مادرها میفهمند این عبارات یعنی چه:
<<برای آخرین بار، امروز، سَرِ بچههایم را هرطور که بود، شُستم!
نگرانم از فردا که چه کَسی به بچههایم رسیدگی میکند؟
غذای بچههام چی میشه؟
کنار من نیستند موقع غذا خوردن...
دلهاشون که کنار من آرامش داشتند چی میشه؟
دیگه سرشون رو روی پای کی بگذارند؟
دیگه درداشونو به کی بگن؟
دیگه نمیتونن مادرشونو صدا کنند...
دیگه کسی نیست جوابشونو بِده، بگه؛ جانِ مادر>>