"🌙"
#چه_کسی_شیشه_مرا_جابهجا_کرد
#قسمت_اول
عجب داستانی شد اون شب😐💔
ماجرا از این قراره که دو هفته پیش یه شب که نرگس و محدثه خونه عموم بودن، قرار شد منم برم اونجا مهمونی. از اول کلی نقشه کشیدیم برای آخر شب بعد از خوابیدن محمدباقر که بازی فکری بیاریم و حرف بزنیم و...🫡
ساعت شد حدود ۱۲ و چون باقر موقع خواب حتما باید با شیشه، شیر بخوره تا خوابش ببره، نرگس بلند شد تو شیشهش شیر بریزه.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه نرگس در طی یک تصمیم ناگهانی مبنی بر ضدعفونی کردن شیشه باقر🦠، شیشهی پلاستیکی رو گذاشت تو قابلمه، روش آب و وایتکس ریخت و گذاشت رو حرارت گاااازززز😐
(از همین لحظه بنده از نسبت خونی خود با این شخص اعلام برائت میکنم و متذکر میشوم نامبرده، به هیچکدام از اقوام پدری و مادریاش نَکشیده، و عملکرد او در این زمینه، مستقلا پرورش یافته ذهن خویش است)
همچین وایساده بود سر گاز با یه قاشق داشت هم میزد که انگار منتظره خورشتش روغن بندازه😐
دو دقیقه گذشت، یهو گفت عهههه آب شد کههههه
یعنی واقعا توقع داشت جنس شیشه پلاستیکِ ضد حرارت باشه؟
پایین شیشه یه تیکه بزرگ آب شده بود و این یعنی خداحافظی با خوابیدن باقر💔
اول کلی خنده عصبی کرد. آب میریخت تو شیشه، وقتی ازش میریخت بیرون غش میکرد از خنده. نیش تا بناگوش باز برد شاهکارشو به محدثه و شوهرش نشون داد.
یکم که گذشت انگار تازه به عمق فاجعه پی برده باشه، شروع کرد روضهی "وای بدبخت شدم دیگه نمیخوابه" سر دادن.
ادامه دارد...
"🌙"
#چه_کسی_شیشه_مرا_جابهجا_کرد
#قسمت_دوم
تو خونهشون پر از قوطی و شیشه بود. دونه دونه در همه رو باز میکرد، تست میکرد در شیشه شیر اندازهشون هست یا نه.
از قوطی خالیها ناامید شد، رفت رو در قوطیهای ادویه و سبزی خشکها تست کرد. از اونا ام ناامید شد، رفت سراغ یخچال. ظرف سس، شیر، دوغ، آبلیمو و آبغوره، خلاصه همه رو امتحان کرد. دیگه میخواست بره تو حموم درهای شامپوها رو امتحان کنه😂
زن عموم در همون حین، داشت با یه قوطی و درش، یه شیشه شیر جدید میساخت که بعد از اولین تست و نشتی دادنش، این تلاش با شکست رو به رو شد.
منم در اون مدت زمان تو داروخونههای اسنپ رو گشتم دیدم فقط برای دارو ارسال فوری دارن. برای شیشه شیر از این خبرا نیست🫠
شده بود حدودای ۱ شب. دیگه صدای باقر دراومده بود. با اون صدای نازکش هی میگفت:
"سیسهم کو؟"
"سیسهم کجاست؟"
"مامانم سیسه مو ساراب کرد"-->شیشه مو خراب کرد🦶🏻
نرگس که میخواست قبل از قاطی کردن باقر قضیه جمع شه، به محدثه گفت برو به علی بگو با اسنپ بره بخره. دیگه کاریش نمیشه کرد.
باز هم ادامه دارد...
"🌙"
#چه_کسی_شیشه_مرا_جابهجا_کرد
#قسمت_سوم
همینکه شوهر محدثه داشت آماده میشد بره، نرگس گفت وایسا یه چیزی رو امتحان کنم شاید جواب داد. رفت چسب تفنگی آورد، زد رو قسمت بر باد رفتهی شیشه. خشک که شد آب ریخت توش و تست جواب دااااد😁 نشتی نداشت.
بعدشم ۶۴ دور چسب پهن پیچید دورش محض احتیاط. شیر ریخت توش داد باقر. اونم گفت مامان جونم دستت درد نکنه😂
خورد و خوابید و ما ام به کار و زندگیمون رسیدیم🦦
دیگه ادامه ندارد.
• گل نِسا •
"🌙" #چه_کسی_شیشه_مرا_جابهجا_کرد #قسمت_دوم تو خونهشون پر از قوطی و شیشه بود. دونه دونه در همه رو
🛑اصلاحیه🛑
نرگس اول با وایتکس شست بعد گذاشت رو گاز یه قل بزنه🧼
اینم یادم رفته بود که سرشیشه بین اووون همه شیشه و قوطی، به فسقلترین شیشهی خونه خورد😐🤏🏻
• گل نِسا •
عجب خلاقیتی!😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اونجاش که خندهشو جمع میکنه😂
"🌙"
📍موقعیت کنونی من:
همزمان که به تفسیر قرآنِ تو گوشی خواهرم گوش میدم، به محمدعلی یاد میدم خورشید بکشه.
رقیه رو روی پام تکون میدم خوابش عمیق شه، دستم گلدوزیه دارم کوک میزنم🦦
تو ذهنم ام دارم برنامه ریزی میکنم برای صرف و منطق که ۲۰ شهریور امتحانشون رو دارم و هنوز هیچ تلاشی در راستای خوندنشون نکردم😍
پ.ن: اون خورشیدی که تشعشاتش مثل رعد و برق در کل نواحی صفحه پراکنده شده، اولین خورشیدی بود که کشید🥲
• گل نِسا •
همیشه باید اعلام حضور کنه🦶🏻
چشم مادرش رو دور دیدم، جوری رو پام تکونش دادم که تا مرز جدا شدن پلاسمای خونش پیش رفت
ولی باز با چشمای تا آخر باز و لبخند نگام کرد:)))🦶🏻