رفقا شرمنده خیلی از رمان ها پرسیده بودید...🍃✋🏻
رمان های ما ادامه داره...
من هم این دو روز خیلی سرم شلوغ بود و متاسفانه نتونستم تایپ کنم...
.واقعا ببخشید...💔
انشالله جبران می کنم...🌱✋🏻
قبلا شب موقع خواب تایپ می کردم دیدم برای نماز صبح سخت بیدار میشم...✨
دیگه شب با گوشی کار نمیکنم....
اما خب به محض اینکه فرصت کنم تایپ میکنم🌱✨
ببخشید...
#خط_شکن
『حـَلـٓیڣؖ❥』
https://harfeto.timefriend.net/16411393322008 برای ارتباط با تمامی ادمین ها.. فعلا فقط از طریق همی
و اینکه...
دوست دارید بخشی از مطالب شهید مطهری رو بارگزاری کنم؟!😊🍃
یه مباحثی شبیه آزادیمعنوی...❤️🕊
نظرتون رو بگید.؟!🙂
#خط_شکن
♥️...
السلام علی الحسین..🍃♥️
و علی علی ابن الحسین..🍃♥️
و علی اولاد الحسین..🍃♥️
و علی اصحاب الحسین🍃♥️
خوشا صبحی که آغازش تو باشی🖤✨
#فرمانده
#حلیف
@Hlifmaghar313
❤️🌿رفقا... امروز انشالله توضیحات کامله رو در رابطه با کانال جدیدمون خواهم گفت..
بعضی ادمینامون # رو تغییر دادن..
من امروز انشالله عصر اگر بشه براتون تمامی فعالیت هامون رو شرح میدم♥️
خلاصشم اینه که ما فعالیت هامون همون قبلیاست.. هیچ فرقی نکرده..
فقط یه سری چیزای دیگه بهشون اضافه میشه..
ادمین ها هم همه همونن..
رمان ها همه شون سرجاشه..
و
1 ادمین جدید که ن.. ایشون قبلا ادمین بودن... اوایل کانال.. یعنی وقتی 5.. 6... نفر بودیم..
از دوستان بنده هستن❤️🌿
و با هشتگ #جامانده در خدمتتون انشالله در اینده خواهند بود♥️🌿
#فرمانده
『حـَلـٓیڣؖ❥』
✨﷽✨ ❣سلام عليڪم ایام فاطمیه و شهادت بی بی دو عالم تسلیت باد 💔💔💔💔💔 💠 طرح جمعی #ختم #قرآن📖 و #صلوا
⭕️⭕️⭕️توجه توجه⭕️⭕️⭕️
رفقا شما میتونید بیشتر از ۱ جز هم انتخاب کنید....
#نور_الهدی
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان_انلاین #راه_عاشقی♥️ #قسمت_سی_سوم صدای خنده ح
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_سی_چهارم
دعا دعا میکرد که آقا کمال قبل از نیرو های داعش سر برسه...
چند دقیقه ای گذشت که نور سفید ماشین تویوتا..
خوشحالی رو به چهره بچه ها برگردوند..
کمال: چی شد؟؟ همه سالمید.. بقیه تون کجان؟؟
الهه تازه یاد حدیث افتاد...
الهه : بقیه موندن مقر.. فق...
کمال: فقط چیی؟؟؟
مرتضی: چی شد ؟؟ فقط چی...؟!
الهه : ح..ح...حدیث..
کمال: یا حسین...
مصطفی: درست حرف بزنید ببینم چی شده؟؟
زینب: حدیث رو از ما جدا کردن...
یکی شون .. با حدیث رفت... یکی.. شون..
کمال: چرا بریده بریده حرف میزنین؟؟؟
الهه: نیرو های داعش تو راهن...
حدیث رو با یکی از ماشینای داعش بردن به سمت عراق...
کمال: خدایا.. خودت رحم کن...
کمال کمی فکر کرد...
راهی به ذهنش رسید...
امیدوار بود جواب بده...
کمال: گفتید حدیث رو به سمت عراق بردند درسته؟!
یعنی ضلع غربی اینجا؟!
زینب: بله..
میخواید چیکار کنید؟؟
کمال: صبر کن..
بیسیم زد به علیرضا...
-عمار..عمار..یاسر
عمار..عمار..یاسر
- عمار به گوشم...
- وضعیت؟
- بقیه اومدند..
فقط من و چند نفر از بچههای مرزبانی اینجاییم...
- خوب گوش کن ببین چی میگم...
حدیث رو گرفتن...
با یه تویوتا ی مشکی دارن به سمت غرب میرن...
تنها امیدمون به تو ئه...
باید حدیث رو نجات بدی..
هر طور که شده...
اگه ببرنش میدونی چه بلایی سرش میارن....
- یا صاحب الزمان عج
رفتم...
- خدا به همرات...
------------------------
اون داعشی احمق از شکاری که کرده بود خیلی خوشحال بود...
هویت حدیث لو رفته بود...
اون مرد دیوانه هم یه آهنگ تند عربی گذاشته بود و داشت سیگار می کشید...
حدیث اما درد خیلی اذیتش می کرد...
نامرد بدجوری با قنداق به کتفش زده بود...
چشمهاش رو بست...
تمام خاطرات خوب یکی یکی از جلوی چشماش رد شد...
یک لحظه اما به فکر مادرش افتاد...
مادرش بدون او تاب نمی اورد...
اما باید گذشت...
خیلی سخت بود که از مادرش دل بکند...
اما این کار را کرد...
دیگر امیدی به بازگشت نداشت...
چهره دوستانش جلوی چشمانش آمد...
آخرین تصویر از صورت بشری...
چهره های نگران الهه و زینب...
معصومه که مثل دخترش حدیث رو دوست داشت...
زهرا که نمی توانست دوری حدیث را تحمل کند...
چه روز های سختی در انتظار دارند...
چهره کمال جلوی چشمانش آمد...علیرضا...
خدا به همه شان صبر بدهد...
یکدفعه ماشین ایستاد...
اون مرد پیاده شد تا ببینه چه اتفاقی افتاده...
که نفس های نجسش با یک گلوله قطع شد..
و به درک واصل شد!
حدیث متعجب اطراف رو نگاه می کرد...
خب کمی ترسیده بود..
طولی نکشید که یه سایه ایی از دور به سمتش اومد!
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
آنچه خواهید خواند:
به سمتش اومد...
آییییی آروم..
چند تا تیر دیگه شلیک کرد...
داد حدیث بلند شد...
دست هاش رو مشت کرد و...
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
『حـَلـٓیڣؖ❥』
https://harfeto.timefriend.net/16411393322008 برای ارتباط با تمامی ادمین ها.. فعلا فقط از طریق همی
نظراتون فوران کنه یه پارت دیگه میزارم 🤩✨
البته اگه تحملش رو دارید..😢💔
و اینکه راجع به نوع قصه بیشتر نظر بدید...
#خط_شکن
هدایت شده از موسسه مصاف
4.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فائزه هاشمی:
بابا بعد از انقلاب، عیدها همیشه کیش بود. خانواده ما فقط یک مرفه معمولی بود!
💢 معنا و تعریف خانواده معمولی را هم متوجه شدیم.
🔻برنامههای خانواده معمولی هاشمی:
🔸محرمها سد لتیان، جت اسکی و قایقسواری.
🔸عیدها همیشه کیش، آلمان و امارات و انگلیس و روسیه هم به مقدار لازم.
🆔 @Masaf
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿به تو از دور سلام
🌿به سلیمان جهان از طرف مور سلام:))
اینجا ملک سلیمان است..
مزاری به وسعت قلب یک جهان.. ||:♥️:||
#فرمانده
#حاج_قاسم
#hero
#قهرمان
@Hlifmaghar313
『حـَلـٓیڣؖ❥』
🌿به تو از دور سلام 🌿به سلیمان جهان از طرف مور سلام:)) اینجا ملک سلیمان است.. مزاری به وسعت قلب یک ج
این کلیپ توسط خودم و در ابتدای راه گرفته شده||:♥️:|| ....
خیلی خیلی شلوغ ...
و برای زیارت ..
اگر دیروز میخواستی بری..
ته صف رو پیدا نمیکردی..
من از پشت میله های دور قبر..
به یاد همه تون بودم❤️✨
و بچه ها..
با حاجی بیعت کردم..
دعا کنید بتونیم پایبند به پیمان باشم..
دعا کنید حلیف باشیم :))❤️🌿
#فرمانده