🏴🏴🥀🏴🏴🥀🏴🏴🥀🏴🏴
روز عاشورا، حوالی ظهر☀️، همهی اهل خانوادهی امام حسین خیلی تشنه بودن 💦و همهی یارانشون هم شهید شده بودن 🥀و دیگه از مردها، فقط امام حسین مونده بود و حضرت عباس؛😔
حتی برادران حضرت عباس هم شهید شده بودن.😢
تو این لحظات بود که امام حسین از حضرت ابالفضل خواست که برای زنان و بچهها آب بیاره؛💦 آخه سپاه دشمن آب رو، به روی سپاه امام حسین بسته بود و آبی به اونها نمیرسید.💔😢 حضرت عباس هم اطاعت امر کرد و رفت به سمت رود فرات که آب بیاره. 💦
ایشون باید از بین سربازای زیادی از دشمن رد میشد تا بتونه آب بیاره،🏇 ولی حضرت ابالفضل از این چیزها نمیترسید؛
ایشون خیلی قدرتمند بود،💪🏻 طوری که سپاه دشمن از جنگ با او وحشت داشت.
خلاصه ایشون مشک آب رو برداشت و از بین سربازها رد شد تا که به آب رسید.💦🌊 نشست لب آب. 🌊از تشنگی زیاد، لبش ترک خورده بود؛ آخه سه روز بود آب نداشتن؛ 😥حتی یه ذره آبی هم که داشتن، داده بودن به بچهها و زنها.
کنار رود🌊 نشست تا لبی تر کنه، اما... یاد حرف مادرش حضرت امالبنین افتاد؛☁️
ایشون همیشه به بچههاش میگفت: اول به فکر بچههای حضرت فاطمه باشید و بعد خودتتون!🌺
وقتی حضرت عباس به یاد این صحبت مادرش افتاد، سرش را برگرداند و آب توی دستش رو ریخت.🌺
اون قبول نکرد بچههای حضرت فاطمه و نوههاش تشنه باشن و او آب بخوره.😢 مشک رو پر کرد و راه افتاد بره به سمت چادرها⛺️، اما توی راه، دشمن بهش حمله کرد💔. حضرت ابالفضل دلیرانه باهاشون جنگید و هر چه هم به ایشون تیر و شمشیر خورد، صبر نکرد و به راهش ادامه داد،حتی دشمن دستهای حصرت عباس رو قطع کردند وایشون مشک آب رو با دهانشون گرفتند😭
تا اینکه...
ملعونی مشک آبش رو زد💔 و باعث شد حضرت از اسب بیفته.
حضرت برای اولین بار در عمر پربرکتش، امام حسین رو یه جور دیگه صدا زد؛ فریاد زد: داداش! به داد برادرت برس.💔😭
5⃣ا
🏴🏴🥀🏴🏴🥀🏴🏴🥀
🥀چند روز بعد از واقعهی کربلا، کاروانهایی که از اون طرف رد میشدن، خبر این اتفاق رو به شهر مدینه رسوندن؛🥀
شهری که امام حسین علیه السلام و حضرت عباس و برادرهاشون در اونجا زندگی میکردن.🥀
خانم امالبنین وقتی شنیدن که یه کاروان داره میرسه 🥀و خبرهایی از کاروان امام حسین داره🥀، فوری خودشو رسوند به اون کاروان. 🥀
از اونها خبر امام حسینع رو گرفت. اونها گفتن: «خانم متاسفانه پسرت جعفر شهید شد.»🥀😭
🕊🕊🕊
حضرت امالبنین گفت: «بگو حسین چه شد؟»
اونها بیتوجه به حرف خانم، گفتن: آخه پسرت عثمان هم شهید شد!😭
حضرت باز تکرار کرد که چه اتفاقی برای حسین افتاده. ⁉️
اون کاروان، ولی شهید شدن پسر سومش رو به او خبر دادند.😔
حضرت امالبنین که انگار متوجه شهادت پسرانش نشده باشه، باز هم جمله قبلیاش رو تکرار کرد.⁉️
کاروانیان خبر شهادت قمر بنیهاشم، حضرت ابافضل، پسر بزرگ امالبنین رو به او دادند،😭 ولی ایشان باز هم خم به ابرو نیاورد و باز نگرانیاش در مورد امام حسین رو ابراز کرد⁉️⁉️.
و در نهایت کاروانیان به او گفتن: حسین هم مانند بقیه یارانش شهید شد.😭
🥀آن زمان بود که امالبنین نشست و شروع به گریه کرد، نه برای پسرش، بله برای پسر حضرت فاطمه!🥀
#داستان_حضرت_امالبنین
عزیزای دل؛ ماهم که از دوستداران و ان شاءالله شیعیان اهل اهل بیت علیهم السلام هستیم باید احترام حضرت زهرا سلام الله علیها و امام مهدی عزیزمون و همه فرزندانشون را نگه داریم✋ و سعی کنیم کارهایی انجام بدیم که اونها دوست دارن تا خدای مهربون از ما راضی و خوشحال بشه😊
#امام_زمان عج
#ام_البنین س
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 🤾شکوفه های بهشتی🤸♀️
بچه ها جونم 😍
🍀امروز روزی هست🍀 که بزرگترها سالها پیش🍀 به رهبری امام خمینی 🍀شاه ظالم و زورگو رو از کشور ایران بیرون کردند .🍀
@GANJINE313 قصه انقلاب.pdf
حجم:
3.92M
👑👞 ویژه #26دی سالروز
🇮🇷#فرار_شاه_خائن_پهلوی
✊✊✊✊✊
📚 #کتاب (داستان انقلاب) 👌
بخشی از جنایت های شاه پهلوی به زبان ساده و داستانی
🖼 #پوستر
📜 #داستان
🎨 #رنگ_آمیزی