلچین سیاسی 🆔 @Golchinseyasy
✍ شلمچه بودیم! بس که آتیش سنگین شد، دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم. حاجی گفت:« بلدوزرها رو خاموش کنید بذارید داخل سنگرها تا بریم مقر.» هوا داغ بود و ترکش، کُلمَنِ آبو سوراخ کرده بود. تشنه و خسته و کوفته، سوار آمبولانس شدیم و رفتیم. به مقر که رسیدیم، ساعت دوِ نصف شب بود. از آمبولانس پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال. یخچال نبود، گلوله ی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا. دویدیم داخل سنگر. سنگر، تاریک بود فقط یه فانوسِ کم نور، آخر سنگر می سوخت. دنبال آب می گشتیم که پیرمرادی داد زد:« پیدا کردم!» و بعد پارچ آبی رو برداشت تکونش داد انگار یخی داخلش باشه، صدای تَلق تَلق کرد. گفت:« آخ جون!» و بعد آبو سرازیر گِلوش کرد. می خورد که حاج مسلم – پیرمرد مقر – از زیر پتو چیزی گفت. کسی به حرفش گوش نداد. مرتضی پارچو کشید و چند قُلُپ خورد. به ردیف، همه چند قُلُپ آب خوردیم. خلیلیان آخری بود. تَهِ آبو سر کشید. پارچو تکون داد و گفت:« ا ین که یخ نیست. این چیه؟» حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت:« من که گفتم اینا دندونای مصنوعی منه! یخ نیست؛ اما کسی گوش نکرد. منم گفتم گناه دارن بذار بخورن!» هنوز حرفش تمام نشده بود که همه با هم داد زدیم:« وای!؟ » و از سنگر دویدیم بیرون. هر کسی یه گوشه سرشو پایین گرفته بود تا آب ها را برگردونه! که احمد داد زد:« مگه چیه! چیز بدی نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل آبنبات. اصلاً! فکر کنید آبِ انجیر خورده اید❗️ 🇮🇷 گلچین سیاسی 🆔 @Golchinseyasy